جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در امتداد حضور

زمان مطالعه: 2 دقیقه

آرى آن گاه که نماز مى‏خوانى، قصّه دل کندن از حضور همه ى غریبه ها از ذهنت خارج مى‏شود و تبدیل به سرگذشت سوت و کورى مى‏گردد که دیگر جاى ماندن بر صفحه ى دفتر بندگى را ندارد. گویى دریافته که نماز خواندن، عمل مدرنیته اى نیست که امروز «مُد» شود و فردا موسیقى دیگرى جایش را بگیرد. توازن هماهنگ کلمات نماز، ترنّم دل نشین بلبل سوخته دلى است که از بسیارى لطف آفریدگار، شرم دارد و مى‏خواهد با یار، معاشقه کند. او از دست دادن سر را، بى هیچ جنایتى مى‏پسندد. مى‏خواهد در کمند زلف یار، اسیر گردد. این است که پیش از آغاز بیت زیباى بندگى، زمزمه مى‏کند.

«در زلف چون کمندش، اى دل! مپیچ آن جا

سرها بُریده بینى، بى‏جُرم و بى جنایت»(1).

و او هیچ ادعّایى ندارد که یار، پاسخى به او بدهد؛ مى‏گوید، امّا نه با زبان؛ مى‏خواند، امّا نه با لبان؛ مى‏بیند، امّا نه با این دیدگان… او فقط مى‏گوید و

**روایت مهر، ص: 24@

مى‏خواند، مى‏بیند و مى‏شنود و همه را با دل. با نام او عشقبازى مى‏کند. شاید در «بحر مکاشفت مستغرق شود.»(2).

این تکلّم، معمولى نیست که با دقیقه اى حرف، پایان گیرد. سخن بى‏انتهاست و آن گاه که نماز مى‏خوانى، تازه «الف» آن را مى‏آموزى، پس تا «یا» دیرى مانده است. آى ساقى صهباى عشق! آیا تمنّاى عطش که رکوع صلوتم را شکسته است، مى‏پسندى؟ آیا سوختگى جگر، که بر فراز قلّه هاى نمازم تو را مى‏خوانند، مى‏پسندى؟ آیا پاهاى بى‏رمقى را که در خارزار وجودم، از تب و تاب افتاده اند، مى‏پسندى؟ مى‏دانم، هنوز هم آن گاه که به نماز مى‏ایستم، گم گشته ى کوچه هاى احساسم. بیدِ لرزانِ بادهاى عشقم و در کوچه پس کوچه هاى دل، گرفتار. آن گاه که تحمید یار را بر زبان مى‏رانم، بیدل از خود مى‏شوم و در کوره راه هاى تردید، گام برمى‏دارم؛ پس هنوز هم نماز عشقم، بازمانده‏ى عشق «شیرین» است در حسرت «فرهاد» و هنوز هم سر در گریبان غنچه ى احساسم، که از آن، دامن نکشیده ام. تحمیدم با تردید، ادامه مى‏یابد.

سَروى پاى بسته ام که تا رسیدن به آزادگى، باید فراز و نشیب زیادى را بپویم و وقتى تحمیدم به پایان مى‏رسد، راه نیز هموارتر مى‏گردد و در کنج کلبه ى پاییزى ام، کورسوى بهارى را مى‏بینم که تا سر منزلِ عشق، نور مى‏پراکند. شاید این نور، مرا به روزن درى، هدایت کند که راه رهایى ام را بیابم.

**روایت مهر، ص: 25@


1) دیوان حافظ.

2) گلستان سعدى / دیباچه.