تبلیغ مسئولیتى است بس سنگین: همانطور که در قرآن آمده است موسى پیامبر از خداوند تقاضاى شرح صدر مىنماید و یا در جاى دیگر در قرآن (سوره آیه 94) خطاب به پیامبر اکرم (ص) آمده است:
اى پیامبر آیا ما به تو شرح صدر و ظرفیت فراوان ندادیم؟
یعنى ظرفیت فراوان شرط این کار است. اگر ما این دو آیه فوق را با هم مقایسه نمائیم و بعد این جمله متواتر بین شیعه و سنى را که پیامبر راجع به امیرالمؤمنین على علیهالسلام فرمودند: «یا على انت منى بمنزلة هرون من موسى» را در نظر بگیریم که پیامبر (ص) فرمود یا على، نسبت شما به من، نسبت هارون است به موسى یعنى همچنانکه هارون معاون و شریک موسى در این کار بود، تو هم یکى از این دو پدر امت هستى بیانگر اهمیت فوقالعاده سنگین و شدید امر پیام رسانى الهى است.
در این راه انبیاء چون ساربانند
دلیل و رهنماى کاروانند
وزیشان سید ما گشته سالار
همو اول همو آخر در این کار
جمال جانفزایش شمع جمع است
مقام دلگشایش جمع جمع است
روان از پیش و دلها جمله از پى
گرفته دست جانها از پى وى
مسأله، مسألهی حرکت است خیلى از مکتبها هستند که بشر را حرکت مىدهند و خوب هم حرکت مىدهند، اما به سوى منافع و حقوقشان و تا اینجا پیامبران هم موافقند که آنان هم مردم را سوق مىدهند به سوى احقاق حقوقشان. اما در برنامه انبیاء این کوچکترین کار است و آن را انجام دادهاند و بهتر از دیگران هم انجام دادهاند حرکت بزرگترى که انبیاء ایجاد مىکنند حرکتى است که به واسطه آن انسان را از منزل نفس، به سوى حق حرکت مىدهند؛ به قول حافظ:
صلاى باده در پیر خرابات
بده ساقى، که فى التأخیر آفات
سلوک راه عشق از خود رهایى است
نه طى منزل و قطع مسافات
دعوت و تبلیغ کار آسانى نیست و شرایطى دارد از جمله شرح صدر و ظرفیت وسیع البته تبلیغ همیشه به یک شکل نیست و گاه از طریق موعظه و پند و گاه از طریق حکمت و برهان و استدلال عقلى صورت مىپذیرد.
گشایش سینه و سهولت قول در تبلیغ
ـ درخواست موسى (ع) از خدا: (سوره مبارکه طه)
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 125@
«رب اشرح لى صدرى و یسرلى امرى واحلل عقدة من لسانى یفقهوا قولى واجعل لى وزیراً من اهلى هارون اخى اشدد به ازرى واشرکه فى امرى، کى نسبحک کثیراً و نذکرک کثیراً» (طه، آیات 34 تا 25).
شرح صدر معنىاش «ظرفیت روحى بسیار وسیع و تحمل فوقالعاده زیاد» است زیرا موسى احساس مىکند که تبلیغ کارى است ثقیل و سنگین و این رسالت باید ابلاغ مبین داشته باشد که درک شود و همچنین از خداوند مىخواهد که برایش کمکى بفرستد.
ـ خطاب قرآن به رسول اکرم (سوره مبارکه انشراح)
«الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک الذى انقض ظهرک و رفعنا لک ذکرک»
آیا ما به تو شرح صدر ندادیم آیا این بار سنگین را از دوش تو بر نداشتیم، این بار سنگین آنچنان بود که پشت تو داشت مىشکست. ما نام تو را در همه جا بلند کردیم.
ـ در سوره مبارکه یا ایها المزمل آمده است: «انا سنلقى علیک قولاً ثقیلاً» ما عن قریب سخن سنگینى به تو القاء مىکنیم.
همه این آموزههاى گران مایه نشان از ظرافت و لطافت کار تبلیغى در عین دشوارى و پیچیدگى آن دارد.
-ابلاغ به عقل و فکر
ابلاغ پیام از طریق حواس ظاهرى کار مشکلى نیست ولى پیامبران که ابلاغ مبین دارند وظیفهشان این نیست که پیام را فقط به چشم یا گوش مردم برسانند بلکه باید پیام به صورتى بیان شود که در عقل نفوذ نماید و تنها راه براى نفوذ در عقل جز برهان و استدلال و حکمت چیز دیگرى نیست.
«ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنه»
—
«یا ایها النبى انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الى الله باذنه و سراجاً منیراً»
– ابلاغ به دل
پیام الهى گذشته از اینکه در عقلها باید نفوذ بکند، در دلها نیز باید نفوذ بکند، یعنى باید در عمق روح بشر وارد بشود و تمام احساسات او یعنى تمام وجودش را در اختیار بگیرد و لهذا پیغمبرانند که مىتوانند بشر را در حقیقت به حرکت در آورند نه فیلسوفان. فلاسفه کارى که دارند هر اندازه موفق بشوند این است که سخنى را تا عقل مردم نفوذ دهند اما از آن بیشتر دیگر نه.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 126@
– ابلاغ مبین
آن دعوتی کنندهاى در هدف خودش به نتیجه مىرسد که، بلاغش «مبین» باشد. بیانش در عین اینکه در اوج حقایق است ساده باشد، روشن باشد، عمومى فهم باشد، مردم حرفش را بفهمند و درک بکنند.
– نصح یا خلوص سخن
نصح یعنى خیرخواهى به معنى خلوص، چون نصح در لغت عرب در مقابل غش است. یعنى سخن باید خلوص داشته باشد. یعنى از کمال خیرخواهى طرف و از سوز دل برخاسته باشد.
کیفیت بیان، خلوص گفتار، زیبایى سخن که با مطالب دلپذیر همراه باشد مىتواند در جان و دل مخاطب تأثیر پایدار داشته باشد.
– پرهیز از تکلف
یکى از ویژگىهاى تبلیغ دین، پرهیز از تکلف است (قرآن، سوره مبارکه صاد)
«و ما اسئلکم علیه من اجر و ما انا من المتکلفین»
«من معامله گر نیستم، مزدى نمىخواهم، و من متکلف نیستم.»
تکلف به معنى به خود بستن، خود را به مشقت انداختن، و به گفته بسیارى از مفسرین به معناى «قول به غیر علم» است یعنى به غیر از پیغمبر و امام هیچ کس نمىتواند که به تمام مسائل پاسخ دهد.
ذات نایافته از هستى بخش
کى تواند که شود هستى بخش
کهنه ابرى که بود زآب تهى
کى تواند که کند آبدهى
– تبشیر و انذار
تبشیر مژده دادن است از مقولهی تشویق است ـ انذار به معنى ترساندن و اعلام خطر کردن است.
تبشیر قائد است و انذار سائق است؛ یعنى تبشیر از جلو مىکشد و انذار از پشت میراند. در دعوت این دو رکن باید توأم باشد. اشتباه است اگر داعى و مبلغ تنها تکیهاش روى تبشیرها باشد و یا تنها تکیهاش روى انذارها باشد و بلکه جانب تبشیر باید بچربد. و شاید به همین دلیل است که قرآن کریم تبشیر را مقدم مىدارد.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 127@
– تنفیر
«تنفیر یعنى فرار دادن ـ تبلیغ نباید به گونهاى انجام گیرد که مردم را فرارى بدهد.
ـ لطافت روح: روح انسان فوقالعاده لطیف است و زود عکسالعمل نشان مىدهد اگر انسان در یک کراى بر روح خویش فشار بیاورد ـ تا چه رسد به روح دیگران ـ عکسالعملى که روح انسان ایجاد مىکند گریز و فرار است.
ـ خیلى چیزهاست که اثر متغیر دارد از جمله نظافت، گفتار و کردار و حتى وضعیت جسمانى فرد مبلغ.
ـ ملامت زیاد: ملامت خوب است ولى ملامت هم جا دارد. ملامت زیاد سبب اغراء مىشود.
پیامبر (ص) فرمود: بُعثت على الشریعة السمحة السهله: خداوند مرا مبعوث کرده است بر شریعت و دینى که با سماحت (با گذشت) و آسان است.»
– خشیت الهى
الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احداً الا الله (سوره احزاب، آیه 39).
آنان که رسالات الهى را تبلیغ مىکنند از خداوند مىترسند و از غیر خدا نمىترسند. انما یخشى الله من عباده العلماء (سوره فاطر، آیه 28).
بندگان داناى خدا از او ترس و خشیت دارند.
ـ قرآن در باره مبلّغ اول شرطى که در این آیه ذکر مىکند خشیةالله است که از خدا بینه و بین الله بترسد یعنى آنچنان هیبت و عظمت الهى در قلبش ورود دارد که تا تصور یک گناه در قلبش پیدا مىشود این خشیت گناه را عقب مىزند. البته خشیت با خوف فرق دارد. خشیت آن حالتى است که ترس بر انسان مسلط مىشود و انسان جرأت را از دست مىدهد ولى داعیان الى الله و مبلغان حقیقى در مقابل خدا خشیت الهى دارند جرأت و تجرى بر خدا یک ذره در وجودشان نیست، ولى در مقابل غیر خدا جرأت محض دارند و یک ذره خود را نمىبازند.
– تذکر:
«در قرآن دو مطلب نزدیک به یکدیگر ذکر شده است یکى تفکر و دیگرى تذکر. تفکر یعنى کشف چیزى که نمىدانیم، اندیشیدن براى بدست آوردن آنچه که نمىدانیم و اما تذکر یعنى یادآورى. خیلى مسائل در فطرت انسان، و حتى گاهى در تعلیم انسان وجود
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 128@
دارد ولى انسان از آنها غافل است. احتیاج به هوشیارى و بیدارى دارد، احتیاج به تذکر و یادآورى دارد. به عبارت دیگر بشر دو حالت مختلف دارد یکى حالت جهل و دیگرى حالت خواب، حالت جهل را بایستى با تفکر از بین برد و حالت خواب را با تذکر.»
– ایمان اجبار بردار نیست:
همان گونه که دین اجبارى نیست ایمان که جوهرهی دیندارى است نباید از روى اجبار باشد چون ایمان اعتقاد است، گرایش است، علاقه است. اعتقاد را که نمىشود با زور ایجاد کرد، علاقه و مهر و محبت را با اجبار و تحمیل نه تنها افزایش نمىیابد بلکه ریشه و بنیاد اولیهی آن را نیز از بین مىبرد. گرایش باطنى را که به زور نمىشود ایجاد کرد.