جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در کتاب انوار النعمانیه در حالات شیخ احمد

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در کتاب انوار النعمانیه از حالات شیخ احمد اردبیلى

نقل فرموده است. از جمله زهد و ورع این بزرگوار این بود که در سال گرانى، طعامى را که در خانه داشت با فقرا قسمت مى‏کرد و زیاده از یک نفر فقیر براى عیال خود نمى‏گذاشت. اتفاقاً در یک سال گرانى همین کار را کرد و زوجه‏اش بر او ایراد کرد و گفت: در مثل چنین سالى اولاد خودت را محتاج به گدائى کردى. چون این را شنید از خانه بیرون رفت و به مسجد کوفه آمد براى اعتکاف که در مسجد مى‏مانند براى عبادت و روزه. پس روز سوم مردى چند حیوان بار کرده بود از گندم پاک و آرد نیکو، آورد در خانه و گفت: اینها را صاحب خانه فرستاده و خود او در مسجد کوفه اعتکاف نموده است. شیخ بعد از سه روز آمد عیال او گفت: آرد و گندم که با اعرابى فرستاده بودى خوب آرد و گندمى بود. شیخ احمد فهمید که آن روزى، از جانب خداوند عالم بوده است پس شکر خدا را به جا آورد.

از جمله زهدهاى مقدس اردبیلى این بود هر وقت از منزل بیرون مى‏رفت عمامه بزرگى بر سر مى‏گذاشت که اگر کسى از او عمامه طلب مى‏کرد یا زنى مقنعه مى‏خواست مى‏داد

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 225@

و گاهى بدون عمامه به منزل بر مى‏گشت یا کمى بر سر داشت.

از تقواى آن بزرگوار وقتى حیوانى کرایه مى‏کرد براى رفتن به زیارت کاظمین و سامره، وقت برگشتن مؤمنین چند کاغذ به او مى‏دادند که بیاورد براى حاجت مؤمنین قبول مى‏کرد ولیکن سوار نمى‏شد. پرسیدند: چرا سوار نمى‏شوید؟ مى‏فرمود: من به صاحب حیوان نگفتم و اذن نگرفتم براى بار کردن این کاغذها.

در این اواخر مرحوم شیخ احمد رحمة الله علیه الاغى داشت. هر وقت به زیارت عسگریین و کاظمین و کربلا مشرف مى‏شد نصف راه را سوار مى‏شد و نصف راه را پیاده مى‏رفت و هر جا که الاغ میل مى‏کرد به علف خوردن او را مانع نمى‏شده تا آن که شاه عباس مسجد عظیم در اصفهان را بنا نمود. به تایید علماى اصفهان شیخ احمد مذکور را معین کرده پس شاه عباس شیخ بهایى را با جمعى از علما فرستاد تا مقدس اردبیلى را بیاورند. ایشان راضى نمى‏شد بعد از مذاکرات زیاد راضى شد. پس حرکت کردند. الاغ مقدس در راه کندى مى‏کرد. شیخ بهایى گفت: الاغ را تند بران. شیخ احمد فرمود:

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 226@

الاغ را نباید بزنند بلکه او را باید به حال خود بگذارند و قدرى که راه رفتند مقدس اردبیلى از الاغ پیاده شد گفتند: چرا؟ فرمود: مراعات این حیوان را باید کرد و او را نباید زد تا قدرى علف بخورد. شیخ بهائى تازیانه‏اى به الاغ زد. مقدس اردبیلى ناراحت شد و فرمود: شما که علما عجم هستید در مقابل من که صاحب الاغم، الاغ مرا مى‏زنى و عصیان خدا را مى‏نمایى، چگونه باشد حال اعیان و اشراف مردمان؟ پس از همانجا برگشت به نجف.