//سوره اخلاص
چهار آیه مکیه است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره الإخلاص(112): آیات 1 تا 4]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ (3) وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ (4)
ترجمه
بگو او خداى یگانه است
خداوند بى نیاز و همه به او نیازمندند
تولید ننموده و تولّد نمیشود
و نبوده است براى او همسر و همتا احدى.
تفسیر
در کافى و توحید از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که یهود از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم خواستند که نسبت و نژاد پروردگار خود را براى آنها بیان فرماید و حضرت سه روز تأمل فرمود و بعد از آن این سوره نازل شد و قمّى ره هم این مسئلت را از یهود در سبب نزول این سوره نقل نموده و مستفاد از حدیث مفصلى که در توحید از امام باقر علیه السّلام در تفسیر این سوره نقل نموده آنست که خداوند امر فرموده پیغمبر خود را که بیان فرماید براى هدایت مردم آنچه را وحى شده باو از الفاظ در این سوره مبارکه و کلمه هو کنایه از غایب است که هاء آن تنبیه بر معناى ثابت و واو آن اشاره بغایب از حواس است چنانچه هذا اشاره است بحاضر نزد حواس و کفار بکلمه هذه اشاره بخدایان خود مینمودند و از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم خواستند که او هم اشاره بخداى خود نماید تا بشناسند او را و خداوند دستور فرمود که او اشاره نماید بکلمه هو براى تثبیت ثابت و اشاره بغایب از درک ابصار و لمس حواس چون او برتر و بالاتر از این معانى است و اللّه معناى آن معبودى است که کسى بحقیقت او پى نمیبرد و احاطه بچگونگى او پیدا نمیکند و اله بمستور از حواس و آنکه موجب تحیّر خلق است و ادراک نمیشود اطلاق شده در کلام عرب و احد فرد متفرّد است و با واحد یک معنى دارد و او متفرّدى است که نظیر ندارد و توحید اقرار بوحدت است و آن انفراد است و واحد منبعث نمیشود از چیزى و متّحد نمیشود با چیزى و براى این گفته اند واحد مبدء عدد است و عدد نیست چون واحد معدود نمیشود پس معناى قول خداوند اللّه احد معبود بحق است که ادراک نمیشود و فرد است به الوهیّت و متعالى است از صفات خلق و آن حضرت از امام حسین علیه السّلام بتوسط پدر بزرگوار خود نقل نموده که صمد آنست که جوف ندارد و بزرگى باو منتهى شده و نمیخورد و نمیآشامد و نمیخوابد و دائم و لم یزل و لا یزال بوده و خواهد بود و خود فرموده که صمد سیّد مطاع است که فوق او آمر و ناهى نیست و در حدیث دیگرى که امام صادق علیه السّلام از امام حسین علیه السّلام نقل نموده مذکور است که خداوند خودش صمد را تفسیر فرموده بلم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد و مراد از لم یلد آنست که هیچ چیز کثیفى مانند ولد و هیچ چیز لطیفى مانند نفس از او بیرون نیامده و مراد از لم یولد آنست که او از چیزى بیرون نیامده مانند اشیاء کثیفه که از عناصر بیرون میآیند از قبیل گیاه از زمین و میوه از درخت و اشیاء لطیفه که از مراکز خودشان خارج میشوند مانند سخن از زبان و آتش از سنگ و او صمد است که از چیزى و بر چیزى و در چیزى نیست و خالق آنها است و چون حدیث مفصل بود بنقل اجمالى از آن اکتفا شد و بنابر آنچه نقل شد خداوند متعال بحبیب خود میفرماید که در جواب آنها بگو آن موجود ثابت غائبى که شما از اصل و نسب او سؤال نمودید آن معبود بحق مجهول الکنه جامع صفات کمال و جلال است که یگانه و فرد است و گفته شده اینکه خداوند احد فرموده و واحد نفرموده براى آنست که واحد داخل در حساب میشود و جائز است که براى آن ثانى قرار داده شود واحد تجزیه و تقسیم نمیگردد و جائز نیست که براى آن ثانى قرار داد چون آن مستوعب جنس خود است بر خلاف واحد و لذا اگر در مقام توصیف کسى بگویند واحدى تاب مقاومت با او را ندارد میشود دو نفر تاب مقاومت داشته باشند و اگر بگویند احدى تاب مقاومت با او را ندارد نمیشود دو نفر یا بیشتر تاب مقاومت داشته باشند و بنظر حقیر اگر این فرق بین احد و واحد درست هم باشد اینجا منظور نیست بلى چون احد غالبا در یگانه و فرد استعمال میشود و واحد در یکى ممکن است اینجا منظور این باشد که خدا یگانه و فرد است یعنى قرابت و نسبتى با کسى ندارد تا جواب از سؤال یهود شود و اگر واحد میفرمود این معنى از آن استفاده نمیشد بلکه ظاهر در این بود که خدا یک است و دو نیست و منطبق بر سؤال آنها نمیشد و این معنى منافات با دلالت احد بر تفرّد حقّ بوجوب وجود و صفات و افعال و استحقاق ستایش و پرستش هم که گفته اند ندارد و معانى متعدّده اى که براى صمد در روایات ذکر شد همه بجاى خود صحیح است و در لغت هم به بزرگ قوم و پاینده و بلند و بى نیاز و محکم و متین ترجمه شده ولى ظاهرا معناى حقیقى آن مقصد و مقصود خلق باشد که اینجا مناسب است چون همه دست نیاز بجانب او دراز نموده و او بى نیاز و مستغنى از خلق است اگر چه سایر معانى هم نا مناسب نیست و اخیرا تصریح بجواب آنها شده که میفرماید خداوند تولید نفرموده ولدى را که کسى یا جمعى نسبت باو پیدا کنند و نه تولید شده از والدى که خود باو منتسب شود چون او با خلق سنخیّت ندارد و از آنها احدى همسر و همتا و مثل و مانند او نیست و نبوده و نخواهد بود در کافى از امام رضا علیه السّلام نقل نموده که فرمود کسى که قرائت کند قل هو اللّه احد را و ایمان بیاورد بآن توحید را شناخته عرض شد چگونه قرائت نماید آنرا فرمود همانطور که مردم قرائت میکنند و زیاد نماید در آن کذالک اللّه ربّى را دو مرتبه و کفؤا بسکون فاء و ضمّ آن با همزه نیز قرائت شده است و از امام باقر علیه السّلام نقل نموده که قل هو اللّه احد ثلث قرآن است و شاید براى آن باشد که ثلث قرآن در توحید است که این سوره کافى است براى آن و در اکمال از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل نموده که کسیکه یک مرتبه قرائت نماید قل هو اللّه احد را مانند آنست که ثلث قرآن را قرائت نموده و کسى که دو مرتبه قرائت نماید آن را مانند آنست که دو ثلث قرآن را قرائت نموده و کسى که سه مرتبه قرائت نماید آن را مانند آنست که تمام قرآن را قرائت نموده باشد و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که کسیکه یکروز بر او بگذرد و نمازهاى پنجگانه را بخواند و در هیچ یک قل هو اللّه احد را نخواند باو گفته میشود اى بنده خدا از نماز گزاران نیستى و فقهاء حکم بکراهت آن نموده اند و نیز حکم فرموده اند بکراهت یک سوره در دو رکعت از نماز مگر سوره توحید و آنکه بیک نفس خوانده شود و فضیلت و شرف و امتیازات این سوره مبارکه بسیار است که در محلّ خود ذکر شده است و الحمد للّه رب العالمین. (1)
1) تفسیر روان جاوید، محمد ثقفى تهرانى، ج5، ص453-455، انتشارات برهان، چاپ: سوم، تهران، 1398 ق.