گویند: «امام هادى علیهالسلام بیش از همه معاصران خود به عبادت و تهجد مىپرداخت و تقوا و پایبندى وى به اصول دیانت زبانزد خاص و عام بود. ایشان تمام نوافل را به جاى مىآورد و در رکعت سوم نافله مغرب سوره «حمد» و اول سوره «حدید» را تا «انه علیم بذات الصدور» و در رکعت چهارم پس از سوره «حمد» آخر سوره «حجرات» را تلاوت مىکرد».
«شب هنگام به پروردگارش روى مىآورد و شب را با حالت خشوع به رکوع و سجده سپرى مىکرد و بین پیشانى نورانىاش و زمین جز سنگریزه و خاک حائلى وجود نداشت و پیوسته این دعا را تکرار مىنمود: «الهى مسىء قد ورد، و فقیر قد قصد، لا تخیب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطأه»؛ یعنى بارالها! گنهکارى بر تو وارد شده و تهیدستى به تو روى آورده است. تلاشش را بىنتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده و از لغزشش درگذر.(1).
**سیماى متهجدین، ص: 139@
قطب راوندى گفته که «در حضرت على بن محمد هادى علیهالسلام جمع شده بود خصال امامت و کامل شده بود در آن حضرت، فضل و علم و خصال و خیر و تمامى اخلاق آن حضرت خارق از عادت بود؛ مانند اخلاق پدران بزرگوارش و شب که داخل مىشد روى مىکرد به قبله و مشغول به عبادت مىگشت و ساعتى از عبادت باز نمىایستاد و بر تن نازنینش جبهاى بود از پشم و سجادهاش بر حصیرى بود…».(2).
گفتهاند: «امام حسن عسکرى علیهالسلام عابدترین مرد زمان خود بود و بیش از همه به اطاعت خداوند و انجام دستورات الهى مىپرداخت. شبها را با تلاوت قرآن، نماز و سجود براى خدا تا بامداد سر مىکرد». محمد شاکرى مىگوید: «امام در محراب مىنشست و به سجده مىرفت و من مىخوابیدم و بیدار مىشدم؛ لیکن ایشان همچنان در حال سجده بودند.»(3).
روایت شده «زمانى که معتمد، حضرت امام حسن عسکرى علیهالسلام را حبس کرد در دست على بن حزین و حبس کرد جعفر برادرش را با او، پیوسته معتمد خبر آن حضرت را از على بن حزین مىپرسید، او مىگفت که روزها روزه مىگیرد و شبها مشغول نماز است…»(4).
در منتهى الآمال آمده است که «شیخ مفید و غیره روایت کردهاند که بنىعباس داخل شدند بر صالح بن وصیف در زمانى که حبس کرده بود حضرت امام حسن عسکرى علیهالسلام را و با او گفتند که تنگ بگیر بر او و وسعت مده بر او. صالح گفت: «چه کنم با او؟ همانا سپردهام او را به دست دو نفرى که بدترین اشخاص مىباشند که من پیدا کردهام ایشان را، یکى را نام «على بن یارمش» است و دیگرى «اقتامش» و اینک آن دو نفر
**سیماى متهجدین، ص: 140@
اهل نماز و روزه گشتهاند و رسیدهاند در عبادت به مقامى عظیم». پس امر کرد آن دو نفر را آوردند. پس ایشان را عتاب کرد و گفت: واى بر شما! چیست شأن شما با این شخص؟ گفتند: چه بگوییم در حق مردى که روزها را روزه مىگیرد و شبها را تا صبح به عبادت مشغول است. تکلم نمىکند با کسى و مشغول نمىشود به غیر از عبادت و هر وقت نظر بر ما مىافکند بدن ما مىلرزد و چنان مىشود که مالک نفس خود نیستیم و خوددارى نمىتوانیم بکنیم. آل عباس چون این را شنیدند برگشتند از نزد صالح در کمال ذلت به بدترین حالى».(5).
1) ائمتنا ج 2 ص 257.
2) منتهى الامال ج 2 ص 649.
3) دلائل الامامة ص 227.
4) منتهى الامال ج 2 ص 704.
5) منتهى الامال ج 2 ص 703.