جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بر قله ی خوشبختى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

عاشِرْ اَهْلَ الْفَضْلِ تَسْعَدْ وَ تَنْبُلْ.(1).

حضرت على ‏علیه السلام فرمود: «با انسانهاى بافضیلت زندگى کن تا خوشبخت و بزرگ گردى.»

آفتاب یثرب بر خانه ی گِلى و کوچکى مى‏تابید که دو گوهر پاک و نایاب را در بر گرفته بود.

خانه‏اى که یک قطعه حصیر و یک پوست گوشه‏اى از آن را مفروش کرده بود و اکثر ظرف‏هایش گِلى بود.

خانه‏اى که در آن از مظاهر فریبنده ی دنیا خبرى نبود، خود خانه را هم «حارثة بن نُعمان» به آنان بخشیده بود.

با این همه سادگى و کوچکى، دریایى ژرف از مهر و محبّت و عاطفه را در خود جاى داده بود.

اینک اوّلین لحظه‏هاى نخستین زندگى آن دو آغاز مى‏شد که کسى از پشت در سلام مى‏کرد و اجازه ی ورود مى‏طلبید.

«اسماء» آمد و در را گشود.

پیامبر بود که با شوق وافرى به سوى داماد و عروس آمده بود.

– على جان همسرت را چگونه یافتى؟

و على با آهنگى سپاس‏آمیز پاسخ گفت:

«او بهترین یار و یاور من در مسیر زندگى است.»

فاطمه جانم! تو همسر خود را چگونه دیدى؟

و فاطمه با لحنى لبریز از حیا و محبّت پاسخ داد:

«او بهترین همسر است.»(2).

و زندگى مشترک آغاز شد، پیامبر کارها را تقسیم کرد.

کارهاى خارج از منزل را به على و کارهاى داخل منزل را به فاطمه سپرد.

فاطمه از این بابت بسیار مسرور و خوشحال گشت. چون کار داخل منزل او را از برخورد با نامحرمان و اختلاط با آنها برکنار مى‏داشت.

و زندگى آن دو در کمال بى‏آلایشى و دور از تجمّلات ادامه یافت. آنان خوشبختى را در بندگى خدا و فتح مرتفع‏ترین قلّه‏هاى تقوا و کمال مى‏دانستند.


1) غررالحکم / جلد 4 / صفحه 356.

2) بحارالانوار / جلد 43 / حدیث 24 / صفحه 117.