جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ازاله ی نجاست

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در ازاله‏ى نجاست از بدن و لباس و تخلیه‏ى جوف از ارجاس و باطن از وسواس خناس است

نجاست دورى از محضر انس و مهجورى از مقام قدس است، و منافى با نماز است که معراج وصول مؤمنین و مقرب ارواح متقین است.

و آن پیش عامه، قذارات معهوده است. و پیش خاصه، قذارات معنویه است. و پیش اهل معرفت و اصحاب قلوب، همه‏ى عالم است به جنبه‏ى سوائیت که مظهر شیطان رجس نجس است. و در آداب خلوت وارد است: بسم الله و بالله، اعوذ بالله من الرجس النجس الخبیث المخبث الشیطان الرجیم.(1) و قال، تعالى شأنه: و الرجز فاهجر.(2).

پس، آنچه منافات دارد با محفل انس محبوب و مجلس قرب دوست، از خود دور کن و خود را از آن مهجور. هجرت کن از رجس ظاهرى به تنظیف بدن و لباس و به تخلیه‏ى جوف از اذاى رجز شیطان که فضول مدینه‏ى فاضله است؛ و از رجس باطنى، که مفسد مدینه‏ى عظمى و ام‏القرى است، به تخلیه‏ى تامه و تصفیه‏ى کامله؛ و از اصل اصول و شجره‏ى ملعونه‏ى خباثت، به هجرت از انیت و انانیت و ترک غیر و غیریت. و چون بدین مقام رسیدى، از تصرف شیطان خبیث مخبث خارج شدى و از رجز و رجس هجرت کردى و لایق حضور درگاه جلیل و مخلع شدن به خلعت خلیل گردیدى؛ و یک رکن هجرت و مسافرت الى الله و معراج وصول حاصل شده، که آن خروج از منزلگاه و بیت نفس است. و باقى مانده رکن دوم، که در اصل نماز حاصل شود، و آن حرکت الى الله و وصول به باب الله و فناى به فناء الله است. قال تعالى: و من

**سر الصلوة، ص: 55@

یخرج من بیته مهاجراً الى الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره على الله.(3).

پس، معلوم شد که این سفر معنوى و معراج قرب حقیقى را دو رکن است، که یک رکن آن در باب طهارات حاصل شود، که سر آن تخلیه و سر سر آن تجرید و سر مستسر آن تنزیه و سر مقنع به سر آن تنزیه از تنزیه و تقیید است؛ و رکن اعظم آن در باب صلوة حاصل شود، که سر آن تجلیه و سر سر آن تفرید و سر مستسر آن توحید و سر مقنع به سر آن تنزیه از توحید و تقیید است، فادفع السراج، فقد طلع الصبح.(4).

و اگر روزگار به عارفى ربانى مهلت دهد، مى‏تواند تمام منازل سائرین و معارج عارفین را، از منزلگاه یقظه تا اقصاى منزل توحید، از این معجون الهى و حبل متصل بین خالق و مخلوق خارج کند. ولى این آرزو از نطاق بیان ما بیرون و از حوصله‏ى کلام ما افزون است.


1) «به نام خدا و به (ذات مقدس) خدا، پناه مى‏برم به خدا از پلید ناپاک، خبیث خباثت‏آور، شیطان رانده شده (از درگاه خدا).» وسائل الشیعة، ج 1، ص 217، «کتاب الطهارة»، «ابواب احکام الخلوة»، باب 5، حدیث 8. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 9.

2) «و از پلیدى دورى کن.» (مدثر / 5).

3) «آن کس که از خانه‏اش هجرت کننده به سوى خدا و رسول او خارج شود، آنگاه مرگ او را دریابد، همانا پاداش او بر خدا لازم شده است.» (نساء / 100).

4) «چراغ دور کن [خاموش کن] که سپیده دمید.» (در کتبى که این جمله نقل شده به جاى کلمه‏ى «ادفع»، «اطفأ» نوشته شده است). آورده‏اند که روزى امیرالمؤمنین علیه‏السلام بر شتر نشسته کمیل را بر عقب سر خود سوار کرده بود. کمیل سؤال نمود: یا امیرالمؤمنین ما الحقیقة؟ فقال علیه‏السلام: ما لک و الحقیقة؟ فقال کمیل: او لست صاحب سرک؟ قال: بلى و لکن یرشح علیک ما یطفح منى. قال: او مثلک یخیب سائلاً؟ فقال علیه‏السلام: الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر اشارة. فقال کمیل: زدنى بیاناً. فقال: محو الموهوم مع صحو المعلوم. فقال: زدنى بیاناً. فقال: هتک الستر بغلبة السر. فقال: نور یشرق من صبح الأزل. فیلوح على هیاکل التوحید آثاره. قال: اطفأ السراج فقد طلع الصبح. مجالس المؤمنین، ج 2، ص 11، «مجلس ششم».