جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تربت امام حسین و تبرک جستن به آثار اولیاء خدا

زمان مطالعه: 5 دقیقه

در این جا سؤال دیگرى مطرح مى‏شود و آن این که سجده بر تربت امام حسین علیه‏السلام و التزام به آن و حکم به استحباب رفتار یاد شده، نوعى تبرک جستن به آثار عزیزان درگاه خداوند است، آیا تبرک جستن به اولیاء الله و آثار آنها با روح توحید و یکتاپرستى سازگار است؟

در پاسخ به این پرسش، بحثى را تحت عنوان تبرک به آثار پیشوایان اسلام و عزیزان خدا، از نظر شما مى‏گذرانیم.

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 86@

تبرک جستن به آثار اولیاء خدا، مسأله‏اى نیست که هم اکنون در میان گروهى از مسلمانان پدید آمده باشد، بلکه ریشه این رفتار را در ژرفاى تاریخ زندگانى رسول خدا و صحابه‏ى آن حضرت، مى‏توان یافت.

نه تنها پیامبر گرامى و یاران وى، بلکه پیامبران پیشین نیز، بدین امر، مبادرت مى‏ورزیدند. و اینک دلایل مشروع بودن تبرک به آثار اولیاء را از دیدگاه کتاب و سنت، از نظر شما مى‏گذرانیم:

1. در کتاب آسمانى خود مى‏خوانیم هنگامى که یوسف صدیق خود را به برادران خویش معرفى کرد و آنان را مورد بخشودگى قرار داد، فرمود:

(إذهبوا بقمیصى هذا فألقوه على وجه أبى یأت بصیرا) (1).

«این پیراهن مرا با خود ببرید و بر صورت پدرم (یعقوب) افکنید تا دیدگانش بینا گردد.»

سپس مى‏فرماید:

(فلما أن جاء البشیر ألقاه على وجهه فارتد بصیرا) (2).

«آنگاه که مژده دهنده، آن پیراهن را بر رخسار او افکند، بینایى وى بازگشت.»

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 87@

این سخن گویاى قرآن، گواه روشنى بر تبرک جستن پیامبر خدا – یعقوب – به پیراهن پیامبرى دیگر – حضرت یوسف – مى‏باشد، بیانگر آن است که پیراهن یاد شده، موجب بازگشت بینایى حضرت یعقوب گردید.

آیا مى‏توان گفت رفتار این دو پیامبر گرامى، از چهارچوب توحید و پرستش خدا خارج بوده است؟!!!

2. شکى نیست که پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله، به هنگام طواف خانه خدا، حجرالأسود را استلام مى‏نمود و یا مى‏بوسید، بخارى در صحیح خود مى‏گوید: مردى از عبدالله بن عمر درباره‏ى استلام حجر سؤال کرد، او در پاسخ گفت:

رأیت رسول الله صلى الله علیه و آله یستلمه ویقبله» (3).

«پیامبر را مشاهده کردم که حجرالأسود را استلام مى‏نمود و مى‏بوسید.»

در صورتى که اگر لمس کردن و یا بوسیدن سنگى، شرک به خدا بود، هرگز پیامبر (که از ارکان توحید است)، به چنین کارى مبادرت نمى‏ورزید.

3. در کتب صحاح و مسانید در میان کتاب‏هاى تاریخ و سنن، روایات انبوهى در مورد تبرک جستن صحابه‏ى پیامبر به آثار آن حضرت – مانند لباس، آب وضو، ظرف آب و غیر آنها – به چشم

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 88@

مى‏خورد که با مراجعه به آنها، کوچکترین تردیدى در مشروعیت و پسندیده بودن آن، باقى نمى‏ماند.

گر چه شمارش همه‏ى روایات در این زمینه، در این نوشتار نمى‏گنجد، ولى به عنوان مثال، برخى از آنها را در اینجا یادآور مى‏شویم:

الف. بخارى در صحیح خود، در ضمن روایتى طولانى که شرح برخى از ویژگى‏هاى پیامبر و یاران او را دربردارد، چنین مى‏گوید:

«و إذا توضأ کادوا یقتتلون على وضوئه» (4).

«هرگاه پیامبر وضو مى‏گرفت، نزدیک بود مسلمانان، (بر سر به دست آوردن آب وضوى آن حضرت)، با هم بجنگند.»

ب. ابن‏حجر مى‏گوید:

«إن النبى صلى الله علیه و آله کان یؤتى بالصبیان فیبرک علیهم» (5).

ج. محمد طاهر مکى مى‏گوید:

«از ام‏ثابت روایت شده که گفت: رسول خدا بر من وارد شد و از دهانه مشکى که آویزان بود، ایستاده آب نوشید و من برخاستم و دهانه‏ى مشک را بریدم.»

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 89@

سپس مى‏افزاید:

«این حدیث را ترمذى روایت کرده و مى‏گوید: حدیث صحیح و حسن است و شارح این حدیث در کتاب ریاض الصالحین مى‏گوید: ام‏ثابت، دهانه‏ى مشک را برید تا جاى دهان پیامبر را نگهدارى کند و بدو تبرک جوید و همچنین صحابه مى‏کوشیدند تا از جایى که رسول خدا از آن آب نوشیده بود، آب بنوشند.» (6).

«کان رسول الله صلى الله علیه و آله إذا صلى الغداة جاء خدم المدینة بانیتهم فیها الماء فما یؤتى بإناء إلا غمس یده فیها فربما جاؤوه فى الغداة البادرة فیغمس یده فیها» (7).

«خدمت‏گزاران مدینه به هنگام نماز صبح با ظرف آب به نزد پیامبر مى‏رفتند، پیامبر گرامى، دست مبارک خود را در هر یک از آن ظروف آب، فرو مى‏برد، چه بسا در بامداد سردى خدمت وى مى‏رسیدند، باز هم پیامبر، دست خود را در آنها فرو مى‏برد.» (8).

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 90@

بدین سان، دلایل جواز تبرک به آثار اولیاء خدا، روشن گشت و معلوم گردید کسانى که شیعه را به خاطر این رفتار، به شرک و دوگانه پرستى، متهم مى‏کنند، معناى توحید و شرک را درست تحلیل نکرده‏اند، زیرا شرک و پرستش غیر خدا، بدان معنا است که در کنار پرستش خدا، موجود دیگرى را نیز خدا بدانیم و یا کارهاى خدایى را به وى نسبت دهیم، به طوری که او را در اصل هستى و یا اثربخشى، مستقل و بى‏نیاز از خدا قلمداد نماییم.

در حالى که شیعه، آثار اولیاء خدا را مانند خود آنان، مخلوق و آفریده‏ى خدا مى‏داند، که هم در اصل وجود و پیدایش خود و هم در منشأ آثار بودن، نیازمند به خداوند یگانه‏اند.

شیعه تنها به پاس احترام پیشوایان خود و پیشتازان دین خدا، و به منظور ابراز محبت بى‏شائبه‏ى خود نسبت به آنان، بدان آثار، تبرک مى‏جوید.

اگر شیعیان به هنگام زیارت حرم پیامبر و اهل بیت آن حضرت، ضریح را مى‏بوسند، و یا در و دیوار را لمس مى‏کنند، تنها بدان جهت است که به پیامبر گرامى و عترت او عشق مى‏ورزند و

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 91@

این، یک مسأله‏ى عاطفى انسانى است که در وجود یک انسان شیفته، تجلى مى‏کند.

ادیبى شیرین سخن مى‏گوید:

«أمر على الدیار دیار سلمى

أقبل ذاالجدار و ذالجدارا

و ما حب الدیار شغفن قلبى‏

و لکن حب من سکن الدیارا

بر دیار سلمى مى‏گذرم،

این دیوار و آن دیوار را مى‏بوسم،

دوستى آن دیار، قلب مرا شاد نمى‏سازد،

بلکه محبت ساکن آن است که مرا به وجد و سرور مى‏آورد.»

بر این اساس، سجده بر تربت امام حسین علیه‏السلام و همچنین تبرک به آن، به خاطر آن است که آن حضرت و دیگر فرزند پیامبر گرامى و یاران فداکار ایشان که در سرزمین کربلا به شهادت رسیدند، محبوب خدا مى‏باشند و بزرگداشت آنان در حقیقت، بزرگداشت شعائر الهى است. و قرآن کریم، گرامیداشت شعائر الله را مى‏ستاید و مى‏فرماید:

(ذلک و من یعظم شعائر الله فإنها من تقوى القلوب) (9).


1) سوره یوسف، آیه 93.

2) سوره یوسف، آیه 96.

3) صحیح بخارى، جزء 2، کتاب الحج، باب تقبیل الحجر، صفحه 151 – 152، ط مصر.

4) صحیح بخارى، ج 3، باب ما یجوز من الشروط فى الاسلام، باب الشروط فى الجهاد و المصالحة، ص 195.

5) الاصابة، ج 1، خطبه‏ى کتاب، ص 7، ط مصر.

6) تبرک الصحابة، (محمد طاهر مکى)، فصل اول، ص 29، ترجمه انصارى.

7) صحیح مسلم، جزء 7، کتاب الفضائل، باب قرب النبى صلى الله علیه و آله من الناس و تبرکهم به، ص 79.

8) به منظور آگاهى بیشتر، مى‏توانید به مدارک یاد شده در زیر، مراجعه فرمایید: 1. صحیح بخارى، کتاب اشربه. 2. موطأ مالک، ج 1، ص 138، باب صلوات فرستادن بر پیامبر. 3. اسد الغابة، ج 5، ص 90. 4. مسند احمد، ج 4، ص 32. 5. الاستیعاب، در حاشیه‏ى «الاصابة»، ج 3، ص 631. 6. فتح البارى، ج 1، صفحه‏ى 281 و 282.

9) سوره‏ى حج، آیه 32.