والدین، همسالان و معلمان در توصیف نقشها اهمیتى اساسى دارند. «مفهوم خود»(1) در نوجوانى مستلزم رها کردن ادراک آینهاى خویشتن (یعنى خود را مانند انعکاسى از والدین همسالان یا معلمان دیدن) به سود هویتى مستقلتر و فردىتر است. در رسیدن به این مفهوم جدید از خود، تفاوت های فردی زیادی موجود است.
1ـ یکى از خط مشىهاى متداول عبارت از تغییر دادن جامعه براى منطبق کردن آن با اصول و نیازهاى نوجوان است.
2ـ راه حل دیگر، تغییر تصویر خویشتن براى سازش با نظام و تقلیل دلهره و احساس ناخوشایند است.
3ـ راه حل سوم، عبارت از یافتن مکانى خاص در درون جامعه است که در آنجا نیروهاى بالقوه نوجوان بتوانند به فعل در آیند و تحول یابند.
به عقیدهی اریکسون، اگر نوجوان احساس کند که تحولات تاریخى، هویت تازهی وى را به خطر مىاندازند، براى حمایت از جنبشهاى ملىگراى تندرو یا نژادپرست آماده مىشود. جنبشهایى که در آنها هویت شخصى لرزان وى با هویت گروه مشابه مىشود.
یک حالت غوطهورى مشابه در داخل گروه همگنان مىتواند نقش مهمى در مهار کردن هیجانها و کوششهاى مربوط به پیشرفت و گسترش قیمومت والدین داشته باشد.
1) Self-concept.