جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حضرت امام على

زمان مطالعه: 5 دقیقه

از امیرالمؤمنین على علیه‏السلام منقول است که فرمود: شب زنده‏دارى، شعار پرهیزگاران و روش مشتاقان است. در مورد خویش فرمود: من از کسانى هستم که در راه خدا از هیچ ملامتى نمى‏ترسند، از کسانى که سیماى‏شان سیماى صدیقان و سخنان‏شان سخنان نیکان است، شب زنده‏دارانند و روشنى بخش نور، به دامن قرآن تمسک جسته‏اند و سنت‏هاى خدا و رسولش را احیاء مى‏کنند، نه تکبر مى‏ورزند و نه علو و برترى پیشه مى‏سازند، نه خیانت مى‏کنند، نه فساد به راه مى‏اندازند، دل‏ها و قلب‏هاى‏شان در بهشت و بدن و پیکرهاى‏شان در انجام وظیفه و عمل مى‏باشد.

در مناجات منظوم خود خطاب به دلدار سرمدش عرضه مى‏دارد: «الهى حلیف الحب فى اللیل ساهر، یناجى و یدعوا و المغفل یهجع»؛ یعنى خدایا، عاشقان همگام در شب بیدارند، با تو راز و نیاز مى‏کنند و ترا مى‏خوانند؛ اما بى‏خبران در خواب غفلت فرو رفته‏اند.(1) به همین دلیل است که وقتى جماعتى پیرو آن حضرت در حرکت بودند خطاب به ایشان پرسید: شما کیستید؟ گفتند: یا امیرالمؤمنین! ما شیعیان شماییم. فرمود: پس چرا نشان شیعه را در شما نمى‏بینم؟ گفتند: یا امیرالمؤمنین! نشانه‏هاى شیعه چیست؟ فرمود: شیعیان من چهره‏هاشان از بسیارى عبادت و شب زنده‏دارى زرد است و اندام‏شان از روزه‏دارى لاغر، پیوسته ذکر حق را بر لب دارند و لبان‏شان از بسیارى ذکر خشکیده است و بر صورت‏شان گرد ترس خدا نشسته است.(2).

**سیماى متهجدین، ص: 125@

على علیه‏السلام در بندگى الحاح و زارى بسیار داشت و گاهى محاسن به دست گرفته، چون مار گزیده‏اى به خود مى‏پیچید و چون غم رسیده‏اى اشک مى‏ریخت. ابن ابى‏الحدید در شرح نهج‏البلاغه مى‏گوید: «على علیه‏السلام از هر کس عبادت و بندگیش بیش‏تر بود. او غالب روزها روزه و شب‏ها به نماز اشتغال داشت. او بود که با تهجد و نوافل و ادعیه و اذکار، مستحبات نماز را به مردم مى‏آموخت. اگر على علیه‏السلام نبود کسى نمى‏دانست و نمى‏توانست چنین رهبرى عالم و عامل باشد. به علاوه که على علیه‏السلام با خلوص نیت و کمال ایمان و تقوى به عبادت مى‏پرداخت و حتى جنگ هم مانع از عبادت او نبود.»

على علیه‏السلام در اواخر شب قدرى استراحت مى‏کرد و آنگاه برمى‏خاست، نگاهى به آسمان مى‏کرد و پنج آیه از سوره‏ى آل عمران را تلاوت مى‏نمود و به نماز مشغول مى‏شد. آنها که در نخلستان‏ها خواب بودند، یک یک را بیدار مى‏کرد و سپس به مسجد مى‏رفت. اهل مسجد را بیدار مى‏کرد و در نماز سر به سجده مى‏گذاشت. آن قدر گریه مى‏کرد که خشت زیر سرش گل مى‏شد و از خوف خدا مى‏گریست و در همین حال بود که پیکان از پایش کشیدند و قسم خورد که نفهمیدم. آن قدر از خود منصرف و به خدا متوجه بود.

ابن ابى‏الحدید معتزلى درباره عبادت على علیه‏السلام در جاى دیگر آورده است: «او عابدترین بود و نماز و روزه‏اش از تمام مردم بیش‏تر بود و مردم نماز شب و توجه به اوراد و اذکار الهى و نمازهاى مستحبى را از حضرت آموختند. او بزرگ مردى است که آن قدر شیفته‏ى نماز و عبادت بود که در سخت‏ترین شب جنگ صفین (لیلةالهریر) جانماز خود را میان دو صف لشکر پهن کرد و در حالى که تیرها مانند باران در جلو رویش فرو مى‏ریخت و از چپ و راست مى‏گذشت به نماز ایستاد و هراسى به دل راه نداد و تا فرجام نیایش تکان نخورد. او آن قدر سجده کرد که پیشانى‏اش به واسطه‏ى سجده‏هاى طولانى پینه بسته بود و اگر در دعاها و مناجات‏هاى آن حضرت تأمل نمایى و از نکات برجسته و

**سیماى متهجدین، ص: 126@

لطایف آن که خدا را با عظمت و جلال بى‏مانندى یاد کرده است، آگاه شوى و از خضوع و خشوع و تسلیم و انقیاد وى در پیشگاه با عزت و پر مهابت ذات احدى واقف گردى میزان اخلاص آن حضرت را خواهى شناخت و خواهى دانست که آن سخنان آتشین و کلمات دلنشین از چه دلى برخاسته و بر کدام زبان جارى گشته است».(3).

در منتهى الآمال درباره على علیه‏السلام آمده است: «… آن حضرت اعبد مردم و سید عابدین و مصباح متهجدین بود. نمازش از همه کس بیش‏تر و روزه‏اش فزون‏تر بود. بندگان خدا از آن جناب نماز شب و ملازمت در اقامت نوافل را آموختند و شمع یقین را در راه دین از مشعل او افروختند، پیشانى نورانیش از کثرت سجود پینه کرده بود و محافظت آن بزرگوار بر اداى نوافل به حدى بود که نقل شده در لیلةالهریر در جنگ صفین بین‏الصفین نطعى برایش گسترده بودند و بر آن نماز مى‏کرد و تیر از چپ و راست او مى‏گذشت و بر زمین مى‏آمد و ابدا آن حضرت را در ساحت وجودش تزلزلى نبود و به نماز خود مشغول بود. وقتى تیرى به پاى مبارکش فرو رفته بود خواستند آن را بیرون آورند به طریقى که درد بر آن جناب اثر نکند. صبر کردند تا مشغول نماز شد. آنگاه بیرون آوردند. چه، آن وقت توجه کلى آن جناب به جانب حق تعالى بود و ابدا به غیر او التفاتى نداشت. به صحت پیوسته که آن جناب در هر شب هزار رکعت نماز مى‏گزارد و گاهگاهى از خوف و خشیت الهى آن حضرت را غشى طارى مى‏شد. حضرت على بن الحسین علیهماالسلام با آن کثرت عبادت و نماز که او را «ذوالثفنات» و «زین‏العابدین» مى‏گویند فرموده: «و من یقدر على عبادة على بن ابیطالب علیه‏السلام؟»؛ یعنى که را توانایى است بر عبادت على بن ابیطالب علیه‏السلام و چه کس قدرت دارد که مثل على علیه‏السلام عبادت خدا کند؟»(4).

**سیماى متهجدین، ص: 127@

على علیه‏السلام چنان شیداى وصل محبوب بود که مى‏فرمود: «هبنى صبرت على عذابک فکیف أصبر على فراقک» و چنان مشتاق مجالست با او بود که شب هنگام پس از بازگشت از آن همه کار و تلاش روزانه و با آن خستگى و فرسودگى بدن، پس از مختصر استراحتى راهى مکان خلوتى مى‏شد تا در آن گوشه خلوت آزادانه سخن بگوید و با تمام وجود بگرید. گریه‏هایش عاشقانه و از سر سوز بود و از شدت بى‏کسى سر درون چاه مى‏برد و با چاه زمزمه مى‏کرد.

امیرالمؤمنین على علیه‏السلام در خطبه‏اى فرموده‏اند: «اى پیر سالخورده! اى که ناتوانى پیرى دامنگیرش شده، چگونه خواهى بود زمانى که طوق‏هاى آتش به استخوان‏هاى گردن‏ها چسبیده شود و غل و زنجیرها بچسبد تا گوشت‏هاى بازوها را بخورد؟ پس اى گروه بندگان از خدا بترسید، از خدا بترسید، در حالى که در تندرستى پیش از بیمارى و در فراخى و آسایش پیش از تنگى و سختى آسوده هستید، پس در آزاد کردن گردن‏هاى خودتان بکوشید پیش از آن که آن گردن‏ها در گرو برود. چشم‏هاى خود را بیدار نگهدارید و شکم‏هاى‏تان را لاغر سازید و قدم‏هاى‏تان را به کار برید و اموالتان را ببخشید و اندام‏تان را فداى جان‏هاى‏تان نمایید و در این کار بخل نورزید.»(5).

و نیز از آن سرور نقل شده که فرمود: «سوگند یاد مى‏کنم به ذات خدا، که به خواست خدا نفس خویش را چنان ورزیده سازم و گرسنگى بدهم که به قرص نانى و اندکى نمک قناعت بورزد و آن را مغتنم بشمارد. همانا آن قدر (در خلوت‏هاى شب) بگریم که آب چشمه‏ى چشمم خشک شود. شگفتا، آیا این درست است که شتران در چراگاه‏ها شکم خویش را انباشته کنند و در خوابگاه خویش بخسبند و گوسفندان در صحراها خود را

**سیماى متهجدین، ص: 128@

سیر کنند و در جایگاه خویش آرام گیرند، على نیز شکم خویش را سیر کند و در بستر خود استراحت کند؟ چشم على روشن! پس از سالیان دراز به چهارپایان اقتدا کرده است!؟»(6).


1) مناجات منظوم حضرت امیر علیه‏السلام – مفاتیح‏الجنان ص 239.

2) صفات شیعه، شیخ صدوق ص 57.

3) شرح نهج‏البلاغه ص 14 و 15.

4) منتهى الآمال ج 1 صص 288 و 289.

5) نهج‏البلاغه خطبه 182.

6) نهج‏البلاغه نامه 45.