Adolescence
در چرخهی تحول روانى فرد آدمى، دوره مهمى وجود دارد که بین دوران کودکى و دوران بزرگسالى قرار مىگیرد و به دورهی نوجوانى موسوم است. دورهاى که مشخص کنندهی پایان کودکى و آغاز پىریزى پختگى و بلوغ است، و در سه بُعد زیستى ـ روانى ـ اجتماعى(1)، که هر سه رابطه درهم تنیدهاى با هم دارند، نمایان مىشود.
از نظر بیولوژیک (زیست شناختى) شروع نوجوانى با آخرین شتابگیرى رشد استخوانبندى و آغاز رشد جنسى مشخص مىشود. از نظر «روانشناختى» با تسریع تحول شناختى(2) و شکلگیرى ساختهاى جدید ذهنى (تفکر انتزاعى) و از نظر «جامعه
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 26@
شناختى» آماده شدن براى ایفاى نقش جوانى و بزرگسالى در قالب «هویتى» مشخص و منحصر به فرد آشکار مىگردد.
پس مىبینیم که در این دوره، بزرگترین و پیچیدهترین تغییرات بنیادى در ابعاد مورفولوژیک(3) (تغییرات اساسى در شکل و قواره بدن و اندامها) فیزیولوژیک(4) و بیوشیمیایى(5) (انقلاب هورمونى)ـ روان شناختى(6) (پدید آمدن فرآیندهاى عالى ذهنى) و عاطفى و اجتماعى (استقرار هویت) ظهور و بروز مىیابند.
اما سؤال اساسىتر این است که چگونه باید به این ابعاد متنوع و تغییرات بنیادى نگریست؟ ساختار این تغییرات چگونه است؟ جهتگیرى این تحولات به کدامین سو سیر مىکند؟ روشهاى تبلیغى و تربیتى براى مواجهه با این تحولات چگونه است؟
قبل از پاسخ باید گفت که شخصیت نوجوان در این دوره از پویایى فزایندهاى برخوردار است؛ درست شبیه آب رودخانهاى که گستردگى بستر خود را خود تعیین مىکند و در ردیابى همه جانبه این پویایى است که مىتوان به استخوانبندى تظاهر یافتهی این تحولات پى برد و با نوجوان ارتباط معنىدار و دقیقترى برقرار کرد.
پس در وهلهی اول، باید به جنبهی چند رشتهاى پدیدهی نوجوانى توجه داشته باشیم. چرا که یک رویکرد و مکتب روان شناختی به تنهایى نمىتواند گستره و عمق پیچیدگىهاى عظیم دورهی نوجوانى را در قالب تحول روان شناختى ـ زیست شناختى و جامعه شناختى بیان کند. به جاست که الگوهاى مختلف را از نظر روششناسى در مطالعهی این دوره مد نظر قرار داده و ویژگى هر کدام از این الگوها را در وارسى تحول نوجوانى بنگریم. چه، هر یک از این دیدگاهها حقایقى بدست مىدهد که دیدگاههاى دیگر به دلیل انتخاب رهیافتهاى روش شناختى از آن غافل ماندهاند.
از طرف دیگر، اگر تحولات پیچیدهی روانى دورهی نوجوانى مورد قبول همگان است، به عکس در تعبیر و تفسیر ژرفنا و فراخناى این پدیده اختلاف نظرها موج مىزند؛ تا آنجا که حتى نمىتوان دو الگو یا دو رویکرد روان شناختى را یافت که در این باره اتفاق نظر داشته باشند. به عنوان مثال، عدهاى از روان شناسان در تعبیر و تبیین پدیدهی نوجوانى این تحولات را تابع رشد داخلى(7) و بدنى مىدانند (مانند نظریهی گزل(8) وبوهلر)(9).
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 27@
عدهاى دیگر گذشتهی انفعالى فرد و ضمیر ناهشیار را تعیین کننده مىدانند (روانکاوان، از جمله فروید(10) و…). دستهاى دیگر، نوجوانى را حاصل فعالیت «خود» فرد مىدانند (انسان گرایان) و پارهاى از رفتار گرایان محیط و عوامل بیرونى را در شکلدهى شخصیت نوجوان اساسى مىدانند.
اگر بخواهیم با یک دید کلان نگر، به تمامى یافتهها و مواضع متفاوت و متضاد مکاتب روانشناسى نظرى بیفکنیم، خواهیم دید که در کلىترین تقسیمبندىها دو مرز متمایز از هم در پهنهی این یافتهها ترسیم مىگردد؛ مرزبندى اول مربوط به مواضع و رویکردهایى است که اساساً مسألهی نوجوانى را در نظام تحولى فرد به منزلهی ظهور خصوصیات و ویژگیهایى مىبینند که در یک مجموعه تراکمى(11) و تجمعى گردآورى شدهاند. اما اینکه، این خصوصیات و ویژگیها از کجا سرچشمه گرفته و یا چگونه و بر اساس چه مکانیزمهایى تغییر و تحول یافتهاند و یا از همه مهمتر ساختار و سازمان پویا و متحول این پدیده در ارتباط متقابل اجزاء خود چگونه شکل مىگیرد، نظریهی مدون و قانونمندى را ارائه نمىدهند.
از سوى دیگر، در مرزبندى دوم، ما به رویکردهایى بر مىخوریم که از نظر روششناسى و نحوهی گردآورى و نظام دهى به دادههاى روان شناختى و زیست شناختى… بهگونهاى متفاوت عمل مىکند. این روىآورد، پدیدهی نوجوانى را متضمن دنبالههایى از تحول نظام دار دستگاه روانى فرد مىداند که تظاهرات متعدد و خصوصیات همواره متغیر آن تابع تعیین کنندههایى است که در زیرساخت دستگاه تحول روانى فرد از نطفه تا مرگ ریشه دوانیده است. این زیرساختها در حکم یک کل پیچیده و پویاست و با تغییرپذیرىهاى کیفى متنوع و متعددى همراه است. پس موضوع اصلى، یافتن مؤلفههاى اساسى و مقولههاى اصلى این زیرساخت است تا بتوان به کمک آنها خطوط درهم تنیده و در عین حال توحید یافته(12) چرخهی تحول روانى ـ زیستى و اجتماعى نوجوان را ترسیم نمود.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 28@
ما این دیدگاه را در قالب الگوهاى تحولى جاى میدهیم. البته با تأکید بر این تفاوت که این الگوها خود به دو پهنهی بزرگ تقسیم مىگردد:
1ـ الگوهاى تحولى(13)ـ تطابقى (14)
2ـ الگوهاى تحولى ـ پویشى (15).
الگوهاى تحولى از نوع تطابقى از استانلى هال تا پیاژه، حرکت تحول را از پایینترین سطح تا آنجایى که تمامى ساختهاى روانى تکامل مىیابند مطمح نظر قرار مىدهند. و الگوهاى تحولى از نوع پویشى یعنى انواع و اقسام الگوهایى که در چهارچوب روان تحلیلگرى اعم از فرویدى و غیر فرویدى سطوح پایینتر رشد را در فرآیند تحول فرد نیز مدنظر دارند. اما اینکه آیا کودک را در خلال بزرگسالى تبیین کنند و یا بزرگسال را در خلال کودکى جاى اختلاف وجود دارد.
1) Bio Psychosocial.
2) Cognitive Development.
3) Morphology.
4) Physiology.
5) Biochemical.
6) Psychological.
7) Maturation.
8) (Arnad Lucius Geslell (1880-1963.
9) (Karl Buhler (1879-1963.
10) (Sigmond Freud (1356-1939.
11) Cumulative.
12) Integrated.
13) Developmental.
14) Adaptation.
15) Dynamic.