– محبوبه حسنی
معلم وارد کلاس شد. بچهها بلند شدند. صلواتی فرستادند و نشستند. معلم گفت:«بچهها چند روز دیگر جشن تکلیف شماست. هر کدام مبلغ 2000 تومان بیاورید برای تهیه و تدارک جشن و هدایا.»
در میان چهرههای شاداب و خوشحال بچهها چهره ی عبوس سارا جلب توجه میکرد. سارا لحظهای در فکر فرو رفت و ناراحت شد. ساعت بعد هم تمام شد و زنگ به صدا در آمد. بچهها کیفها را برداشتند و با شادی و سر و صدا و شور و شوق به طرف حیاط مدرسه دویدند. سارا با بیحوصلگی وسایلش را جمع کرد و رفت. توی حیاط مادرش رخت میشست و بچهای که روی کولش بسته بود گریه میکرد.
-محبوبه حسنی – 16 ساله – از شهرستان کرج، با چند قطعه شعر و دو داستان در چهارمین مسابقه ی نماز شرکت کرده و کارهای نسبتاً موفقی ارائه داده است.
از عناوین شعرهای او میتوان به «مناجات» و «آرام جان» اشاره کرد. وی برای داستانهای خود عنوانی انتخاب نکرده است که این امر حکایت از کم تجربگی او در این زمینه دارد. امید است در آینده شاهد آثاری خوب و مطرح از این نویسنده باشیم.