جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اسرار اذان و اقامه

زمان مطالعه: 6 دقیقه

اذان، پیش اهل معرفت، اعلام قواى ملک و ملکوت در انسان کبیر و صغیر است براى مهیا شدن از براى حضور درگاه حق تعالى. و اقامه، حاضر نمودن آنها و به پاداشتن آنان است در محضر قدس کبریا، جل و علا. پس، با تکبیرات اولیه، اعلان عجز موجودات را از قیام به ثناى حق دهد و اعلام قصور آنها را از لیاقت حضور نماید و آنها را مستعد کند که به تذلل و خضوع و خشیت و خوف و خشوع خود تنبه پیدا کنند، شاید مورد توجه شوند. و به نفى الوهیت ذاتیه و نفى الوهیت فعلیه از غیر و قصر آن در ذات مقدس نفى استحقاق محامد و اثنیه را از غیر، و قصر در حق کند. و به شهادت به رسالت نبى ختمى در غیب و شهادت، توسل جوید به مقام مقدس شفیع مطلق که به

**سر الصلوة، ص: 68@

مصاحبت آن ذات مقدس، که مقام ولایت مطلقه است، این سلوک الهى را به آخر رساند و به معراج وصول مرتقى شود.

و شیخ عارف کامل ما، روحى فداه، مى‏فرمود: «شهادت به ولایت ولى الله مضمن در شهادت به رسالت مى‏باشد، زیرا که ولایت باطن رسالت است.» پس، مقام مقدس ولوى نیز مصاحب این سلوک است. و فى الحدیث: بعلى قامت الصلوة.(1) و فى الحدیث: انا صلوة المؤمنین و صیامهم.(2).

پس، سالک الى الله چون قصر ثنا و محمدت را به حق تعالى اعلان کرد و اختیار رفیق و مصاحب کرد – کما قیل: الرفیق ثم الطریق -(3) اعلان مهیا شدن براى نماز را مى‏دهد بقوله: حى على الصلوة؛ و آن را به قواى ملکیه و ملکوتیه مى‏خواند. پس از آن، سر صلوة را اجمالاً اعلان مى‏کند بقوله: حى على الفلاح و حى على خیر العمل؛ و انسان و جنود ملکى و ملکوتى آن را آگاه مى‏کند به فطرت آزادیخواهى و کمال طلبى، که هر دو از فطرتهاى الهیه است که جمیع بشر بر آن مفطورند. و پس از بیدار نمودن فطرت و مهیا کردن قوا، تکبیر و تهلیل را تکریر کند تا اعتراف به عجز و قصور در قلوب متمکن شود و سر اولیت و آخریت هویدا آید.

و در اقامه، تصفیه‏ى صفوف و تجییش جیوش ملکیه و ملکوتیه نماید و به تکرار فصول آن، حقایق سابقه را توثیق کند و استشفاع و توسل را محکم نماید و فطرت را باز متنبه نماید. و وقتى بنده بدین جا رسید اعلان حضور دهد ف قد قامت الصلوة.

پس، سالک الى الله و مجاهد فى الله قلب را که از خیار جنود الهیه است

**سر الصلوة، ص: 69@

در این مملکت امام قرار دهد و سایر قواى منتشره در جهات مختلفه را مجتمع کند و مأموم قرار دهد و جنود متفرقه‏ى در اقالیم ظاهره و باطنه را، که به دست قلب مفتوح شده، جمع‏آورى نماید؛ و ملائکه‏ى قاطنین ملکوت نیز بر گرد او مجتمع شوند و بدو اقتدا کنند.

و چون سالک خود را مقتداى جنود الهیه از ملائکه و قواى ملکوتیه‏ى خود دید و خود را پیشقدم در این سلوک الهى و حضور در محضر ربوبى دید، باید از صلوة خود محافظه و مراقبه نماید و از آن غفلت و سهو نکند که وزر نماز مأمومین به عهده‏ى او نماند: فالمؤمن من وحده جماعة.(4) و اگر بر این جماعت محافظه کند، به عدد هر یک از مأمومین فضل صلوة او افزون شود؛ و شاید به توفیق الهى بعضى از اسرار ایاک نعبد و ایاک نستعین، که به صیغه‏ى جمع مذکور است، بر او منکشف شود. و اگر مراقبت و محافظت نکند در این اقوال و افعال صلوتى، دروغگو شود و در زمره‏ى منافقین درآید؛ و علاوه بر آنکه تضییع صلوة خود کرده، تضییع صلوة ملائکة الله را نموده چه که امام ضامن قرائت مأموم است، بلکه حامل وزر سایر اجزاء و شرایط آن نیز هست.

و طریق اسلم و نزدیکتر به نجات آن است که مصلى خود را در جمیع اقوال و افعال تسلیم روحانیت رسول الله صلى الله علیه و آله، یا مقام ولایت مآبى، یا امام عصر سلام الله علیهما نماید و به لسان آنها ثناجوئى از حق کند، و در افعال نیز به افعال آنها متمسک شود؛ و خود که امام ملائکه و جنود الهیه است مأموم مقام رسالت و ولایت شود؛ و طى این سلوک روحانى و عروج به معراج الهى را چنانچه به هدایت آن بزرگواران مى‏کند، به تبعیت محض و تسلیم صرف از آنها کند، که على علیه‏السلام صراط مستقیم(5) و نماز مؤمنین است و خضر طریق سلوک است: (طى این مرحله بى‏رهبرى خضر مکن).(6).

**سر الصلوة، ص: 70@

وصل: عن العلل باسناده عن ابى عبدالله (ع) فى حدیث طویل یصف صلوة المعراج قال: انزل الله العزیز الجبار علیه محملاً من نور فیه اربعون نوعاً من انواع النور کانت محدقةً حول العرش عرشه تبارک و تعالى تغشى ابصار الناظرین. اما واحد منها فاصفر فمن اجل ذلک اصفرت الصفرة، و واحد منها احمر فمن اجل ذلک احمرت الحمرة. الى ان قال: فجلس فیه ثم عرج به الى السماء الدنیا فنفرت الملائکة الى اطراف السماء ثم خرت سجداً فقالت: سبوح قدوس ربنا و رب الملائکة و الروح، ما اشبه هذا النور بنور ربنا! فقال جبرئیل: الله اکبر، الله اکبر. فسکت الملائکة و فتحت السماء و اجتمعت الملائکة؛ ثم جائت و سلمت على النبى صلى الله علیه و آله افواجاً، ثم قالت: یا محمد کیف اخوک؟ قال: بخیر. قالت: فان ادرکته فاقرأه منا السلام. فقال النبى صلى الله علیه و آله: اتعرفونه؟ فقالوا: کیف لم نعرفه و قد اخذ الله عزوجل میثاقک و میثاقه منا… الحدیث.(7).

پس، فرمود که عروج به آسمان دوم فرمود و ملائکه چون او را دیدند به اطراف آسمان فرار کردند و به سجده افتادند گفتند: «این نور چقدر شبیه است به نور پروردگار ما! پس جبرئیل گفت: اشهد ان لا اله الا الله – دو مرتبه.

**سر الصلوة، ص: 71@

پس، آنها مجتمع شدند و شبیه آن مکالمات را با جناب رسول اکرم کردند؛ پس چهل قسم نور اضافه شد؛ چنانچه در آسمان اول نیز اضافه شد. و عروج به آسمان سوم فرمود، به همین ترتیب ملائکه فرار کردند و سجده کردند و تسبیح گفتند و جبرئیل (ع) شهادت به رسالت داد؛ مجتمع شدند و همان کلمات را عرض کردند. تا عروج به آسمان چهارم فرمود، ملائکه چیزى نگفتند؛ پس ابواب آسمان گشوده شد و ملائکه مجتمع شدند، جبرئیل (ع) بقیه‏ى اقامه را گفت… الى آخر الحدیث الشریف.(8).

و در این حدیث شریف اسرار و حقایقى است که دست آمال ما از وصول به آنها کوتاه است و آنچه به فهم قاصر از آن ادراک مى‏کنم اگر مذکور دارم حدیث طولانى شود و از وضع این اوراق خارج شود. و مقصود از ذکر بعض از آن، استشهاد براى این بود که به ذکر اقامه ملائکة الله مجتمع شوند.

و فى صحیحة محمد بن مسلم، قال: قال لى ابو عبدالله: اذا انت اذنت و اقمت، صلى خلفک صفان من الملائکة؛ و ان اقمت اقامة بغیر اذان صلى خلفک صف واحد.(9).

و در بعض روایات تحدید فرموده صفین را به اینکه اقلش بین مشرق و مغرب است و اکثرش بین آسمان و زمین است.(10) و این اختلاف به اختلاف مقامات و مراتب مصلین و صلوة آنها است.

**سر الصلوة، ص: 72@


1) «به (وجود مبارک) على نماز برپا شد.» و فى الخبر فى معنى قد قامت الصلوة ان بعلى قامت الصلوة. اسرار العبادات و حقیقة الصلوة، ص 23.

2) «من نماز مؤمنان و روزه‏ى ایشان هستم.» و فى خطبته علیه‏السلام: انا صلوة المؤمنین و صیامهم. منبع پیشین.

3) چنانکه گفته شده: «نخست همراه، آنگاه راه». وسائل الشیعة، ج 8، ص 299، «کتاب الحج»، «ابواب آداب السفر»، باب 30، حدیث 1. به نقل از محاسن برقى، ص 357.

4) «مؤمن به تنهایى جماعت است.» وسائل الشیعة، ج 5، ص 379، «کتاب الصلوة»، «ابواب صلوة الجماعة»، باب 4، حدیث 2 و 5.

5) بحارالانوار، ج 35، ص 363 – 375، «تاریخ امیرالمؤمنین»، باب 16.

6) در نسخ مطبوع: قطع این مرحله بى‏همرهى خضر مکن / ظلماتست بترس از خطر گمراهى -. حافظ.

7) «از کتاب علل الشرائع نقل شده است به سندى که آورده از امام صادق (ع) در حدیثى بلند که در آن نماز معراج را وصف مى‏فرماید؛ روایت کرده که فرمود: خداوند عزیز جبار بر پیامبر محملى از نور فرو فرستاد که چهل نوع از انواع نور در آن بود که گرداگرد عرش خداوند تبارک و تعالى را احاطه کرده بودند آن سان که دیدگان بینندگان را خیره مى‏ساختند. یکى از آن نورها نور زرد بود، و به این جهت زردى زرد شد، و یکى از نورها سرخ بود، به این سبب سرخى سرخ شد.» تا اینکه فرمود: «پس پیامبر (ص) در آن بنشست و سپس به آسمان دنیا عروج کرد؛ پس ملائکه به اطراف آسمان گریختند و سپس به سجده افتادند و گفتند: ” منزه و مقدس است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح؛ این نور چه قدر به نور پروردگار ما شبیه است! ” پس جبرئیل گفت: ” الله اکبر الله اکبر “. پس ملائکه ساکت شدند و آسمان گشوده شد و ملائکه مجتمع گشته؛ سپس آمدند و گروه گروه بر پیامبر صلى الله علیه و آله سلام کردند و سپس گفتند: ” اى محمد، برادرت چگونه است؟ ” فرمود: ” خوب است». گفتند: ” چون او را دیدى از جانب ما سلامش برسان “. پس پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ” آیا او را مى‏شناسید؟ ” گفتند: ” چگونه نشناسیمش در حالى که خداوند عزوجل براى تو و او از ما پیمان گرفته است. “» حدیث ادامه دارد. علل الشرائع، ص 312، «باب علل الوضوء…».

8) منبع پیشین.

9) «محمد بن مسلم گفت: امام صادق علیه‏السلام به من فرمود: ” چون تو اذان و اقامه بگویى دو صف از ملائکه پشت سرت نماز مى‏گزارند؛ و اگر اقامه بگویى بدون اذان، یک صف از ملائکه پشت سرت به نماز مى‏ایستند. “، وسائل الشیعة، ج 4، ص 620، «کتاب الصلوة»، «ابواب الاذان و الاقامة»، باب 4، حدیث 2. به نقل از التهذیب، ج 1، ص 148.

10) وسائل الشیعة، ج 4، ص 620، «کتاب الصلوة»، «ابواب الاذان و الاقامة»، باب 4، حدیث 7. ثواب الاعمال، ص 54.