//سورة التوحید
اربع آیة مکیة از ابى بن کعب منقولست که حضرت رسالت پناه محمد صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که هر که این سوره بخواند چنان باشد که ثلث قرآن خوانده باشد و بعدد هر که ایمان آورده بخدا و ملائکه و کتابها و رسول وى و بروز قیامت ده حسنه در نامه او ثبت کنند و ابى دردا از سید انبیا صلى اللّه علیه و آله و سلّم نقل کرده که فرمود که آیا هیچکدام از شما نمیتواند بود که در یک شب ثلث قرآن بخواند گفتم یا رسول اللّه که میتواند که ثلث قرآن در یکشب بخواند فرمود قل هو اللّه احد بخوانید که ثواب آن مثل ثواب ثلث قرآنست و اگر دوباره بخواند چنان باشد که دو ثلث قرآن خوانده باشد و اگر سه بار بخواند چنان باشد که ختم همه قرآن کرده باشد یعنى ثواب او مثل ثواب ختم کننده قرآنست و که در خانه خود رود و این سوره بخواند فقر و احتیاج از آن خانه بدر رود و توانگرى و فراخ دستى بدان خانه درآید انس بن مالک از رسول خبر داده که هر که یکبار اینسوره بخواند حق تعالى برکت دهد او را در اموال و انفس و هر که دو بار بخواند او را و اهل او را برکت دهد و هر که سه بار تلاوت کند برکت در او و اهل او و همسایهاى او پیدا شود و اگر دوازده بار بخواند دوازده قصر در بهشت براى او بنا کنند و حفظه فرشتگان را گویند بیائید تا قصرهاى برادران خود را ببینیم که بچه نوع بنا کرده اند و اگر صد بار بخواند گناه بیست و پنج ساله او آمرزیده شود غیر از خون ناحق و غصب اموال و اگر چهار صد بار بخواند معاصى چهار صد ساله او مغفور شود و اگر هزار بار بخواند نمیرد تا جاى خود را در بهشت ببیند یا از براى وى ببینند- سهل بن سعد ساعدى روایة کرده که مردى نزد پیغمبر آمد و از فقر و فاقه و ضیق معیشت شکایة کرد آنحضرت فرمود هر گاه در خانه خود روى سلام کن خواه کسى باشد یا نه و یکبار سوره قل هو اللّه احد بخوان آن مرد باین عمل قیام نمود حق سبحانه روزى را بر وى فراخ گردانید تا که همسایه هاى خود را نیز از آن محظوظ گردانید سکونى از ابى عبد اللّه علیه السّلام نقل کرده که چون سعد بن معاذ وفات کرد پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم بر او نماز گذارد و فرمود که جبرئیل با هفتاد هزار فرشته در عقب من بر سعد نماز گذارند گفتند یا رسول اللّه سعد این فضیلت را از چه یافت فرمود قل هو اللّه احد را ورد خود ساخته بود و همیشه آنرا در نشستن و برخاستن و سوار گشتن و پیاده شدن و رفتن و آمدن میخواند انس روایت کرده که روزى با رسول خدا در تبوک بودیم آن روز آفتاب طالع شد با نورى و شعاعى که مثل آن را هرگز ندیده بودیم گفتم یا رسول اللّه این چه نور است که بر آفتاب غلبه کرده حضرت متفکر گشت جبرئیل آمد گفت یا رسول اللّه بدانکه معاویه لیثى در مدینه فوت شده و حق تعالى هفتاد هزار فرشته فرستاده که بر او نماز گذارند پیغمبر از جبرئیل پرسید که وى این مرتبه از کجا یافته گفت بخواندن قل هو اللّه احد چه آنرا ایستاده و نشسته و آمد و شد و گاه و بیگاه میخواند رسول گفت ای جبرئیل مرا آرزوى آنست که بر وى نماز گذارم پس طى ارض شد و آنحضرت از تبوک بمدینه آمده با فرشتگان بر او نماز گذارد از أبو عبد اللّه علیه السّلام منقولست که هر که یکروز و شب بر او بگذرد و پنج نماز یومیه را بگذارد و قل هو اللّه احد در او نخواند او را گویند اى بنده خدا تو از نماز گذارندگان نیستى و از اسحق بن عمار نقل است که ابى عبد اللّه علیه السّلام فرموده که هر که یک جمعه بر او بگذرد و او در آن قل هو اللّه احد نخوانده باشد و بمیرد بر دین ابو لهب مرده باشد و نیز از آن حضرت مرویست که هر که ایمان بخدا و روز آخرة دارد باید قل هو اللّه احد را در عقب هر نماز ترک نکند چه هر که قرائت کند خیر دنیا و آخرت را جمع کند و بیامرزند او را و پدر و مادر او را و هر فرزندى را که از او متولد شده و بشود عبد اللّه بن حجر روایة کرده که از امیر المؤمنین علیه السّلام شنیدم که فرمود که هر که در عقب نماز صبح یازده بار قل هو اللّه احد بخواند در آن روز هیچ گناهى از او صادر نشود و شیطان را منکوب و مخذول گرداند و از ابى الحسن علیه السّلام مرویست که هر که خواهد نزد سلطان جبار قهار رود و از او خائف باشد باید که قل هو اللّه احد در پیش خود قرائت کند و در پس خود و در جانب راست و چپ خود حق تعالى خیر این سلطان را باو رساند و شر او را از او دفع کند و از امیر المؤمنین علیه السّلام روایة کرده که رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که هر که قل هو اللّه احد را در وقت خوابیدن بخواند حق تعالى گناهان پنجاه ساله او را بیامرزد- از ابن عباس منقولست که عامر بن طفیل و اربد بن ربیعه برادر لبید نزد پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم آمدند عامر گفت یا محمد ما را بچه دعوت میکنى فرمود که شما را بخدائى که مستجمع جمیع کمالست دعوة میکنم گفت وصف او کن از براى ما که او از طلا است یا نقره یا از چوب این سوره نازلشد ایشان ابا کردند چون برگشتند در عقب ایشان صاعقه آمد و اربد را بسوخت عامر بگریخت اتفاقا نیزه بر پهلوى او خورد و بآن هلاک گشت و معلوم نشد که آن از کجا رسیده است و در معالم التنزیل آورده که یهودان گفتند یا ابو القاسم وصف کن خداى را تا بتو ایمان آوریم چه نعت او را در توریة دیده ایم و دانسته بگو چه چیز است و چه میخورد و چه میآشامد و از که میراث گرفته و میراث او که خواهد گرفت ملک تعالى این سوره فرستاد و فرمود که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
قُلْ بگو ایمحمد آنکس را که او را میپرستید هُوَ اللَّهُ اوست خداى مستجمع صفات کمال أَحَدٌ یگانه یعنى متوحد بذات و منفرد بصفات اکثر مفسران بر آنند که هو ضمیر شانست یعنى شان و امر عظیم اینست که خدا یکیست و او را ثانى نیست در الوهیت و ربوبیت از ابو جعفر روایت است که امیر المؤمنین صلوات اللّه علیه فرمود که معنى اللّه معبودیست که واله و متحیر او باشند مخلوقات و مستور از ادراک ابصار و محجوب از اوهام و خطرات و بعد از آن فرمود که معنى کلام امیر المؤمنین على علیه السّلام آنست که اللّه معبودیست که بندگان متحیر و سرگردانند از ادراک ماهیت که او را نظیر و مثل نباشد در ذات و صفات.
اللَّهُ الصَّمَدُ معبود بحق و پناه همه نیازمندان و محتاجان است و بى نیاز از غیر خود پس او نخورد و نپوشد بر خلاف آنچه زعم یهودانست و در تفسیر ماوردى گفته که صمد کسیست که هر چه خواهد کند و در عین المعانى از امام على بن موسى الرضا علیه الصلوة و الثناء نقل کرده که صمد آنست که عقلها از اطلاع بر کیفیة او ناامید باشند و از امام محمد باقر علیه السّلام مرویست که پدرم زین العابدین از پدر خود حسین بن على علیه السّلام روایت کرده که صمد آنست که نخورد و نیاشامد و خواب نکند یعنى زنده که احتیاج باین صفات ثلثه ندارد صمد سید مطاعیست که فوق او آمرى و ناهى نباشد و از محمد حنفیه نقل فرموده اند که صمد قائم بنفسه است و غنى بالذات از غیر خود و متعالى از کون و فساد و غیر موصوف بنظائر و امثال و از على بن الحسین زین العابدین علیه السّلام پرسیدند که ما الصمد فرمودند که صمد کسیست که او را شریکى نباشد و از وهب نقل است که صمد آنست که چون اراده وجود چیزى نماید بلفظ کن ایجاد آن نماید و ابداء اشیا نماید و آنرا بیافریند باضداد و اشکال و ازواج مختلفه و منفرد بوحدت باشد و او را ضدى و شکلى و مثلى و ندى نباشد از امام جعفر صادق علیه السّلام معنى صمد پرسیدند فرمود تفسیر صمد آنست که بعد از این صفات مذکوره میفرماید که.
لَمْ یَلِدْ نزاد یعنى بیرون نیامد از او چیزى کثیف که آن ولد است و سایر اشیاء کثیفه که از مخلوق بیرون مى آید و نه چیزى لطیف چون نفس و منبعث نشد از او عوارض چون سنه و نوم و خطره و غم و حزن و بهجت و ضحک و بکا و خوف و رجاء و رغبت و سأمة و جوع و شبع و غیر آن یعنى متعالیست از آنکه متولد شود و بیرون آید از او اشیاء کثیفه و لطیفه وَ لَمْ یُولَدْ و زاده نشد یعنى بیرون نیامد از او چیزى همچنان که اجزاى کثیفه بیرون مى آید از عناصر خود یعنى مانند حصول حیوان از حیوان و نباة از ارض و میاه از ینابیع و ثمار از اشجار همچنان که اشیاء لطیفه که از مرکز خود بیرون مى آیند چون بصر از عین و سمع از اذن و شم از انف و ذوق از فم و کلام از لسان و معرفت و تمیز از قلب و نار از حجر بلکه او صمدیست که لا من شى ء و لا فى الشى ء و لا على شى ء است مبدع اشیا و منشى امور بقدرة و مفنى آن بمشیة و مبقى آن بمصلحة.
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ و نیست و نبوده مر او را کُفُواً همتا و مماثل أَحَدٌ هیچ کس را یعنى او را مثلى و نظیرى و شبیهى در ذات و صفات نیست بعد از آن فرمود که صمد این کس است که منعوت شد بدانکه لم یلد رد جماعتیست که گفتند عزیر و مسیح پسران خدایند و لم یولد رد نصارى است که گفتند مسیح خداست و لم یکن له کفوا رد مجوسى و مشرکان که مى گفتند او را شریک و انباز هست و گویند کفو بمعنى صاحبه است یعنى او را زنى نیست که از او ولدى بیاورد چه ولد بدون زوجه نمیباشد و تسمیه کفو بجهت آنست که او کفو زوج است و گفته اند که نزد معطله آنست که عالم را صانعى نیست و فلاسفه بر آنند که آنرا صانعى هست اما نام و صفة نیست و مذهب ثنویان آنست که شریک دارد و معتقد مشبهه آنست که مانند بخلق است و یهود و ترسا گویند او را زن و فرزند است و اعتقاد مغان چنانست که کفو دارد و چون بنده مؤمن گفت هو از تعطیل بیزار شد و چون گفت اللّه از گفتار فلاسفه مبرا گشت و چون گفت احد از روش ثنوبه برائت نمود و چون بر زبان راند اللّه الصمد از مذهب مشبهه دور شد و چون لم یلد و لم یولد قرائت نمود از یهود و ترسا بیزارى کرد و چون و لم یکن له کفوا احد گفت از معتقد مغان مبرا شد و باقى اسرار و نکات و سخنان اهل تحقیق در این سوره حواله به منهج الصادقین است. (1)
1) خلاصة المنهج، ملا فتح اله کاشانی، ج 6، ص 356-353، انتشارات اسلامیه، تهران، 1373 ق.