جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خداوند مشتاق کیست

زمان مطالعه: 2 دقیقه

خداوند متعال به یکى از صدیقین وحى نمود که براى من بندگانى هستند که مرا دوست مى‏دارند و من هم آنها را دوست مى‏دارم، آنان مشتاق من، و من هم مشتاق آنها هستم، و آنها مرا در یاد دارند و من هم به یاد آنان هستم، آنها به من نظر دارند، و من هم به آنها نظر دارم، پس اگر تو قدم جاى قدم آنها بگذارى، تو را هم دوست خواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوى عقوبتت خواهم نمود.

آن صدیق گفت: معبود من! نشانه آنها که مورد توجه تو هستند چیست؟

خطاب رسید: آنان روزها همچون چوپان مهربانى که مواظب گوسفندان خود هست به سایه می نگرند و منتظر آمدن شب هستند، و همان گونه که پرندگان هنگام غروب با شور و شوق عازم آشیانه‏ى خود مى‏گردند. اینان هم با همین حال به استقبال غروب خورشید مى‏روند، پس آنگاه که شب فرا رسید، و تاریکى همه‏جا را فرا گرفت،

**سجاده‏ى عشق، ص: 38@

و فرش‏ها پهن و همه گرد هم جمع شدند و هر دوستى با دوست خود خلوت نمود اینان در برابر من به پاى مى‏ایستند و صورتهاى خود را بر خاک مى‏نهند، و با تلاوت آیات قرآن به مناجات و گفتگوى با من بر مى‏خیزند، و نعمتهاى مرا سپاس مى‏گویند پس آنان را مى‏بینى که گاه گریه مى‏کنند، و گاه شیون سر مى‏دهند، گاه آه مى‏کشند، و گاه از معاصى و گناهان شکوه مى‏کنند، گاه ایستاده و گاه نشسته، و گاهى در حال رکوع، و گاه در سجده هستند، و آنچه را که به خاطر من تحمل آن مى‏کنند، همه را مى‏بینم، و شکوه‏هائى که از محبت من بر لب دارند مى‏شنوم.

اول چیزى که به آنها عطا کنم سه چیز است یکى اینکه نور خودم را در دلهاى آنها بیفکنم در نتیجه همانگونه که من از آنها آگاهم، آنها نیز از من با خبر خواهند بود، دوم اینکه اگر آسمانها و زمین‏ها و آنچه را که در این میان هست در میزان آنها ببینم باز آن را کم خواهم دانست، سوم رو سوى آنها مى‏کنم، و آیا اگر کسى من رو سوى او آورم، احدى مى‏تواند بداند که چه به او عطا خواهم نمود. (1).

**سجاده‏ى عشق، ص: 39@


1) اسرارالصلوة، حاج میرزا جواد ملکى تبریزى، ص 455.