سلام بر ما اگر عشق را فهمیدهایم، سلامى عجین با رایحهى عشقهاى خالص، عشقهایى که از سر تسلیمند، عشقهایى که مىتوانند قلبى را در دام خود اسیر کنند و از هر دام دیگرى رها؛ عشقهایى که به عاشق، شرافت مىبخشند و جان مىدهند، کالبدهاى بىروح را از نفاق مىرهانند، هوسبازى را مىکشند، دروغگویى را ریشه کن مىکنند، مهربانى را مىآموزند، از خود گذشتگى را معنا مىکنند، جوانمردى را یاد مىدهند؛ عشقهایى که در حالت عمیق و دامنگیر، نماز را نه دانه چیدن کلاغى از زمین، که راز و نیازى عاشقانه و پروازى بىسقوط معرفى مىکنند؛ عشقهایى که مىگویند هر کلامى آن گاه جان دارد که روح عمل در آن دمیده شود؛ عشقهایى که مهر ورزیدن را مترجمند، عشقى که غریزه و مادیات و هوس و خودخواهى و پولپرستى و خوشگذرانىهاى مفرط و بىاعتنایى به بدبختىهاى مردم و حرفهاى پوچ خالى از معنا زدن را خط بطلان مىکشند. سلامى به زیبایى تقواى زنان و
**سجدهى دل یا قلب نمازگزار، ص: 92@
مردانى که تن و دل و دیده و روان، به گنه نیالودند، به زیبایى بىمحلىهاشان به هواجس، به هوسها، به دلانگیزى قامتهاى راست خمیدهشان در مقابل معبود، به قولها و وعدههاى مردانهشان، به شکوه روحهاى بزرگشان، به لطافت قلبهاى مهربانشان؛ سلامى دوست داشتنىتر از دوست داشتنهاى خالصشان، مردم دوستىهایشان، انفاقهایشان، گذشتهایشان، به قدرت دستهاى پرتوانشان، به شادابى فکرهاى بکرشان. سلام بر آنها که مىدانند با چند رکعت نماز خواندن، دو – سه دعاى مفاتیح و ریختن چهار قطره اشک بهر امام حسین علیهالسلام نمىشود بهشت را خرید. سلام بر آنها که خدا را، معنویت را، پاکى را، تقید و تعبد و تعهد را، ایمان و باور و یقین را مىشناسند. سلام بر عدالت پیشگان، تلاشگران، محصلان، دانشجویان مؤمن و مسؤول، وطن دوستان، رهروان راه شهیدان، عالمان، خادمان، مجاهدان فى سبیل الله، عابدان، عارفان، عاشقان. سلام بر چشمهایى که جز بر جلال، نظر نمىافکنند. سلام بر قلبهایى که در دوست داشتن و نداشتن، مهارت دارند، سلام بر لبهایى که جز به بیان حقیقت گشوده نمىشوند. سلام بر دارندگان نیتهاى پاک. سلام بر آنان که والعصر را باور دارند. سلام بر آنان که به این آیات به حق پروردگار و همهى سخنان نغز او ایمان دارند و بدان عمل مىکنند:
آنان که به غیب ایمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه
**سجدهى دل یا قلب نمازگزار، ص: 93@
به ایشان روزى دادهایم انفاق مىکنند (1).
خدا از [برکت] ربا مىکاهد و بر صدقات مىافزاید و خداوند هیچ ناسپاس گناهکارى را دوست نمىدارد. کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و نماز برپا داشته و زکات دادهاند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مىشوند (2).
و اگر عقوبت کردید، همان گونه که مورد عقوبت قرار گرفتهاید [متجاوز را] به عقوبت رسانید و اگر صبر کنید البته آن براى شکیبایان بهتر است (3).
در حقیقت، خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف، چنانکه گویى بنایى ریخته شده از سرباند، جهاد مىکنند (4).
اى کسانى که ایمان آوردهاید، شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند. پس، از آنها دورى گزینید، باشد
**سجدهى دل یا قلب نمازگزار، ص: 94@
که رستگار شوید (5).
نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و [یا] مغرب بگردانید، بلکه نیکى آن است که کسى به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانى] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زکات را بدهد و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند؛ و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند؛ آنانند کسانى که راست گفتهاند و آنان همان پرهیزگارانند (6).
1) الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون. «بقره (2) آیهى 3».
2) و یمحق الله الربوا و یربى الصدقات والله لا یحب کل کفار أثیم – ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و اتوا الزکاة لهم أجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. «بقره (2) آیهى 277 – 276».
3) و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین. «نحل (16) آیهى 126».
4) ان الله یحب الذین یقاتلون فى سبیله صفا کأنهم بنیان مرصوص. «صف (61) آیهى 4».
5) یا أیها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الأزلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون. «مائده (5) آیهى 90».
6) لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ولکن البر من آمن بالله و الیوم الآخر و الملائکة و الکتاب والنبیین و آتى المال على حبه ذوى القربى والیتامى والمساکین وابن السبیل والسائلین و فى الرقاب و أقام الصلوة و آتى الزکوة و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا والصابرین فى البأساء و الضراء و حین البأس أولئک الذین صدقوا و أولئک هم المتقون. «بقره (2) آیهى 177».