جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بهترین یار و یاور

زمان مطالعه: 2 دقیقه

رو بجو یار خدایى را تو زود

چون چنان کردى خدا یار تو بود(1).

آفتاب یثرب بر خانه‏ی گلى و کوچکى مى تابید که دو گوهر پاک و نایاب را در بر گرفته بود.

خانه اى که یک قطعه حصیر و یک پوست گوشه اى از آن را مفروش کرده بود و اکثر ظرف هایش گلى بود.

خانه اى که در آن از مظاهر فریبنده‏ی دنیا خبرى نبود، خود خانه را هم «حارثة بن نعمان» به آنان بخشیده بود.

با این همه سادگى و کوچکى، دریایى ژرف از مهر و محبت و عاطفه را در خود جاى داده بود.

اینک اولین لحظه هاى نخستین زندگى آن دو آغاز مى شد که کسى از پشت در سلام مى کرد و اجازه‏ی ورود مى طلبید.

«اسماء» آمد و در را گشود.

**احکام راه سبز، ص: 164@

پیامبر بود که با شوق وافرى به سوى داماد و عروس آمده بود.

ـ على جان همسرت را چگونه یافتى؟

و على با آهنگى سپاس آمیز پاسخ گفت:

«او بهترین یار و یاور من در مسیر بندگى خداست.»

فاطمه جانم! تو همسر خود را چگونه دیدى؟

و فاطمه با لحنى لبریز از حیا و محبت پاسخ داد:

«او بهترین همسر است.»(2).

و زندگى مشترک آغاز شد، پیامبر کارها را تقسیم کرد.

کارهاى خارج از منزل را به على و کارهاى داخل منزل را به فاطمه سپرد.

از آن روز این آواى اسلام طنین انداخت و این فرهنگ ناب اسلامى به جهان ابلاغ شد که: بهترین شغل براى زن، خانه دارى، شوهردارى و تربیت فرزند است.

و از آن روز به همه‏ی جوانان گفته شد:

«خوشبختى را نباید در یک زندگى مرفه و تجملاتى جستجو کرد بلکه با زندگى ساده و بى آلایش و بندگى خداست که مى توان مرتفع ترین قله هاى خوشبختى را فتح کرد.»(2).


1) مثنوی معنوی مولوی، دفتر دوم، ص 136.

2) بحارالانوار، جلد 43، حدیث 24، ص 117.