جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دیدگاه شیعه

زمان مطالعه: 3 دقیقه

پیروان مکتب اهل بیت علیهم‏السلام که سجود براى خدا را به پیروى از «سنت و سیره» تنها بر زمین و روییدنى‏هاى آن (مگر خوردنى‏ها و پوشیدنى‏ها) روا مى‏دانند، براى ابراز خشوع بیشتر به درگاه الهى، ترجیح مى‏دهند که بر «تربت» سجده کنند، زیرا سجده بر خاک که مظهر فروتنى انسان در برابر پروردگار است، آدمى را در مقام بندگى و «عبودیت»، استوارى بیشترى بخشیده و او را به هدف بلند آفرینش نزدیک‏تر مى‏نماید.

گروهى چنین پنداشته‏اند که سجده بر تربت، به معناى پرستش خاک و نوعى شرک به حساب مى‏آید و در مقام اعتراض مى‏گویند: چرا شیعیان، بر تربت سجده مى‏نمایند؟

در پاسخ این پرسش باید یادآور شد که میان دو جمله «السجود لله» و «السجود على الأرض» تفاوت روشنى وجود دارد. ایراد یاد شده حاکى از آن است که میان دو تعبیر مذکور، فرق نمى‏گذارند. به طور مسلم، مفاد «السجود لله» این است که «سجده

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 18@

براى خداست» در حالى که معناى «السجود على الأرض» آن است که «سجده بر زمین صورت مى‏گیرد» و به تعبیر دیگر، ما با سجده بر زمین، براى خدا سجده مى‏نماییم.

اصولا تمام مسلمانان جهان بر چیزى سجده مى‏کنند در حالى که سجده آنان براى خداست، و تمام زائران خانه ی خدا بر سنگ‏هاى مسجدالحرام سجده مى‏نمایند، در صورتى که هدف از سجده‏ى آنان، خدا مى‏باشد.

با این بیان، روشن مى‏گردد که سجده کردن بر خاک و گیاه و غیره، به معناى پرستش آنها نیست، بلکه سجود و پرستش براى خدا به وسیله‏ى خضوع تا حد خاک است. همچنین روشن مى‏گردد که سجده بر تربت، غیر از سجده براى تربت است.

در این جا به منظور روشن‏تر شدن هر چه فزون‏تر نظریه شیعه، سزاوار است به فرازى از سخنان پیشواى بزرگ شیعیان جهان، امام صادق علیه‏السلام اشاره نماییم.

«هشام بن حکم مى‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام درباره‏ى آنچه سجده بر آن صحیح است، سؤال کردم، آن حضرت فرمود: سجده تنها باید بر زمین و آنچه مى‏رویاند (جز خوردنى‏ها و پوشیدنى ها) انجام گیرد. گفتم: فدایت گردم، سبب آن چیست؟ فرمود: زیرا سجده، خضوع و اطاعت براى خداست و شایسته نیست بر خوردنى‏ها و پوشیدنى‏ها صورت پذیرد، زیرا دنیاپرستان، بندگان

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 19@

خوراک و پوشاک هستند در حالى که انسان به هنگام سجده، در حال پرستش خدا به سر مى‏برد. پس سزاوار نیست پیشانى خود را بر آنچه که معبود دنیاپرستان خیره‏سر است، قرار دهد. و سجده نمودن بر زمین، بالاتر و برتر است، زیرا با فروتنى و خضوع در برابر خداى بزرگ، تناسب بیشتر دارد.» (1).

این سخن گویا، به روشنى گواه آن است که سجده نمودن بر خاک، تنها بدان جهت انجام مى‏گیرد که چنین کارى با تواضع و فروتنى در برابر خداوند یگانه، سازگارى بیشتر دارد.

بر این اساس، دانشمند بزرگ شیعه، علامه امینى رحمه الله در کتاب ارزنده‏ى خود (سیرتنا و سنتنا) به این حقیقت اشاره نموده و چنین مى‏فرماید:

«از آن جا که سجده، جز فروتنى، و تذلل در برابر

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 20@

عظمت و کبریایى خدا نمى‏باشد، سزاوار است که زمین، به عنوان سجده گاه برگزیده شود و نمازگزارا، صورت و دماغ خویش را بر آن نهد تا از رهگذر سرشت پست نخستین خویش که از آن آفریده شده و به آن باز خواهد گشت و دوباره از آن برانگیخته خواهد شد، به یاد خدا افتد و موجبات پند و اندرز وى فراهم گردد و فرومایگى اصل وى را به او گوشزد نماید، تا در او خضوع و فروتنى و انگیزه بندگى خدا و پرهیز از خودخواهى‏ها حاصل شود و به روشنى دریابد که مخلوق، قرین و سزاوار خاک است (در مقابل آفریدگار جهان) همراه با تذلل و نیازمندى آفریده شده و جز این نیست». (2).

**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 21@


1) بحارالأنوار، ج 82، ص 147، باب ما یصح السجود علیه (آنچه سجده بر آن جایز است)، طبع 2، بیروت، مؤسسة الوفاء، سال 1403 ه. ق – 1983 م، به نقل از «علل الشرایع»: «عن هشام بن الحکم قال قلت لأبى عبدالله علیه‏السلام: أخبرنى عما یجوز السجود علیه و عما لا یجوز؟ قال: السجود لا یجوز الا على الأرض أو ما أنبتت الأرض الا ما أکل أو لبس. فقلت له: جعلت فداک، ما العلة فى ذلک؟ قال: لأن السجود هو الخضوع لله عزوجل فلا ینبغى أن یکون على ما یؤکل و یلبس، لأن أبناء الدنیا عبید ما یأکلون و یلبسون، و الساجد فى سجوده فى عبادة الله عزوجل، فلا ینبغى أن یضع جبهته فى سجوده على معبود أبناء الدنیا الذین اغتروا بغرورها، و السجود على الأرض أفضل، لأنه أبلغ فى التواضع و الخضوع لله عزوجل».

2) سیرتنا و سنتنا، ص 125: «و الأنسب بالسجدة التى إن هى إلا التصاغر و التذلل تجاه عظمة المولى سبحانه و وجاه کبریائه: أن تتخذ الأرض لدیها مسجدا یعفر المصلى بها خده و یرغم أنفه لتذکر الساجد لله طینته الوضعیة الخسیسة التى خلق منها و إلیها یعود و منها یعاد تارة أخرى، حتى یتعظ بها و یکون على ذکر من وضاعة أصله، لیتأنى له خضوع روحى و ذل فى الباطن و انحطاط فى النفس و اندفاع فى الجوارح إلى العبودیة و تقاعس عن الترفع و الأنانیة، و یکون على بصیرة من ان المخلوق من التراب حقیق و خلیق بالذل و المسکنة لیس الا».