جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دخترم پروانه (1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

دخترم پروانه

صبح با زمزمه آبى رود

زیر چتر گل سرخ

به سرچشمه شبنم، سرمست

گرد از چهره جان شست و گذشت

و نسیم خنک از برگ

تراویدن داشت

دخترم پروانه

صبح با بانگ خروس

از سرچشمه به همراه نسیم

با وضوى تسلیم

نرم و آرامتر از نور نگاهم در آب

به هواى پرواز

گام در وسعت سجاده گذاشت

و قنارى غزل سبز رهایى سرکرد

**سرچشمه امید، ص: 60@

دخترم پروانه

سر سجاده لبریز نیاز

چون عروس خورشید

سوره نور قرائت مى‏کرد

که صداقت دل او را با عشق

داد با رشته اشکى پیوند

خانه آنگاه

ز بر خورد پر و بال ملائک پر شد

همه جا بوى محمد(ص) مى‏داد

و من آنجا بى خویش

شوق از چشم ترم جارى شد

دخترم پروانه

گاه پرواز چنان حور بهشت

چادر قوس و قزح داشت به سر

که به معراج سفر کرد

چوطاوس از خویش

و نگاه خورشید

کرد با ابر تلاقى

آنگاه

عشق جارى شد و آئینه تلاطم برداشت

و گل شیپورى

**سرچشمه امید، ص: 61@

خواب مرغان چمن را آشفت

دخترم پروانه

دست افشان، سرمست

بازگشت از سفر روحانى

خویش را دید در آئینه مهر

باغ احساس شکوفا گردید

و به خود گفت سلام

خواست تعقیب بخواند امّا

در دلش غنچه الهام شکفت

خویش را زمزمه کرد

«من مسلمانم(1).

قبله‏ام یک گل سرخ

جانمازم چشمه

دشت سجاده ی من

همه ذرات وجودم متبلور شده است»

«احد ده‏بزرگى»

**سرچشمه امید، ص: 62@


1) از سهراب سپهری است.