Moral Developmental
«اخلاق خود پیروى(1)» یا فرا قراردادى (2).
کهلبرگ دورههاى تحول اخلاق را به سه دوره و شش مرحله تقسیم مىکند. در اینجا تنها به دورهی سوم و مراحل پنجم و ششم که خاص دورهی نوجوانى است اشاره مىشود:
در این سطح فرد نسبت به جزمیت و قطعیت و تغییرناپذیرى قوانین موجود تردید مىکند و در ماوراء آن قوانین به جستجوى معنا و مفهوم آنها مىپردازد. او به این نتیجه مىرسد که قانون صرفاً جدولى از آنچه باید انجام داد و یا نداد نیست بلکه مصالحى وضع آن قوانین را ایجاب کرده است و آن صلاح و رفاه عمومى است در این دورهی انتقالى، فرد نقطه نظرات موجود در جامعه را به زیر سؤال مىکشد و آنچه را به عنوان سنتها، ارزشها و مقررات اخلاقى و اجتماعى بدست او رسیده است مورد تشکیک قرار مىدهد. اگر فرد از این دوره بحرانى جان سالم به در برد به جایى مىرسد که رفتار اخلاقى نشان میدهد و در نهایت فرد خود را از حصارهاى تسخیرناپذیر جامعه آزاد کرده و آزادانه و آگاهانه در مورد ارزشهاى اخلاقى تصمیم مىگیرد.
استقلال در قضاوت اخلاقى، ویژگى بارز این دوره مىباشد، هر چند در مراحل قبل از این سطح اثرى از آن وجود نداشت زیرا در آن مراحل منبع کنترل رفتار اخلاقى فرد را ترس، پاداش، انتظارات گروه و یا قانون تعیین مىکرد و او هیچگاه با انتخاب آزاد و آگاهانه خود رفتار اخلاقى مناسب را بر نمیگزیند. در این دوره از رشد اخلاقى تلاش فرد بر این است که در وراى قانون جامعه، رابطه او با گروه خویش و جامعه و خواست قدرت حاکم بر جامعه به تبیین اصول و ارزشهاى اخلاقى بپردازد. افرادى که به سطح سوم دست مىیابند مراحل قبلى را با موفقیت به پایان رساندهاند و قادر به درک ارزشهایى فراتر از منافع شخصى خود هستند و مواضعى که اتخاذ مىکنند در قلمرو اصول جهانى براى همه مردم در همه جا مىباشد.
«کهلبرگ» معتقد است بیشتر افراد بزرگسال بنابر دلایل فرهنگى، تربیتى و اجتماعى در سطح قراردادى توقف مىکنند و قادر به دستیابى به مراحل بالاتر نیستند.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 162@
لورنس کهلبرگ اخلاق نوجوانى را به دو مرحله تقسیم مىکند که ادامهی مراحل قبلى مىباشد.
1ـ اخلاق مبتنى بر پیمان و میثاق اجتماعى؛ در این مرحله فرد تصور مىکند که قانون چیزى قراردادى اما الزامى است که نوعى هماهنگى میان افراد ایجاد مىکند. اما توفیق ناشى از توافق متقابل و با هدف مشخص برقرار گشته اند. هدفى که مىتواند تغییر یابد، آنچه حائز اهمیت است محتواى قانون نیست بلکه توافقى است، که قانون معرف آن است. قانون باید حمایت عامه را برانگیخته و هدف آن رفاه جامعه باشد. چه، این تنها اصلى است که به حساب مىآید. در این مرحله فرد، بیش از آنکه خواستههاى دیگرى و نظم برقرار شده تبعیت کند از وجدان خود، پیروى مىکند، به عبارت دیگر، از دید اجتماعى، زمانی که افراد یک جامعه به طور منطقى و از روى استدلال به این شناخت دست یابند به هنجارهاى دیگر و قوانین جدیدتری بهتر مىتوانند براى اکثریت جامعه مفید واقع شود هنجارها و قوانین قبلى قابل اصلاح و تغییر مىباشد.
کهلبرگ در گزارشات خود از پژوهشهاى انجام شده نشان داده که در جاهایی اتفاق افتاده است که افراد، این مرحله از تحول اخلاقى را درک نمىکنند و در بعضى از کشورها مفهوم عدالت به معناى در نظر گرفتن فراسوى منافع شخصى توسعه نیافته است.
2ـ «اخلاق مبتنى بر اصول جهانى»، در این مرحله اصول اخلاقى درونى شده و تعمیم مىیابد؛ تغییر فرد به اصول اخلاق ارادى و اختیارى است و بر اساس الزام به اطاعت از قدرت نیست (سربازى که، به عنوان مثال، در جریان جنگ ویتنام دستور مبتنى بر قتل عام را اطاعت نکرده، به این مرحله رسیده بود)، فردى که به این مرحله رسیده است فکر مىکند یک عمل درست، عملى است که با معیارهاى وجدان وى مطابقت دارد؛ امرى که ممکن است وى را به تخلف از قوانین رهنمون شود. اصول اخلاقى این مرحله بر اساس تفاهم و احترام متقابل بین افراد قرار دارد، اصلى که افراد در این مرحله به آن مقید مىشوند از این نوع است: «آنچه بر خود نمىپسندى بر دیگران روا مدار» از طرف دیگر، نهایت تحول اخلاقى فرد در این مرحله این است که وى با اعتقاد به اصول انسانى و جهان شمول آنچه را که آزادانه و آگاهانه انتخاب مىکند، اخلاقى مىداند به اجرا در مىآورد.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 163@
1) Autonomy.
2) Post Conventional.