جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اظهارات محمد کلایتون آمریکائى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

نمونه دوم منظره نماز جماعت اسلامى یک جوان آمریکائى را مسلمان کرد. «محمد کلایتون» آمریکائى اسلام آوردن خود را که در نتیجه تاثر از صفوف نماز جماعت بوده است این چنین شرح مى‏دهد:

او مى‏گوید: «منظره نماز جماعت مسلمانان چنان در من تأثیر کرد که به مسلمان شدنم منجر شد و در شرح و تفصیل آن مى‏نویسد:

**سیرى در اسرار نماز، ص: 54@

«تازه آفتاب از نصف النهار گذشته بود. در حالى که با دوستان از کنار جاده‏ى گرم و گردآلود مى‏گذشتم شنیدم (یا بهتر بگویم حس کردم) که یک آواز یکنواخت و بسیار زیبا هواى اطراف را پر کرده است. در حالى که از میان انبوه درختان عبور مى‏کردیم به ناگاه یک منظره شگفت‏انگیز در مقابل چشمان دیر باور ما نمایان گردید. در آنجا بر روى یک برج چوبى که تازه برافراشته بودند یک نفر عرب کور که عباى یک رنگى ساتن و عمامه ساده به سر داشت مشغول اداى نواهائى جذب کننده بود که آهنگ‏هاى آن را به سوى آسمان مى‏فرستاد. ما تقریبا بلا اراده در حالى که از نواى روح‏آساى او تقریبا «هیپنوتیزه» شده بودیم نشستیم.

کلماتى که معنى آن را نمى‏فهمیدیم گوشهاى ما را نوازش مى‏داد الله‏اکبر – الله‏اکبر – الله‏اکبر – الله‏اکبر – لا اله الا الله – لا اله الا الله – اشهد…

قبلا هیچ اطلاعى نداشتیم که قضیه‏اى اتفاق خواهد افتاد، ولى اکنون مى‏دیدیم که کم کم جمعیت در اطراف ما گرد مى‏آیند. مردمى با سنین مختلف و لباس‏هاى گوناگون و داراى پیشه‏هاى متفاوت با حالتى آرام و احترامى تمام، گرد هم مى‏آمدند. هر کدام حصیرى داشتند که روى علف سبز، پهن مى‏کردند و رنگ حصیر آنها با علفهاى روى زمین، اختلاف روشنى را نشان مى‏داد. رفته رفته بر تعداد این جمعیت افزوده مى‏شد به طورى که نمى‏دانستیم که حد نهائى آن بالاخره چقدر خواهد بود؟ این مردم کفش‏هاى خود را از پاى بیرون مى‏آوردند و صف‏هاى طویلى را که پشت سر هم قرار مى‏گرفت،

**سیرى در اسرار نماز، ص: 55@

تشکیل مى‏دادند.

در عین حال که با سکوت تمام ناظر این منظره بودیم بسیار تعجب مى‏کردیم که هیچ گونه امتیازى بین افراد این جمعیت دیده نمى‏شود. در بین آنان مردمان سفید پوست، زرد پوست، سیاه پوست، فقیر، دولتمند، گدا، تاجر… وجود داشت. همه‏ى آنها پهلو به پهلوى یکدیگر نشسته بودند بدون اینکه اصلا توجهى به اختلاف نژاد و اختلاف ثروت و تفاوت شغل خود داشته باشند. هیچ یک از این همه افراد که اینجا نشسته بودند به جائى دورتر از حصیرى که روى آن نشسته بودند، توجه نداشتند.

روح وحدت و برادرى که از این جمعیت مختلف الشکل، احساس مى‏گردید اثرى است که به آسانى و به زودى از قلب نخواهد رفت. از آن روز تا به حال سه سال تمام مى‏گذرد. خوشبختم که دو سال از این سه سال را من با آئین اسلام به سر برده‏ام.

بلى از آن روز مسلمان شده‏ام اکنون هم که مسلمان شده‏ام هنوز خود را در بین جمعیتى مجسم مى‏کنم که دور هم گرد آمده بودند روز یا شب آن صداى زیبا و ناله آمیز را گوش مى‏دهند و اخلاص واقعى و صداقت آمیز بشر را نسبت به خداى خود مجسم مى‏نمایند.»(1).

**سیرى در اسرار نماز، ص: 56@


1) مجله نور دانش وابسته به انجمن تبلیغات اسلامى، دکتر عطاء الله شهاب پور، سال 1341 ش.