بدان که در بسم الله این سوره و متعلق آن، همان احتمالات است که در سورهى شریفهى حمد ذکر شد [ه] است؛ ولى در اینجا به مناسبت تعلق آن به قل هو، که ترجمان از مقام مقدس ذات من حیث هو است یا مقام غیب هویت است یا مقام اسماء ذاتیه است، سالک باید در حال استهلاک در هر یک از این مقامات باشد، و با رفض تعینات اسمائى و صفاتى مطلقاً گویا شود و به کلمهى شریفهى «هو»؛ پس اسم در این مقام ممکن است تجلى غیبى به فیض اقدس، که رابطه بین ذات و اسماء ذاتیه یا غیب و اسماء صفتیه است، باشد؛ پس گویا چنین فرموده: اى محمد، که از افق کثرت و تعین منسلخ شدى و به قدم عشق و محبت رفض غبار کثرت اسماء و صفات و تعینات کردى، به مقام تجلى به فیض اقدس در مقام غیب هویت و وحدت صرف بگو: «هو». و آن اشاره است به مقام ذات یا غیب هویت یا اسماء ذاتیه. و آن با آنکه غیب مطلق است «الله» است که مقام جمع اسماء و حضرت و احدیت است؛ و این کثرت اسمائى را با وحدت و بساطت مطلقه تنافى نیست؛ پس او احد است. و با آنکه کثرت کمالى در آن راه دارد، بلکه آن مبدأ آن کثرت است، صمد است و منزه است از مطلق نقایص؛ پس براى او مهیة و امکان و جوف نیست؛ پس از او چیزى منفصل نشود و او از چیزى منفصل نشود. و جمیع دار تحقق به او منتهى شود ظهوراً و تجلیاً، و فانى در ذات و اسماء و صفات او هست وجوداً و صفة و فعلاً؛ و از براى او مثل و مثال و کفو و شریک نیست.
پس هو اشاره به مقام غیب شد، چنانچه در حدیث نیز وارد است؛(1) و الله به مقام اسماء کمالى و واحدیت، که مقام اسم اعظم است؛ و از احد تا
**سر الصلوة، ص: 94@
آخر سوره، اسماء تنزیهیه است؛ پس سورهى شریفه نسبت حق است به جمیع مقامات؛ و تواند که هو اشاره به ذات من حیث هو باشد و احد اشاره به اسماء ذاتیه باشد. و العلم عنده.
1) «و هو اسم مکنى مشار الى غائب: فالهاء تنبیه على معنى ثابت و الواو اشارة الى الغائب عن الحواس…». التوحید، ص 88.