عاشِرْ اَهْلَ الْفَضْلِ تَسْعَدْ وَ تَنْبُلْ.(1).
حضرت على علیه السلام فرمود: «با انسانهاى بافضیلت زندگى کن تا خوشبخت و بزرگ گردى.»
آفتاب یثرب بر خانه ی گِلى و کوچکى مىتابید که دو گوهر پاک و نایاب را در بر گرفته بود.
خانهاى که یک قطعه حصیر و یک پوست گوشهاى از آن را مفروش کرده بود و اکثر ظرفهایش گِلى بود.
خانهاى که در آن از مظاهر فریبنده ی دنیا خبرى نبود، خود خانه را هم «حارثة بن نُعمان» به آنان بخشیده بود.
با این همه سادگى و کوچکى، دریایى ژرف از مهر و محبّت و عاطفه را در خود جاى داده بود.
اینک اوّلین لحظههاى نخستین زندگى آن دو آغاز مىشد که کسى از پشت در سلام مىکرد و اجازه ی ورود مىطلبید.
«اسماء» آمد و در را گشود.
پیامبر بود که با شوق وافرى به سوى داماد و عروس آمده بود.
– على جان همسرت را چگونه یافتى؟
و على با آهنگى سپاسآمیز پاسخ گفت:
«او بهترین یار و یاور من در مسیر زندگى است.»
فاطمه جانم! تو همسر خود را چگونه دیدى؟
و فاطمه با لحنى لبریز از حیا و محبّت پاسخ داد:
«او بهترین همسر است.»(2).
و زندگى مشترک آغاز شد، پیامبر کارها را تقسیم کرد.
کارهاى خارج از منزل را به على و کارهاى داخل منزل را به فاطمه سپرد.
فاطمه از این بابت بسیار مسرور و خوشحال گشت. چون کار داخل منزل او را از برخورد با نامحرمان و اختلاط با آنها برکنار مىداشت.
و زندگى آن دو در کمال بىآلایشى و دور از تجمّلات ادامه یافت. آنان خوشبختى را در بندگى خدا و فتح مرتفعترین قلّههاى تقوا و کمال مىدانستند.
1) غررالحکم / جلد 4 / صفحه 356.
2) بحارالانوار / جلد 43 / حدیث 24 / صفحه 117.