از روایات یاد شده روشن گردید که پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله، همهى مسلمانان را به پیروى از عترت خود دعوت نموده و آن را در کنار کتاب خدا، به عنوان مرجع مردم پس از خویش قلمداد کرده و با صراحت تمام فرموده است:
«قرآن و عترت هرگز از یکدیگر جدا نخواهند گشت.»
بر این اساس، اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله، کسانى هستند که – به حکم این که رسول خدا آنان را قرین قرآن معرفى فرموده – از مقام عصمت برخوردار بوده و از سرچشمهى زلال معارف اسلامى، بهرهمند باشند. زیرا در غیر این صورت، از کتاب خدا (قرآن)، جدا خواهند شد، در حالى که پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله فرمود: قرآن و عترت از هم جدا نخواهند گشت، تا در کنار حوض کوثر، بر من وارد گردند.
**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 53@
بدین سان، ضرورت شناختن دقیق اهل بیت و صفات برجسته آنان که تنها بر امامان شیعه – که همگى از عترت پیامبرند – منطبق مىباشد، به ثبوت مىرسد.
اینک در پرتو روایات محدثان بزرگ اسلامى، دلایل روشن خود را در این زمینه، از نظر شما مىگذرانیم:
1. مسلم بن حجاج در صحیح خود، پس از بیان حدیث «ثقلین»، چنین مىنگارد:
«یزید بن حیان از زید بن أرقم (صحابى معروف پیامبرصلى الله علیه و آله پرسید:
اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله چه کسانى هستند؟ آیا آنان، همسران پیامبرند؟ زید بن ارقم در پاسخ چنین گفت:
«لا و أیم الله إن المرأة تکون مع الرجل العصر من الدهر ثم یطلقها فترجع إلى أبیها و قومها. أهل بیته أصله و عصبته الذین حرموا الصدقة بعده». (1).
«نه، (چنین نیست)، به خدا سوگند، زن براى برههاى از زمان، با مرد – همراه – است، سپس آن مرد، زن خود را طلاق مىدهد تا نزد پدر و خویشان خود بازگردد. مقصود از اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله، کسانى هستند که اصل – یعنى داراى ریشههاى عمیق قرابت – و از وابستگان او
**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 54@
باشند، آنان که پس از پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله از صدقه، محرومند.»
روایت یاد شده، به روشنى بر این حقیقت گواهى مىدهد که مقصود از عترت پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله – که تمسک به آنان بسان پیروى از کتاب خدا، واجب است، – همسران آن حضرت نمىباشند، بلکه اهل بیت پیامبر، کسانى هستند که علاوه بر انتساب جسمانى به وى، داراى وابستگى معنوى به او و شایستگى ویژهاى باشند تا بتوان آنان را در کنار کتاب خدا به عنوان مرجع مسلمانان جهان، قلمداد نمود.
2. پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله، به بیان اوصاف اهل بیت خود، اکتفا نفرموده، بلکه به تعداد آنان که دوازده نفر مىباشند، تصریح نموده است:
مسلم در صحیح خود، از جابر بن سمره، چنین حکایت مىکند:
«سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول: لا یزال الإسلام عزیزا الى اثنى عشر خلیفة. ثم قال کلمة لم أفهمها، فقلت لأبى: ما قال؟ فقال کلهم من قریش». (2).
«از پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: اسلام به دوازده خلیفه، عزیز خواهد ماند. سپس سخنى گفت که من
**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 55@
نفهمیدم، از پدرم سؤال نمودم که چه فرمود؟ پاسخ داد که فرمود: همگى از قریش هستند.»
همچنین، مسلم بن حجاج در جاى دیگر از صحیح خود، از رسول خدا، چنین روایت مىنماید:
«لا یزال أمر الناس ماضیا ما ولیهم إثنا عشر رجلا» (3).
«امور مردم به شایستگى، سپرى خواهد شد مادامى که دوازده مرد بر آنان فرمانروایى نمایند.»
این دو روایت، گواه روشن گفتار شیعه است و آن اینکه امامان دوازده گانهى شیعه، پیشوایان راستین مردم پس از پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله هستند، زیرا در اسلام، خلفاء دوازده گانهاى که بلافاصله پس از رسول خدا، مرجع امور مسلمانان و مایهى عزت و شوکت اسلام باشند، جز دوازده امام از اهل بیت پیامبر، مصداق دیگرى ندارد. زیرا اگر از ظاهرسازىهاى سه خلیفهى اول که در اصطلاح مسلمانان، به خلفاء راشدین معروفند بگذریم، سایر زمامداران از بنىامیه و بنىعباس، با رفتارهاى ناروایى که تاریخ بدانها گواهى مىدهد، مایهى ننگ اسلام و مسلمانان بودند.
بدین طریق، مقصود از اهل بیت که پیامبر گرامى، آنان را قرین قرآن و مرجع مسلمانان جهان معرفى فرموده است، همان پیشوایان دوازده گانه از عترت پیامبرند که حافظان سنت رسول خدا و
**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 56@
حاملان علوم او مىباشند.
3. امیرمؤمنان – على بن ابىطالب علیهالسلام – نیز، پیشوایان مسلمانان را از بنىهاشم دانسته است که خود گواه روشن دیگرى بر درستى سخن شیعه در شناخت اهل بیت مىباشد، آنجا که مىفرماید:
«إن الائمة من قریش فى هذا البطن من بنىهاشم لا تصلح على من سواهم و لا تصلح الولاة من غیرهم». (4).
«امامان از قریش، در طایفه بنىهاشم قرار داده شدهاند و دیگران شایستگى ولایت بر مردم را ندارند و فرمانروایى حاکمان دیگر، بىاساس است.»
1) صحیح مسلم، جزء 7، باب فضائل على بن أبىطالب، ط مصر، ص 123.
2) صحیح مسلم، ج 6، ص 3، ط مصر.
3) مدرک سابق.
4) نهج البلاغه (صبحى صالح)، خطبهى 144.