شهید مطهرى (ره) درباره امام حسین علیهالسلام و اشتیاق وافر آن سرور به ورد سحرى و مناجات شبانگاهى چنین آورده است: «در عصر تاسوعا، لشکر عمر سعد طبق دستور
**سیماى متهجدین، ص: 129@
عبیدالله زیاد حمله کردند. همین شبانه مىخواهند با حسین علیهالسلام بجنگند. حسین علیهالسلام به وسیلهى برادرش ابوالفضل العباس علیهالسلام از اینها مىخواهد که یک شب را مهلت بدهند. مىگوید: برادر جان! به اینها بگو همین امشب را به ما مهلت بدهند، من فردا مىجنگم. من اهل تسلیم نیستم، مىجنگم، اما یک امشب را به ما مهلت بدهند، بعدا براى این که گمان نکنند که حسین علیهالسلام مىخواهد دفعالوقت بکند، این جمله را گفت: برادر! خدا خودش مىداند که من مناجات با او را دوست دارم. من مىخواهم امشب را به عنوان شب آخر عمرم با خداى خود مناجات بکنم و شب توبه و استغفار خودم قرار بدهم. آن شب عاشورا اگر بدانید چه شبى بود، معراج بود؛ یک دنیا شادى و بهجت و مسرت حکمفرما بود. در آن شب خودشان را پاکیزه مىکردند، حتى موهاى بدنشان را ستردند، خیمهاى بود به نام خیمهى تنظیف. یک کسى داخل خیمه بود، دو نفر دیگر بیرون خیمه نوبت گرفته بودند. یکى از آنها ظاهرا «بریر» است، با دیگرى شوخى و مزاح مىکرد. دیگرى به او مىگفت: امشب که شب مزاح نیست. گفت: اساسا من اهل مزاح نیستم؛ ولى امشب شب مزاح است.
وقتى که دیگران آمدند اینها را دیدند، این توابین را، این مستغفرین را، مىدانید دربارهشان چه گفتند؟ وقتى آمدند از کنار خیمههاى حسین بگذرند، گفتند: (دشمن این حرف را مىگوید) «لهم النحل ما بین رافع و ساجد»؛ مثل این که از کندوى زنبور عسل گذشته باشد، صداى زمزمهى زنبور چگونه بلند است؟ صداى زمزمهى حسین و اصحابش به ذکر و دعا و نماز و استغفار این گونه بلند بود. حسین علیهالسلام مىگوید: من امشب را مىخواهم شب توبه خودم قرار بدهم، شب استغفار خودم قرار بدهم، (شب معراج خودش مىخواهد قرار بدهد، آن وقت ما نیازى به توبه نداریم؟) آنها نیاز دارند و ما نیازى به توبه نداریم؟ بله، آن شب را حسین بن على علیهالسلام با این وضع به سر برد. با حال عبادت به
**سیماى متهجدین، ص: 130@
سر برد. به کارهاى خود و اهلبیتش رسیدگى کرد و در آن شب بود که آن خطابه غرا را براى اصحاب خودش قرائت کرد.»(1).
در منتهى الآمال نیز به نقل از کتاب «عقد الفرید» از ابنعبدربه روایت شده که خدمت حضرت سجاد علیهالسلام عرض شد که: چرا کم است اولاد پدر بزرگوار شما؟ فرمود: تعجب است که چگونه مثل من اولادى از براى او باشد. چه آن که پدرم در هر شبانه روز هزار رکعت نماز مىکرد، پس چه زمان فرصت مىکرد که نزد زنها برود.(2).
1) گفتارهاى معنوى ص 125.
2) منتهى الآمال ج 1 ص 535.