جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حقیقت نماز (3)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

علماى اخلاق و بزرگان عرفان حقیقت نماز را با استناد به احادیث و روایات از شش جهت تفسیر کرده اند که این شش امر روح نماز، حقیقت الفاظ و افعال ظاهرى آن است؛ به عبارت دیگر باطن مخفى و بسیار مهم آن است که متأسفانه اکثر نمازگزاران از آن غافلند و چیزى جز اعمال ظاهرى به جا نمى آورند. آن شش امر این ها هستند:

1. حضور قلب: که منظور خالى بودن دل از غیر خدا و حضور دل همراه افعال و اذکار واجب است.

2. تفهّم: یا دریافتن است، که منظور از آن این است که قلب انسان متوجه معناى الفاظ و اعمال باشد و متوجه حقیقت آن ها باشد. امیرالمؤمنین على علیه السلام به مردى که نماز مى خواند فرمود: اى مرد! آیا معنى نماز را مى دانى؟ عرض کرد: سرورم! آیا نماز چیزى جز عبادت است؟ حضرت فرمود: سوگند به آن که محمد صلى الله علیه وآله وسلم را به پیامبرى فرستاد، آرى؛ تأویل نخستین تکبیرة الاحرام چنین است که اگر گفتى الله اکبر، در جان و قلب خود بگذرانى که خدا بزرگ تر از آن است که به قیام و قعودى وصف شود و در تکبیر دوم در قلبت چنین بگذرانى که خدا بزرگ تر از آن است که به حرکت یا سکونى وصف شود و در تکبیر سوم او را بزرگ تر از آن بدانى که به جسمیّت وصف شود یا به چیزى مانند باشد و در تکبیر چهارم او را بزرگ تر از آن بدانى که به عارضه اى دچار شود یا بیمارى ها دردمندش کند… ایشان هم چنان ادامه مى دهند و یک یک افعال اعم از حالت سجده و رکوع و سر برداشتن از آن ها و تشهد و سلام را همراه تأویلى بیان مى کنند و در آخر مى فرمایند: کسى که تأویل نماز خود را بدین صورت نداند نمازش ناقص است.(1).

3. تعظیم خداوند و بزرگداشت او

4. هیبت: که عبارت است خوف و ترسى که از تعظیم خداوند حاصل مى شود.

5. رجاء و امید به فضل و رحمت الهى: خوف و رجاء در مؤمن به یک اندازه و مساوى وجود دارد.

6. حیاء: که تأمل در هر چیزى است که مخالف با توحید حضرت حق و معرفت او دارد و منشأ آن، خود را مقصر دانستن و گناهکار پنداشتن است.

حصول هر یک از این حالات، اسبابى دارد که باید این اسباب مهیا شود تا یاد خدا به واقع در دل انسان رسوخ کند و از غیر او فارغ گردد. سبب حصول حضور قلب، همت انسان است. زیرا اگر همت انسان نمازش باشد قلب هم نزد او حاضر مى شود و اگر همت، غفلت از نماز باشد قلب نزد همان چیز خواهد بود، و تفهّم یعنى اشتغال فکر به معناى آنچه انجام مى دهد است و علاج تفهّم دور ساختن فکر از خاطره هایى است که انسان را از یاد خدا غافل مى کند. اما تعظیم، نتیجه حصول در معرفت است؛ یکى معرفت جلال و عظمت الهى و دیگرى معرفت به ذلت نفس و حقارت انسان در همه امور و علوم است، و اما همت معرفت به صفات حضرت بارى تعالى است پس کسى که نظر به گناهان و اعمال و کثرت معاصىِ خود کند و از تضرّع و خوف پیشینیان با وجود مقامات آن ها آگاه باشد به این حالت دچار مى شود، و رجا هم معرفت و اعتقاد به فضل و رحمت الهى و کرم اوست و دانستن این مطلب، که خلقت عالم و آدم همگى جهت بهره گیرى انسان است تا حیا، معرفت، جلال و جمال الهى و آگاهى از مقام عفو و رفتار خوب او با بندگان و کثرت تهمت ها و… با توجه به قبایح اعمال خود و سایر سوءمعامله هاى انسان، با چنین کسى است.

این چنین نمازى است که انسان را بالا مى برد و موجب تقرّب به پروردگار و رسیدن به مقام و منزلت مى شود، نه نمازى که در آن یاد خدا در فرع دیگر افکار باشد.

در حدیثى آمده حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم، مردى را دید که در حال نماز با ریش خود بازى مى کند، حضرت فرمودند: اَمّا اِنَّهُ لو خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوارِحُه. اگر او قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نیز خاشع مى شد، اشاره به این مطلب که خشوع یک حالت درونى است که بر برون انسان هم اثر مى گذارد.

در کتاب شریف تفسیر مجمع البیان آمده است که پیامبر اکرم به هنگام نماز به آسمان نظر مى انداختند، اما هنگامى که آیه:

«اَلَّذینَ هُمْ فى صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(2) نازل شد، دائماً به زمین نگاه مى کرد.


1) میزان الحکمه، ج4، ص3123.

2) سوره مؤمنون، آیه 2.