باز از خواب دیدن آقاى شیخ عبدالحسین حویزاوى حضرت بقیة الله خوب معلوم مىشود لطف و مرحمت آن بزرگوار را نسبت به شیعیانش و متعقب شدن خوابش به معجزه، خبر داد ما را عالم ربانى میرزا هادى خراسانى بجستانى از شیخ فاضل نبیل شیخ عبدالحسین حویزاوى که گفت: در بیست و پنج سال قبل تقریباً رئیس بلدیه نجف اشرف مردى بود میرزا احمد نام که کاروانسراى مصلى متعلق به او است و از پول او ساختند. مرد متدین خوبى بود و جبراً به او ریاست بلدیه را داده بودند. شبى در عالم خواب دیدم محلى را که دو تخت گذاشته بودند و در وسط سجاده فرش شده بود و حضرت بقیة الله تعالى ناموس دهر و ولى عصر روى سجاده تشریف دارند و همان مرد متدین رئیس بلدیه نزد آن حضرت علیهالسلام
**زاد المتقین یا معراج المومنین، ص: 212@
حاضر است. حضرت به او تغیر فرمودند: چرا داخل امر حکومتى شدى و اسم خود را در زمره آنها محسوب داشتى؟ و در بین، فرمایشى فرمودند که او نفهمید. من خواستم به او بفهمانم. گفتم: حضرت مىفرمایند: و لا ترکنوا الى الذین ظلموا فتمسکم النار. حضرت روى مبارک به من نمودند و فرمودند: پس تو چرا مدح آنها مىکنى؟ من عرض کردم: تقیه مىکنم. حضرت دست مبارک بر دهان گوهر نشان گرفته تبسم کنان سه مرتبه فرمودند: تقیه، تقیه، تقیه به عنوان رد و انکار بر من. یعنى چنین نیست و از روى خوف و تقیه نیست. دو مرتبه حضرت متوجه رئیس بلدیه شدند و فرمودند: هفت روز بیشتر از عمر تو باقى نمانده است فردا برو مهر حکومتى را رد کن. شیخ عبدالحسین مىگوید: صبح از خانه بیرون آمدم در فکر خواب بودم. شنیدم بعضى به بعض دیگر مىگویند: خبر دارى چه شده؟ رئیس بلدیه رفت پیش حکومت استعفا داد و کلیدها را تسلیم کرد. من تعجب کردم. روز بعد مریض شد و حالش سخت شد. گفتم بروم ببینم. چون وارد شدم در خانهاش دیدم حالش خوب نیست و از هوش رفته است. نزد او نشستم چون
**زاد المتقین یا معراج المومنین، ص: 213@
هوش آمد و چشمش به من افتاد گفت: ها یا شیخ عبدالحسین انت جینت حاضر، یعنى تو دو شب قبل حاضر بودى نزد بقیة الله علیهالسلام که چنین و چنان فرمودند و من پنج روز دیگر از عمرم باقى مانده و بس، و دست مرا گرفته بود با کمال ضعف و زارى.من خواستم او را تسلیت و دلدارى بدهم.گفتم:انشاالله خوب مىشوى دل بد مکن.گفت: چه مىگویى؟ مطلب از همان قرار است. اهل مجلس و حضار احدى نفهمید که ما چه مىگوییم. خیال کردند سابقه داریم که چندى قبل جائى بودهایم و واقعهاى واقع شده است. بهر حال مرضش خورده خورده زیاد شد تا سر وعده از دنیا رفت.
تمام این خواب و بیدارى معجزه است از آن حضرت علیهالسلام و مرحمت و مهربانى نسبت به شیعیانشان که خبر فرمودند به میرزا احمد از عمرت هفت روز بیش باقى نمانده تا کارهایش را درست کند و شیخ عبدالحسین را آگاهش فرمود به اشتباهش.