جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آدم و نماز

زمان مطالعه: 5 دقیقه

[آدم: وصف، بر وزن احمر، از ماده «ادم» به فتح یا کسر دال: گندمگون. آدم، بر وزن ناصر، اسم فاعل نیز به همین معنى است.

نام نخستین پدر آدمیان، ابوالبشر، با قصد تنکیر، ج: اوادم.

نام آدم 17 بار و در هفت سوره از سور مبارکه قرآن کریم: بقره، اعراف، حجر، بنى‏اسرائیل، کهف، طه و ص ذکر شده است.

قرآن کریم آغاز آفرینش آدم را از خاک بیان مى‏دارد: «إن مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب». (البته هر حیوان اعم از ناطق و صامت عناصر جسمى‏اش را خاک تشکیل مى‏دهد، اما در مورد آدم با سرعت بیشتر و وسائط کمتر و طى مراحل ساده‏ترى این کار انجام شده) گرچه به موجب آیات دیگر، این خاک را مراحلى مى‏باید تا کالبد آدم گردد و سپس روح در آن دمیده شود، این خاک، گل است: «من طین» گل سرشته متماسک چسبنده‏اى است: «طین لازب» این گل، ساخته و تربیت مى‏شود: «حمإ مسنون» (لاى [گل و لاى] سالخورده) سپس به شکل اندام انسان در مى‏آید و از بافتهاى لازم و اعضا و جوارح متناسب و مورد نیاز وى در این عالم متشکل مى‏گردد: «فإذا سویته» (مراحل آفرینش او را تکمیل نمودم، حتى روح حیوانى به او دادم، به صورت بشرى کامل الخلقه درآمد) مرحله نهائى، ورود روح انسانى در این کالبد است: «و نفخت فیه من روحى» اضافه تشریفى است؛ مثل «بیتى» یعنى روح ویژه‏اى که مورد عنایت خاص خودم بود در آن کالبد قرار دادم.

«خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها»؛ همه شما – آدمیان – را از یک تن – آدم – آفرید و جفتش – همسرش حوا – را از خودش آفرید.

از امام باقر علیه‏السلام روایت شده که حوا را خداوند از باقى مانده گل آدم خلق نمود. اکثر مفسرین قائلند که: وى از یکى از دنده‏هاى آدم آفریده شده، به استناد روایت معروف از رسول خدا صلى الله علیه و آله «خلقت المرأة من ضلع آدم علیه‏السلام إن أقمتها کسرتها و إن ترکتها و فیها عوج استمتعتها». (مجمع البیان)

«آدم پیغمبر بوده»

صحیح‏ترین قول در این باره این است که حضرت آدم نخستین پیامبر از این نسل بوده، شواهدى از قرآن کریم، مانند آیه مبارکه «إن الله اصطفى آدم و نوحا…» (آل‏عمران: 33). و نیز روایاتى در این باره آمده است، از جمله: ابوذر غفارى گوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدم: نخستین پیامبر که بود؟ فرمود: آدم. گفتم: او پیغمبر مرسل بود؟ فرمود: آرى، خداوند وى را به ید قدرت خویش آفرید و از روح خود در آن بدمید و سپس وى را جامع الابعاد ساخت و در آغاز امر با وى سخن گفت، او سریانى زبان بود. (کنزالعمال: حدیث 44158).]

«تفسیر على بن ابراهیم قمى» در حدود قرن سوم هجرى، یعنى نزدیک به عصر حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام، به رشته‏ى تحریر در آمده است.

بزرگان از علماى امت اسلامى و دانشمندان وارسته، امثال علامه طباطبایى صاحب «تفسیر المیزان» به این تفسیر اطمینان نموده و بسیارى از مطالب آن را در کتب فقهى و تفسیرى و اخلاقى خود نقل کرده‏اند.

نویسنده‏ى تفسیر جناب على بن ابراهیم در کتاب خود(1) در توضیح آیه‏ى شریفه‏ى:

«فتلقى ءادم من ربه کلمات»(2).

پس آدم کلماتى را [مانند کلمه‏ى استغفار و توسل به اهل بیت علیهم‏السلام که مایه‏ى توبه و بازگشت بود] از سوى پروردگارش دریافت کرد و [پروردگار] توبه‏اش را پذیرفت.

روایتى را از قول پدرش، از ابن عمیر، از ابان بن عثمان، از امام صادق علیه‏السلام نقل مى‏کند، که با توجه به این که کتب رجالى شیعه از قبیل: «رجال کشى»، «جامع الرواة اردبیلى»، «قاموس الرجال شوشترى»، «معجم رجال الحدیث خوئى»، سندش را معتبر دانسته‏اند، نشان دهنده‏ى مسئله‏ى نماز در زمان حضرت آدم علیه‏السلام است. برگردان فارسى روایت تا آنجا که لازم و نقطه‏ى شاهد است از نظر عاشقان نماز مى‏گذرد:

**سیماى نماز، ص: 31@

آدم پس از بیرون آمدن از بهشت و هبوط به زمین، چهل روز در کوه صفا واقع در نزدیک بیت حق اقامت داشت. آن روزها به خاطر دورى از مقام قرب و هبوط از مقام علم الاسمائى و از دست دادن جوار ملکوت و هجران بهشت وصال محبوب، در حالى که صورت به خاک داشت، همچون ابر بهاران سرشک از دیده مى‏ریخت.

امین وحى از جانب حضرت معبود – که جز لطف و محبت و احسان و مرحمت به بندگان ندارد – بر او نازل شد و سبب ناله‏ى جگر سوز و دلخراش او را پرسید. در پاسخ آن فرشته گفت: چرا ناله نکنم و اشک از دیده نبارم؟

مگر نه این است که خداى عزیز مرا به خاطر بى‏توجهى به خواسته‏ى خود از مقام قرب رانده و از جوار رحمت خویش محروم نموده و مسکنم را در خاک ذلت و بر غبار مسکنت قرار داده؟

فرشته‏ى وحى بدو گفت: به پیشگاه لطف دوست برگرد و وجود خود را به زینت توبه بیاراى.

آدم گفت: چگونه توبه کنم و چه سان به سوى حق بازگردم؟

خداوند مهربان چون اراده‏ى آمدنم را بر جبران گذشته راسخ دید، قبه‏اى از نور که جایگاه بیت را مشخص مى‏کرد و تابش نورش حدود جغرافیایى حرم را معلوم مى‏نمود فروفرستاد و به امین وحى فرمان داد محل بیت را نشانه‏گذارى کند. چون به وسیله‏ى آن روشنایى، محل بیت و حدود حرم معلوم شد و این برنامه سامان گرفت، فرشته‏ى وحى از آدم خواست آماده شود تا مراسمى را بجا آورده و دست نیاز به سوى بى‏نیاز براى بازگشت و توبه بردارد.

روز ترویه شروع برنامه‏اى بود که از فرشته‏ى حق تعلیم مى‏گرفت.

پدر آدمیان به دستور فرشته‏ى حق غسل کرد و محرم شد و پس از انجام آن

**سیماى نماز، ص: 32@

مراسم، روز هشتم ذوالحجه به سرزمین منى رفت و دستور گرفت که شب را در آنجا بماند.

صبح روز نهم در حالى که تلبیه مى‏گفت به عرفات آمد. آفتاب عرفات از ظهر مى‏گذشت. فرشته‏ى الهى به او گفت: از ادامه‏ى تلبیه خوددارى کن و دوباره خود را به غسل بیاراى. پس از این که نماز عصر را به جاى آورد امین وحى به او گفت: در این سرزمین به پاى خیز. چون به پا خاست کلماتى را که از خداوند براى توبه نازل شده بود به آدم تعلیم داد.

از این روایت که علاوه بر «تفسیر على بن ابراهیم»، کتاب‏هاى دیگر اسلامى هم آن را نقل کرده‏اند استفاده مى‏شود که حضرت آدم که اولین انسان از نوع ما بوده از جانب حضرت رب مأمور به نماز بوده است، ولى این که چگونگى و کیفیت و شرایط و عدد رکعات و اوقات آن به چه صورت بوده بر ما پوشیده است و دانستن آن هم چندان سودى ندارد. آنچه اهمیت دارد این است که آدم براى بجا آوردن نماز مکلف و مسئول بوده و آیین وى همراه با حکم نماز بود.

کتاب با ارزش «بحارالأنوار» از کتاب پراعتبار «التهذیب» شیخ طوسى – آن فقیه والا و مفسر بزرگ و محدث خبیرى که علامه‏ى حلى درباره‏ى او فرموده است: «من مردى در علم و عمل نظیر او نمى‏شناسم» – روایت مى‏کند که حضرت صادق علیه‏السلام فرمود:

به هنگامى که آدم از دنیا رفت و زمان نمازگزاردن بر او فرا رسید، فرزندش هبةالله به امین وحى گفت: اى فرستاده‏ى حق! پیشقدم شو تا بر جنازه‏ى آدم نمازگزارده شود. فرشته‏ى الهى پاسخ داد: خداوند جهان ما را به سجده بر پدرت امر کرد، و هم اکنون در شأن ما نیست که بر نیکوترین فرزند وى مقدم شویم؛ شما بر ما پیشى گیر و با پنج تکبیر – به همان صورت که بر

**سیماى نماز، ص: 33@

امت محمد صلى الله علیه و آله واجب خواهد شد – بر جنازه نماز بخوان. پس از آن نماز، واجب شد بر جنازه‏ى فرزندان وى قبل از دفن، نماز میت خوانده شود(3).

با کمال تأسف بسیارى از جوامع و امت‏ها از فرهنگ الهى دور شدند و به پرستش بت‏هاى زنده و مرده دچار آمدند و به سبب نحسى شرک و کفر از حقایق الهیه محروم گشتند و بدتر از هر چیز از نماز، این فیض عظیم الهى، بى‏بهره ماندند. زندگان آن جوامع بى‏نماز هستند و مرده‏هایشان بدون بدرقه‏ى نماز یا دفن مى‏شوند و یا به آتش مى‏سوزند.


1) تفسیر على بن ابراهیم قمى: 1 / 44.

2) بقره (2): 37.

3) التهذیب: 3 / 330، باب 32، حدیث 59؛ وسائل الشیعة: 3 / 76، باب 5، حدیث 3058؛ بحارالأنوار: 11 / 260، باب 8، حدیث 3.