جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تبلیغات در عصر جدید (زمان شناسى تبلیغ)

زمان مطالعه: 6 دقیقه

تبلیغات در عصر جدید

سیماى تبلیغات و روش‏هاى اطلاع‏رسانى و ارتباط با مخاطب در قرن بیست و یکم از بنیاد دگرگون شده است. در این قرن، بشر شاهد پیدایش ارتباطات دیجیتالى و الکترونیکى است. توزیع و انتقال سریع و گسترده‏ی پیام فراتر از «اینجا» و «اکنون»، از طریق شبکه‏هاى الکترونیکى اطلاع‏رسانى موجب شده است که اطلاعات یا پیام به‏ عنوان نماد و دست مایه‏ی توسعه همه جانبه جوامع محسوب شود. سیماى تبلیغات در عصر جدید، موجب دگرگونى در سیماى انسان و رفتارها و نگرش‏هاى او شده است. بدون توجه به این دگرگونى‏ها نمى‏توان تصویرى واقع‏بینانه از فرآیند شکل‏گیرى افکار و رفتار جامعه به ویژه نسل جوان و نوجوان در عصر جدید داشت.

اگر دنیاى جدید را از دریچه «ارتباطات» نگاه کنیم، جهان جدید را مى‏توان «جهان به هم پیوسته» نامید؛ چرا که با گسترش تکنولوژى مدرن و بسط علوم جدید، حوزه‏هاى

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 21@

مختلف زندگى بشرى به هم پیوندى محکم یافته و فعالیت‏ها از عرصه‏هاى «ملى» به «بین‏المللى» و «جهانى» انتقال یافته است و حوزه‏هاى فرهنگ، سیاست، اخلاق و اقتصاد را تحت تأثیر قرار داده است. این تحولات، حیات نسل جدید را پیچیده‏تر و مشکل‏تر ساخته است زیرا هر قدر به فرآیند جهانى شدن نزدیک‏تر مى‏شویم، تنوع، تکثر و تعامل عناصر محیطى داخلى با محیط بین‏المللى روز به روز افزایش چشمگیرى مى‏یابد. این امر به پیچیدگى پاسخگویى نظام‏هاى آموزشى، تبلیغى و تربیتى مى‏افزاید. زیرا «موج اطلاعات»، همانند سیل بنیان کن از بیرون مرزها بی‏رحمانه به درون جوامع به خصوص جامعه ما هجوم آورده است و تمام بنیادهاى ارزشى، فرهنگى و اجتماعى نسل جدید را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

امروزه «چالش‏ها و پرسش‏هاى تازه‏اى» براى نسل جدید بوجود آمده است. انبوه و تراکم این پرسش‏ها مجال و فرصت پاسخگویى را از ما سلب کرده است. تا جایى که حتى از پاسخگویى به پرسش‏هاى اساسى چون، «من کیستم؟» «براى چه هستم؟» «وظیفه و جایگاه من در این دنیاى جدید چیست؟» غافل و ناتوان مانده‏ایم. پرسش‏هایى که عدم پاسخگویى به آنها، فلسفه حیات و شیوه‏ی زندگى نسل جدید را مورد تهدید قرار مى‏دهد. در چنین فضایى از اطلاع‏رسانى، مرزهاى فیزیکى درهم مى‏شکند. دهکده‏ی جهانى «مک لوهان» واقعیت تازه‏اى مى‏یابد. همگرایى و هم‏زیستى نامریى بدون دیوارهاى جدایى شکلى دیگر به خود مى‏گیرد.

تبلیغات در عصر جدید متضمن تغییرات بنیادى در «روش»، نگرش «دانش»، «منش» و «انگیزش» مبلّغ است. این تغییرات باید همذات و همزاد «زمان» و همراز زبانِ نسل جدید باشد؛ اما بدون تسلیم شدن و یا بدور از انفعال در برابر آن، ـ چه، این‏گونه هجوم‏هاى فرهنگى اگر بدون آگاهى و انتخاب مخاطب صورت گیرد، جوهره‏ی آدمى و حقانیت ارزش‏هاى الهى او تحریف و تخریب مى‏شود.

سازه‏ها و انگاره‏هاى تبلیغى در عصر جدید آن هم با مخاطبان نسل نو باید معطوف به واقعیت‏هاى انکارناپذیر جهان هزاره‏ی سوم باشد. «جهانى که به تعبیر یکى از اندیشمندان معاصر(1) تلاقیگاه سه فرآیند «افسون‏زایى» و «تکنیک‏زدگى» و «مجازى‏سازى» است. با افسون زدایى، آسمان سرشار از اسطوره و معنا به فضاى خالى یک‏دست و هندسى تبدیل شده است. اما از آنجا که انسان بدون فرافکنى قادر به ادامه‏ی حیات نیست شاهد پدیده‏ی

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 22@

معکوس افسون زدگى جدید است که در قالب گونه‏اى جاندار پندارى تکنولوژیک تجسم مى‏یابد. توالى تاریخى جهان‏بینى‏ها، جاى خود را به همزمانى همه‏ی سطوح آگاهى داده است. از آگاهى «نوسنگى» تا آگاهى «عصر اطلاعات»، هستى‏شناسى کلاسیک در هم شکسته است و تمام فرهنگ‏ها موزاییک وار در کنار یکدیگر جاى گرفته‏اند و در فضاى مابین خود، حوزه‏هاى ترکیب و اختلاط فرهنگى ایجاد کرده است. حقایق عظیم متافیزیکى که بنیاد هستى‏شناسى‏هاى پیشین بودند اکنون بى اعتبار شده‏اند. هستى در هم شکسته، خود به فرآیندى بى پایان از تفسیرهاى گوناگون تبدیل مى‏شود. از این پس هر کس صلاحیت دارد جنبه‏هاى مختلف وجود را بر مبناى ارزش‏هاى ذهنى خویش تأویل کند. در بعد هویت، ارتباط متقابل در پدیده‏اى که مى‏توان آن را «چهل تکه‏گى» نامید متجسم مى‏شود. دیگر هیچ فرهنگى به تنهایى یاراى آن را ندارد که پاسخگوى گستره‏ی آگاهى وسعت یافته‏ی بشر باشد. «مجازى سازى»، پدیده‏اى «لحظه‏اى»، «بلاواسطه» و «همه جا حاضر» است. از این‏رو، ما علاوه بر فشردگى زمان و مکان، شاهد ترکیب حواس و شیوه‏هاى چند حسى (Multisensoriel) ادراک نیز هستیم. در علوم، از ثنویّت «دکارتى» فراتر رفته‏ایم و شبکه پویایى از ارتباط‏هاى همه جانبه و متقابل در تمام سطوح واقعیت پدید مى‏آید. همه‏ی این رخدادها جهت واحدى دارند و آن طرد و ردّ عقاید یکدست و یکپارچه یعنى ذره‏هاى بنیادى ماده و نظام‏هاى فکرى درختى شکل است». (شایگان، 80)

«رسانه‏هاى الکترونیکى جدید در بسیارى از موارد از قوانین ملى کشورهاى مختلف پیروى نمى‏کنند و غالباً قانونمند و مرزپذیر نیستند. عدم تبعیت از مقررات دولت‏ها سبب شده است که این وسایل ماهیتى جهانى و غیر متمرکز پیدا کرده و دست‏اندرکاران آنها مطابق امیال و سلیقه‏هاى خود عمل کنند. از این‏رو، آنها برنامه‏ها مطابق میل خود (یا میل مخاطبان خود) مى‏سازند و بر روى آنتن مى‏فرستند. فقدان سانسور در اینترنت نیز مانند تلویزیون‏هاى ماهواره‏اى اطلاعات طبقه‏بندى شده و حتى تصاویر مغایر ارزش‏هاى اخلاقى (پورنوگرافیک) را به راحتى در دسترس استفاده کنندگان قرار مى‏دهد. این امر خصوصاً براى کشورهایى مانند ایران که از نظر فرهنگى داراى سیستمى کنترل شده هستند مى‏تواند بسیار خطرناک و آسیب‏زا باشد.» در چنین شرایطى مرزهاى فرهنگى برداشته مى‏شود و همگرایى و همطرازى در فرآیند جهانى شدن موجب مى‏شود که چالش جدیدى بین سنت و مدرنیته، محلى ماندن و جهان‏گرایى رخ دهد.

بنابراین، آنچه که در قالب پیامدهاى فرهنگى و فن‏آورى‏هاى جدید ارتباطى نقل گردید ناظر بر دگرگونى مناسبات میان «فرستنده» (گوینده) و «گیرنده» (شنونده) از

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 23@

یک‏سو، و ابزارها و رسانه‏هاى انتقال پیام از سوى دیگر مى‏باشد. در چنین فضاى متغیر و ناموزون چگونه مى‏توان فرآیند تبلیغ را از حدّ کالاى اطلاعاتى به جان مایه‏ی انسانى و آگاهى‏هاى معنوى و اخلاقى فراتر بُرد؟ چگونه مى‏توان عنصر اساسى در تبلیغ یعنى ارتباط عاطفى و مناسبات انسانى را بین دو قطب سیال «فرستنده» و «گیرنده» همچنان فعال و اثربخش نگه داشت؟ به نظر مى‏رسد باید در سیاست‏هاى تبلیغى با مخاطبان نسل جدید در همه‏ی ابعاد آن (ساختار، هدف، روش، شرایط، ابزار و…) تجدید نظر اساسى نمود.

انسل جدید به دنیاى تازه گام نهاده است. به همین دلیل «امروزمان» شباهت کمترى به «دیروزمان» دارد و «نسل فرد ایمان» کمتر به «نسل امروزمان» شبیه خواهد بود. این مسئله بیش از هر امرى دیگرى در جوانان ما مشهود است. زیرا در جهان بهم پیوسته، نسل جدید در آنِِ واحد ده‏ها «من» را براى خود فرض مى‏کند و لذا نوعى گسیختگى در «من» فردى یا اجتماعى او ایجاد شد. مرزهاى سنتى دچار تحول و یا اختلال گردیده و تقابل میان سنت و دنیاى جدید او را بر سر دو راهى قرار داده است. اگر این فرآیند ادامه یابد، «بى هدفى» و لومپنریم حیات اجتماعى، سیاسى و فرهنگى او را دچار نوعى پوچ‏گرایى مى‏کند و نسل جدید را با تعارض نقش و «تضاد هویتى» مواجه مى‏سازد، زیرا در تعامل با «غیر» (غرب) معناى جدیدى وارد «معناى قدیم» گردیده و او را به «گسستگى در معنادارى زندگى» سوق مى‏دهد و در هویتى مبهم و مشوش نگه مى‏دارد.

از این رو، نخبگان دینى و فرهنگى باید طرحى براى «معنادارى زندگى جمعى» و شهروندى جدید به وجود آورند. جامعه‏اى که «چارچوبى» براى اداره‏ی زندگى و روابط اجتماعى نداشته باشد و براى ادامه‏ی حیات و زندگى شهروندى توجیه و تعریفى و تصویر جامعى به مخاطبان خود ارایه ندهد افراد جامعه را دچار چالش هویتى و «بحران انتخاب» مى‏کند. براى دستیابى به چارچوب، در فرآیند تعامل روابط اجتماعى، سیاسى باید نهادهایى تأسیس گردد تا معنادارى در دنیاى جدید تعریف شود. آنچه نظام‏هاى سیاسى را تضعیف کرده و یا از بین مى‏برد، فقدان و ناتوانى نهادهاى پاسخگوست.(2) در اینجاست که، تبلیغات و آموزش ارزش‏هاى اجتماعى و دینى باید معطوف به معنادار کردن زندگى و ایجاد شور و شوق نسبت به زیستن متعالى باشد. این آموزش‏ها اگر در بازسازى هویت افراد تصویرى منحنى‏دار و ارزش ‏مدار ترسیم کند منجر به باز تولید هستى‏شناسى جدید از زندگى افراد مى‏شود.

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 24@

پیامد و کارکرد دنیاى اطلاعات، افق‏هاى جدید و «چالش‏هاى تازه‏اى» در عرصه‏ی حیات اندیشه و فرهنگ و در تعریف از «من جدید» از هستى، دنیا، آخرت و همه‏ی مفاهیم بشرى گشوده است. براى حفظ ارزش‏هاى خود نیازمند تعریف جدید از این مفاهیم فرهنگى مى‏باشیم. زیرا داده‏هاى جدید افق‏هاى زندگى این نسل را دستخوش تغییر و دگرگونى نموده است. فقدان تعریف مدون، تصویر مشخص، کامل و هماهنگ، زندگى نسل جدید و فرداى او را مختل مى‏سازد؛ در چنین شرایطى نخواهیم توانست جایگاه و پایگاه خود را در «دنیاى پیچیده» و انسان پر مشغله مشخص نماییم. لذا براى معنا بخشیدن به زندگى و حیات اجتماعى جدید، نیازمند تبیین روابط خود با دیگران و جهان، جهت یافتن چارچوب جدید براى ادامه‏ی زندگى نوین شهروندى هستیم تا دنیاى جدید را با نیازهاى اصیل خود رنگ و روح بومى و دینى بدهیم(2).

همان‏گونه که در فرآیند یادگیرى، هیچ مطلب تازه‏اى بدون ارتباط با مطالب قبلى معنى دار نمى‏شود و همان‏گونه که در آموزش‏هاى دینى بدون توجه به نیازهاى فطرى هرگونه تحمیل و تلقین پیام منجر به پیامدهاى منفى مى‏شود؛ به همین روال مى‏توان گفت که تبلیغ و تربیت نیز باید برخاسته از سنت‏ها و ریشه‏ها و پر کشیده از نیازهاى زمان و همسو با چالش‏هاى آینده باشد تا بتوان کارکرد روانى ـ اجتماعى آن را در ابعاد مختلف زندگى معنایى جدید بخشید.

اما قبل از هر چیز باید به نخستین و محورى‏ترین عنصر و مؤلفه‏ی تبلیغات که «مخاطب‏شناسى» است پرداخته شود. زیرا بدون درک دنیاى مخاطب و بدون توجه به شرایط و موقعیت او نمى‏توان در فرآیند تبلیغ و تربیت گام‏هاى بعدى را با موفقیت و اثربخشى برداشت. بنابراین، در فصل بعدى به مهمترین ویژگى‏هاى روان شناختى نسل جوان و نوجوان که از منابع مختلف گردآورى شده است اشاره مى‏شود، تا با شناخت مخاطب بتوان ارتباط مؤثر و معنى‏دارى را با او برقرار کرد.

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 25@


1) داریوش شایگان.

2) نسل جدید، چالش‏هاى جدید، شماره 217.