جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تفسیر خسروی (2)

زمان مطالعه: 7 دقیقه

//سورة الاخلاص

مکیّه و بقولى مدنیّه است و سورة التوحید نیز نامیده شده زیرا در آن جز توحید نیست و کلمه توحید کلمه اخلاص است و گفته اند بدینجهت سوره اخلاص نامیده شده است که هر کس از روى اعتقاد و اقرار بآنچه در آن است متمسک شود مؤمن مخلصى است و بقولى هر کس آنرا بر سبیل تعظیم بخواند اخلصه اللّه من النار اى انجاه یعنى خدا او را از آتش خلاص میکند و نجات میدهد و سورة الصمد و سورة قل هو اللّه أحد نیز نامیده شده و همچنین آنرا نسبة الربّ هم نامیده اند زیرا در حدیث است که براى هر چیز نسبتى است و سورة الاخلاص نسبت ربّ است- عدد آیات آن- بقول مکّى و شامى پنج است و باقى چهار گفته اند و اختلاف در آیه (لَمْ یَلِدْ) است که مکّى و شامى وقف مى کنند).

فضیلت آن- در حدیث ابیّ است که هر کس سوره اخلاص را بخواند چنان است که ثلث قرآن را خوانده است و بعدد هر کس که بخدا و ملائکه و کتب و رسل او و روز آخر ایمان آورده است ده حسنه باو داده میشود- و أبى الدرداء از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله که فرمود آیا کدام از شما عاجز است که ثلث قرآن را در یکشب بخواند عرض کردم یا رسول اللّه چه کسى توانائى آنرا دارد فرمود قل هو اللّه احد بخوانید. سکونى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بر سعد بن معاذ نماز گذارد و چون نماز کرد فرمود هفتاد هزار ملک که جبرئیل نیز در آنها بود بر سعد معاذ نماز کردند گفتم اى جبرئیل بچه چیز او مستحق نماز شما گردید گفت بخواندن قل هو اللّه أحد ایستاده و نشسته سواره و پیاده در رفتن و آمدن و أبو بکر الحضرمى از آنحضرت روایت کرده است که هر کس ایمان بخدا و روز جزاء دارد فراموش نکند که در پشت سر هر نماز واجب قل هو اللّه أحد بخواند خیر دنیا و آخرت براى او است و جمع گناهان او و پدر و مادر و اولادش را مى آمرزد و اخبار در این باب بسیار است و هر که خواهد بتفسیر مجمع البیان رجوع کند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

[سوره الإخلاص (112): آیات 1 تا 4]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ (3) وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ (4)

تفسیر الفاظ:

«أَحَدٌ» اى واحد «الصَّمَدُ» اى المصمود الیه اى المقصود إلیه صمد یصمد اى قصد «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» اى و لم یکن أحد یکافئه اى یماثله یقال فلان یکافئ فلانا اى یماثله.

تفسیر معانى:

1- بگو (یا محمّد صلّى اللّه علیه و آله) او خدائیست یکتا (امرى است از جانب خداى عزّ و جلّ بپیمبرش صلّى اللّه علیه و آله که بجمیع مکلّفان بگوید او خدائیست که فقط او سزاوار پرستش است.

زجّاج گوید: (هى کنایه از ذکر خداى عزّ و جلّ است و معناى آن اینست که آنچه را شما از نسبت او پرسیدید او خدائیست یگانه و یکتا یعنى واحد است و یکى بیش نیست- خدا یکیست و شریک و نظیرى براى او نیست- واحد است و مانند او کسى نیست (از ابن عباس).

و بقولى- واحد است در الاهیت و قدم- و بقولى واحد است در صفت ذاتش و احدى در وجوب صفاتش با او شرکت ندارد و اوست که واجب است و موجود عالم قادر حىّ باشد و این وجود براى غیر او وجوبى ندارد.

و بقولى یکتا و واحد است در افعالش زیرا اوست قادر بر اصول نعم از حیاة و قدرت و شهوت و غیر آن و غیر او قادر بچیزى از اینها نیست و افعال او تماما.

احسان است و احسانى که مى کند براى جلب نفع یا دفع ضرر نیست و از این جهت اختصاص بوحدت دارد زیرا در این احسان غیر او شرکتى ندارد و سواى او کسى مستحق پرستش نیست.

و بقولى خداوند (احد) فرمود و (واحد) نفرمود زیرا واحد داخل در حساب است و عدد دیگر باو منضم میشود و امّا احد آنست که نه تجزیه میشود و نه تقسیم، نه در ذاتش و نه در معناى صفاتش و براى واحد (دوّمى) جایز است و براى أحد دوم جایز نیست زیرا احد بخلاف واحد جنس خود را فرا میگیرد.

نمى بینى که چون بگوئى (با فلان واحدى (یعنى یکنفر) مقاومت نمیکند) یعنى ممکن است دو نفر مقاومت کنند ولى اگر بگوئى با او احدى مقاومت نمى کند یعنی ممکن نیست دو نفر یا بیشتر با او مقاومت نمایند یعنى هیچکس قادر بر مقاومت با او نیست و در اینجا احد از واحد ابلغ و رساتر است.

و حضرت أبو جعفر باقر علیه السّلام فرماید: معناى (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) قل یعنى آنچه را که ما بتو وحى کرده ایم و بتو خبر داده ایم بتألیف حروفى که ما بر تو قرائت کرده ایم ظاهر نما تا آنکس که گوش میدهد و شاهد است یعنى دل میدهد هدایت شود و (هو اسمى است کنایه و اشاره بغائب (هاء) تنبیه از معناى ثابت و (واو) اشاره بغائب از حواس چون کافران گفتند یا محمّد اینها خدایان ما هستند که بچشم مى بینیم تو هم خداى خودت را که ما را باو میخوانى اشاره کن که ما ببینیم و ادراک کنیم لذا خداوند نازل فرمود (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) یعنى او خدائیست غائب از درک ابصار و لمس حواس و مقام او بلندتر از اینهاست بلکه او خود مدرک ابصار و مبدع حواس است.

و پدرم براى من حدیث کرد از پدرش أمیر المؤمنین علیه السّلام که فرمود خضر را در خواب دیدم یک شب پیش از شب جنگ بدر باو گفتم مرا چیزى بیاموز که بآن بر دشمنان پیروز شوم گفت بگو (یا هو یا من لا هو إلّا هو) و چون بامداد شد و بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله قصه خواب را حکایت کردم فرمود یا علی تو اسم اعظم را آموخته اى و روز بدر بر زبانم بود و آنحضرت علیه السّلام روز بدر قل هو اللّه احد خواند و چون فارغ شد گفت (یا هو یا من لا هو إلّا هو اغفر لى و انصرنى على القوم الکافرین) و روز صفّین هم همین را میخواند و تکرار مى فرمود عمّار بن یاسر باو عرض کرد یا أمیر المؤمنین این کنایات چیست فرمود اسم اعظم خدا و عماد توحید خدا لا إله إلّا هو.

سپس خواند شهد اللّه انه لا إله إلّا هو و الملئکة و اولوا العلم قائما بالقسط لا إله إلّا هو العزیز الحکیم و آیات آخر سوره حشر را و پس از آن پیاده شد و چهار رکعت قبل از زوال نماز بگذارد و عمار گفت که أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود معناى (اللّه) المعبود الّذی یأله فیه الخلق و یوله إلیه یعنى معبودى که خلایق در او حیرانند و بسوى او جزع میشود (اللّه المستور عن ادراک الابصار المحجوب عن الاوهام و الخطرات یعنى اللّه از ادراک دیده ها مستور و از وهم بندگان و آنچه بقلب عالمیان خطور کند در پرده است).

پس معناى (اللّه احد) یعنى معبودى که خلق از ادراک او و احاطه بکیفیت او حیرانند و او فرد است بالهیت خود و برتر است از صفات آفریدگان خود.

2- امام باقر علیه السّلام فرمود پدرم زین العابدین علیه السّلام براى من حدیث کرد از پدرش حسین علیه السّلام که او فرمود: (صمد) آنکسى است که آقائى او بى منتها باشد و صد یعنى دائمى که همیشه بوده و زوال نداشته و همیشه خواهد بود و زوال نخواهد داشت. و صمد آنکسى است که تو پر باشد و درون او خالى نباشد و صمد آنکسى است که نه بخورد و نه بیاشامد و صمد آنکسى است که خواب براى او نباشد.

(و صاحب مجمع البیان گوید از این خبر مستفاد میشود که انّه سبحانه الحى الّذی لا یحتاج الى الطعام و الشراب و النوم).

وهب بن وهب گوید که حدیث کرد براى من جعفر بن محمّد الصادق علیه السّلام از پدرش باقر از جدش زین العابدین علیه السّلام که اهل بصره نامه اى بامام حسین بن علی علیه السّلام نوشتند و از او از صمد سؤال کردند و آنحضرت در جواب آنها نوشت:

(بسم اللّه الرّحمن الرّحیم امّا بعد فلا تخوضوا فی القرآن و لا تجادلوا فیه و لا تکلّموا فیه بغیر علم فقد سمعت جدى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم یقول من قال فی القرآن بغیر علم فلیتّبوء مقعده من النار و ان اللّه سبحانه قد فسّر الصمد فقال لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.

یعنى امّا بعد نباید در باره قرآن بباطل کاوش کنید و در باره آن بجدال بپردازید و در تفسیر او بدون علم سخنى برانید زیرا بتحقیق من از جدّم رسول خدا شنیدم مى فرمود هر کس بدون علم در باره قرآن چیزى بگوید نشیمنگاه او در آتش جایگیر میگردد و همانا خداوند سبحان صمد را تفسیر فرموده و گفته است نزائیده است و زائیده نشده است و براى او هیچکس کفو و هم طرازى نیست.

3- لَمْ یَلِدْ (از او چیزى خارج نمیشود مانند فرزند و سایر چیزهاى کثیف متراکم که از سایر مخلوق خارج میگردد و نه چیز لطیف مانند نفس و چرت و خواب قلبى و غم و اندوه و خوشحالى و خنده و گریه و بیم و امید و رغبت و شئامت و گرسنگى و سیرى، بلند است مرتبه ذات مقدس او از اینکه چیزى از او خارج شود و از او چیزى تولید گردد خواه کثیف و خواه لطیف).

وَ لَمْ یُولَدْ (یعنى و خود او هم از چیزى تولید نیافته و از چیزى بیرون نیامده است چنانکه اشیاء کثیفه از عناصر خارج میشود مانند چیزى از چیزى و جنبنده اى از جنبنده اى و گیاهى از زمین و آبى از چشمه سار و میوه هائى از درختان و نه اشیاء لطیفه از مراکز خودشان مانند بینائى از چشم و شنوائى از گوش و بویائى از بینى و چشیدنى از دهان و سخن از زبان و شناسائى و تمیز از دل و آتش از سنگ بلکه: خدا صمدى است که نه از چیزى است و نه در چیزى است و نه بر چیزى است ابداع کننده چیزها و آفریننده آنهاست و ایجاد کننده آنهاست.

آنچه را که آفریده است بمشیت خود متلاشى و پراکنده میسازد براى نیستى و فناء و آنچه را که خلق کرده است بعلم خود و بمشیت خویش باقى مى گذارد براى هستى و بقاء.

پس این است خداى شما اللّه الصمد الّذی لم یلد و لم یولد عالم الغیب و الشهادة الکبیر المتعال و لم یکن له کفوا أحد (پایان حدیث)

4- (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ) یعنى براى او عدیلى و نظیرى نبوده و نیست که مانند او باشد.

و بقولى یعنى براى او هم صحبت و همسرى و زوجه اى که از او زایشى حاصل شود نبوده و نخواهد بود (و بکفو کنایه آورده زیرا زن کفو شوهر است).

اشارات- گفته اند: خداوند سبحانه توحید را بفرمایش (قل هو اللّه أحد) روشن ساخت و عدل را بفرمایش (اللَّهُ الصَّمَدُ) روشن فرمود و آنچه را که نسبت باو محال است از پدر و فرزند بکلمه (لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ) روشن کرد و آنچه که از صفات بر او جایز نیست به آیه (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ) مبیّن فرمود و در این جمله دلالتى است بر اینکه او نه جسم است و نه جوهر و نه عرض و نه او در مکانى است (نه در جهتى واقع است).

پاره اى از ارباب کلام گفته اند ما انواع شرک را هشت چیز یافتیم (نقص تقلّب- کثرت- عدد- علّت بودن- یا معلول بودن- اشکال- اضداد) و خداوند سبحانه نفى فرمود از صفت خود (کثرت و عدد) را بکلمه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و نفى کرد (نقص و تقلّب) را بقول خود اللَّهُ الصَّمَدُ و نفى کرد (علت و معلول) را بقول خود لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ و نفى کرد (اشکال و اضداد) را بقول خود (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ) و لذا وحدانیت بحت حاصل میگردد (فضیل بن یسار روایت کرده است که حضرت أبا جعفر امام باقر علیه السّلام بمن أمر فرمود که هر وقت سوره قل هو اللّه أحد را بخوانم چون فارغ گشتم بگویم سه مرتبه (کذلک اللّه ربى) کاشفى گوید:

وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ رد مجوس و مشرکان عرب است که گفتند او را کفو هست (نعوذ باللّه).

و گفته اند هر آیتى از این سوره تفسیر آیت پیش است چون گویند (من هو) تو گوئى (احد) چون گویند احد کیست تو گوئى (صمد) چون گویند صمد کیست تو گوئى (الّذی لم یلد و لم یولد) چون گویند لم یلد و لم یولد کیست تو گوئى (الّذی لم یکن له کفوا أحد)(1)


1) تفسیر خسروى، میرزا على رضا خسروانى، ج8، ص 629-634، انتشارات اسلامیه، چاپ: اول، تهران، 1390 ق.