ما بُنِىَ بِناءٌ فِى الْاِسْلامِ اَحَبُّ اِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ التَّزْویجِ.(1).
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «هیچ بنا و بنیانى نزد خداوندِ عزیز و بلندمرتبه دوست داشتنىتر از ازدواج نیست.
وقتى پیامبر مرا دید تبسّم کرد و گفت:
اى اباالحسن به چه کارى بدینجا آمدهاى؟
از قرابت و نزدیکى خود با او، از پیشى گرفتن خود در اسلام، از یارى کردن او، و از جهادم سخن به میان آوردم.
فرمود: «على جان تو از آنچه گفتى بالاتر و برترى.»
سپس از حیا سرم را به زیر انداختم و نگاهم را به زمین دوختم.
«من امروز به خواستگارى فاطمه آمدهام.»
فرمود: على جان پیش از تو کسانى به خواستگارى فاطمه آمدهاند چون از آنان نزد او سخن گفتم چهرهاش گرفته شد، دانستم به این کار راضى نیست.
**راه سبز، ص: 154@
على جان بنشین تا برایت خبر آورم.
پیامبر بر فاطمه وارد شد، فاطمه مثل همیشه تمام قد در برابر پدر بلند شد و از وى دلجویى کرد.
فرمود: فاطمه جانم!
«فضائل و خوبیهاى على بن ابىطالب را مىدانى، من از خدا خواستهام تو را به ازدواج برترین و محبوبترین خلقش درآورد، على از تو سخن به میان آورده، نظر تو چیست؟»
فاطمه ساکت ماند، چهره برنگرداند و نشانه ی کراهت در چهرهاش دیده نشد.
پیامبر برخاست و گفت : «اللَّه اکبر، سکوت او نشانه ی رضایت اوست.»(2).
فاطمه بر چه مبنایى على را پذیرفت؟
آنچه روشن است على از مال و منال دنیوى بهره ی چندانى نداشت، شمشیرى داشت که با آن در راه خدا جهاد مىکرد، شترى که با آن نخلستان را آبیارى مىکرد و یک زره که آن را کابین فاطمه قرار داد.
ملاک و محور انتخاب، دین و اخلاق و پاکى بود.
پیامبر خطاب به دختران و اولیاء آنان مىفرماید:
«هنگامى که کسى نزد شما آمد که از اخلاق و دین او راضى هستید او را بپذیرید وگرنه فتنه و فساد بزرگى در زمین رخ خواهد داد.»(3).
در احادیث و روایات ما به نکتههاى مهمّ اخلاقىِ یک جوان ایدهآل اشاره شده است:
«او با تقوا، پاکدامن و بخشنده است. چشمش پاک است. به پدر و مادرش نیکى مىکند و بار زندگى خود را به دوش دیگران
**راه سبز، ص: 155@
نمىاندازد.»(4).
بنابراین اگر جوانى اهل پاکى و تقوا نیست و چشم چران و بىبند و بار است و از سایر فضائل اخلاقى بىبهره است، نباید گول مقام و ثروت او را خورد و زمام زندگى خود را به دست او داد.
1) وسایل الشّیعه / جلد 14 / حدیث 4 / صفحه 3.
2) بحارالانوار / جلد 43 / حدیث 4 / صفحه 93.
3) وسایل الشّیعه / جلد 14 / حدیث 2 / صفحه 51.
4) وسایل الشّیعه / جلد 14 / حدیث 2 / صفحه 18.