جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سجود (11)

زمان مطالعه: 32 دقیقه

//تاریخ سجده

پس از آنکه خداوند آدم را آفرید به فرشتگان فرمان داد تا براى او سجده کنند، (1)

همه سجده کردند جز ابلیس و خداوند او را بخاطر همین نافرمانى از درگاه خود راند.

این ماجرا را قرآن بارها تکرار مى کند و مى دانیم که تکرارهاى قرآن بى دلیل نیست. گویا مى خواهد بگوید: اى انسانى که همه فرشتگان بخاطر تو به سجده افتادند! چرا تو در برابر خداوند خالق سجده نمى کنى؟ اى انسان، ابلیس بخاطر ترک سجده ی تو رانده شد، آنوقت تو که سجده بر خداوند را ترک مى کنى چه انتظارى دارى؟ ابلیس که بر تو سجده نکرد، مى گفت: من از انسان برترم، آیا تو مى توانى بگویى: من از خداوند برترم؟ تو که زمانى هیچ بودى و وقتى هم بدنیا آمدى سراسر وجودت را ضعف و عجز فراگرفته بود و در نهایت هم، عاجزانه از دنیا مى روى، چگونه در برابر آفریدگار هستى تکبر مى کنى؟

به هر حال اولین فرمان خدا پس از خلقت بشر، فرمان سجده بود.

اهمیت سجده

سجده، بهترین حالات انسان در برابر خداست.

سجده، بهترین راه براى نزدیکى به خداست. (2)

نشانه ى یاران باوفاى پیامبر آن است که آثار سجده در سیماى آنان دیده مى شود. (سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُود (3)

سجده، انسان را همگام و هماهنگ با کل هستى مى سازد، زیرا همه موجودات آسمان و زمین، از ستاره و سبزه به درگاه الهى ساجد و خاضع اند. (وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ)، (4)

(وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدَانِ) (5)

سجده، هماهنگى با فرشتگان الهى است. حضرت على علیه السلام مى فرماید: هیچ طبقه اى از طبقات آسمان نیست مگر آنکه گروهى از فرشتگان در حال سجده اند. (6)

سجده، عالى ترین درجه ى عبودیت و بندگى است، زیرا انسان بالاترین نقطه ى بدن خود، یعنى پیشانى را بر خاک مى ساید و اظهار ذلت و عجز به درگاه عزیز قادر مى برد. سجده، عالى ترین مقام براى والاترین مردان و زنان عالم است. خداوند پیامبرش را فرمان به سجده مى دهد، آنهم نه فقط در روز که به هنگام شب: (وَ مِنَ الَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ …) (7)

و خطاب به حضرت مریم آن زن پاک و عابد مى فرماید: (یَامَرْیَمُ اقْنُتىِ لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِى) (8)

سجده، که به دنبال رکوع مى آید مرحله اى کامل تر و بالاتر از آن است و نمازگزار را به اوج خضوع مى رساند، لذا در قرآن معمولا در کنار یکدیگر است: (یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ارْکَعُواْ وَ اسْجُدُواْ) (9)

(تَرَئهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا) (10)

سجده، رمز ایمان به آیات الهى است: (إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِایَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بهَِا خَرُّواْ سُجَّدًا) (11)

سجده هاى شبانه، یکى از نشانه هاى بندگان صالح خداست: (وَ عِبَادُ الرحمن … وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا) (12)

سجده، زینت نماز است پس آن را نیکو بجاى آوریم.

امام صادق علیه السلام مى فرمود: هر گاه نماز مى خوانید رکوع و سجود آن را نیکو انجام دهید که خداوند پاداشى هفتصد برابر بلکه بیشتر عنایت مى فرماید. (13)

سجده، مایه ى مباهات خداوند بر فرشتگان است و لذا عنایت او را به دنبال دارد، تا آنجا که در هر سجده یکى از گناهان انسان محو و پاداشى بزرگ براى او ثبت مى شود. (14)

حضرت على علیه السلام مى فرمود: اگر انسان بداند به هنگام سجده چه رحمتى او را فراگرفته است هرگز سر از سجده برنمى دارد. (15)

سجده، روح خودخواهى و غرور را از میان برده و انسان را از تکبر نجات مى دهد. (16)

پیامبر مى فرمود: من در قیامت امت خود را از آثار سجده که بر پیشانى دارند مى شناسم. (17)

و آن گوشه از زمین که بر آن سجده شده است، در قیامت گواه عبادت انسان مى گردد (18)

و در دنیا نیز از آن نقطه نورى به آسمانها مى رود. (19)

همانند رکوع، سجده هاى طولانى نیز سبب بقاى نعمت ها و طول عمر انسان مى شود. (20)

سجده به قدرى مهم است که خداوند به پیامبر عظیم الشأنى همچون حضرت ابراهیم فرمان مى دهد که مسجدالحرام را براى طواف کنندگان و قائمین و راکعین و ساجدین تطهیر نماید. (21)

حکمت هاى سجده

از امیرالمؤمنین على علیه السلام درباره حکمت هاى سجده پرسیدند، حضرت فرمود: سجده ى اول، یعنى آنکه در ابتدا خاک بودم و چون سر از سجده برمى دارى یعنى از خاک به دنیا آمدم. سجده دوم یعنى دوباره به خاک باز مى گردم و سر برداشتن از آن، یعنى در قیامت از قبر برمى خیزم و محشور مى شوم. (13)

امام صادق علیه السلام فرمود: چون سجده براى خداست پس نباید بر خوردنى ها و پوشیدنى ها که مورد توجه اهل دنیاست، سجده کرد. سجده باید انسان را متوجه خدا سازد نه شکم و لباس و مادیات. (22)

در حدیث مى خوانیم: دلیل سجده ى سهو براى هر کم و زیادى سهو و یا کلام و قیام و قعود نابجا، آن است که ابلیس تو را گرفتار حواس پرتى کرد و در نماز تو خللى ایجاد نمود، پس تو بعد از نماز دو سجده بجاى آور تا بینى او به خاک مالیده شود و بداند هر لغزشى ایجاد کند تو دوباره در برابر خداوند به سجده مى افتى. (23)

حضرت على علیه السلام فرمودند: ظاهر سجده، صورت گذاردن بر خاک از روى اخلاص و خشوع است، اما باطن آن دل کندن از همه امور فانى و دل بستن به سراى باقى و رهایى از تکبر، تعصب و تمام وابستگى هاى دنیوى است. (24)

آداب سجده

به گوشه اى از آداب سجده که در روایات آمده است، اشاره مى کنیم: (25)

پس از رکوع براى آمدن به سجده، دستها قبل از زانوها به زمین برسد. به هنگام سجده دستها در برابر گوش قرار گیرد، در مردان، آرنج به زمین نچسبد و از دو طرف همچون دو بال باز باشد. نه فقط پیشانى بلکه بینى نیز بر خاک نهاده شود. هنگامى که نمازگزار بین دو سجده مى نشیند، روى پاى راست را بر پشت پاى چپ بیندازد، بطورى که سنگینى بدن روى سمت چپ بیفتد، زیرا که چپ رمز و باطل است و راست رمز حق. در سجده، علاوه بر ذکر واجب صلوات بفرستد، دعا کند و از خوف خدا اشک بریزد. هنگام برخاستن از سجده، تکبیر بگوید و به هنگام تکبیر دستها را بالا بیاورد.

خاک کربلا

گرچه سجده بر هر خاکى، بلکه هر سنگ و چوب پاکى جایز و صحیح است اما تربت امام حسین علیه السلام امتیازاتى دارد، که امام صادق علیه السلام جز بر خاک کربلا سجده نمى کرد. سجده بر خاک کربلا حجاب هاى هفتگانه را پاره مى کند. هم نماز را بالا برده و به قبولى مى رساند، هم نمازگزار را از قعر مادیات بیرون کشیده و او را با جهاد و خون و شهادت آشنا مى سازد.

سجده بر خاک حسین، یعنى نماز همراه ولایت.

سجده بر خاک حسین، یعنى نماز همراه شهادت.

سجده بر خاک حسین، یعنى بزرگداشت خاطره ى آنان که براى نماز و در راه نماز خون دادند.

سجده بر خاک حسین، یعنى هر روز عاشوراست و هر زمین کربلا.

سجده بر خاک حسین، یعنى در راه مبارزه با ظلم، سر و جان بده، اما تن به ذلت نده. آرى مزار حسین، باغى از باغهاى بهشت و درى از درهاى آن است. دعا تحت قبه و بارگاه آن حضرت، مستجاب و نماز در آن مکان محبوب و مقبول است. تسبیحى که از آن خاک درست شود، اگر در دست بچرخد، براى صاحبش پاداش «سبحان الله» دارد، گرچه او ساکت باشد و اگر ذکر خدا بگوید وتسبیح را بچرخاند براى هر ذکرى 70 برابر پاداش مى گیرد.

مخفى نماند اهمیتى که براى خاک کربلا نقل شد تا چهار میل از اطراف قبر امام حسین را دربر مى گیرد. (26)

در سجده مباحثى است که در زیر بیان مى شود:

الف) واجبات سجده ى نماز

دو سجده اى که در هر رکعت انجام مى شوند، واجباتى دارند که در زیر بیان مى شود:

اول: گذاردن هفت موضع بر زمین و آنها عبارتند از: 1. پیشانى 2 و 3. دو کف دست 4 و 5. دو سر زانو 6 و 7. دو سرانگشت بزرگ پاها. (27)

مسأله: واجب نیست همه ى پیشانى به زمین برسد، بلکه همین که گفته شود روى پیشانى سجده کرد، کفایت مى کند، و به مقدار مساحت درهم (28)

به فتواى همه ى فقها کافى است ولى حضرت امام قدس سره فرموده اند: به مقدار سرانگشت، تحقق پیدا مى کند، و احتیاط آن است که به مقدار یک درهم باشد، هم چنان احتیاط آن است این مقدار از پیشانى که به زمین مى خورد از یک قسمت باشد نه چند نقطه ى پراکنده، هر چند بنابر اقوى، فرقى ندارد؛ بنابراین، سجده بر دانه هاى تسبیح، در صورتى که آنچه پیشانى به آن مى رسد به مقدار سرانگشت باشد، جایز است؛ ولى بعضى از فقها فرموده اند: مشکل است کفایت نماید. (29)

مسأله: اگر پیشانى بى اختیار از جاى سجده بلند شود، چنانچه ممکن باشد باید نگذارد دوباره به جاى سجده برسد، و این یک سجده حساب مى شود، چه ذکر سجده را گفته باشد یا نه و اگر نتواند سر را نگهدارد و بى اختیار دوباره به جاى سجده برسد، روى هم یک سجده حساب مى شود و اگر ذکر نگفته باشد باید بگوید. (30)

مسأله: در سجده بنابر احتیاط واجب باید سر دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد، و اگر انگشت هاى دیگر پا، یا روى پا را به زمین بگذارد، یا به واسطه ى بلند بودن ناخن، سر شست به زمین نرسد نمازش باطل است؛ ولى بعضى از فقها گذاشتن ظاهر یا باطن آنها را کافى دانسته اند. (31)

مسأله: بنابر احتیاط واجب باید در حال سجده سنگینى بدن را بر روى هفت عضو بیندازد و مجرد گذاردن هفت عضو بر زمین کافى نیست؛ ولى تساوى هم لزومى ندارد. (32)

دوم: ذکر سجده

مسأله: در سجده هر ذکرى بگوید کافى است؛ ولى احتیاط واجب آن است که مقدار ذکر از سه مرتبه «سبحان الله» یا یک مرتبه «سبحان ربى الأعلى و بحمده» کمتر نباشد و مستحب است «سبحان ربى الأعلى و بحمده» را سه یا پنج یا هفت مرتبه بگوید. (33)

سوم: طمأنینه (آرامش بدن) در حال گفتن ذکر سجده.

مسأله: در سجود باید به مقدار ذکر واجب، بدن آرام باشد و موقع گفتن ذکر مستحب هم، اگر آن را به قصد ذکرى که براى سجده دستور داده اند بگوید، آرام بودن بدن لازم است؛ ولى بعضى از فقها فرموده اند: در موقع گفتن ذکر مستحب آرام بودن بدن بهتر است. (34)

چهارم: هنگام گفتن ذکر سجده تمام هفت عضو در جاى خودشان باشند.

مسأله: اگر موقعى که ذکر سجده را مى گوید، یکى از هفت عضو را عمدا از زمین بردارد، نماز باطل مى شود؛ ولى موقعى که مشغول گفتن ذکر نیست، اگر غیر پیشانى جاهاى دیگر بدن را از زمین بردارد و دوباره بگذارد اشکال ندارد. (35)

پنجم: نشستن پس از سجده.

پس از سجده ى اول باید شخص نمازگزار بنشیند و اگر عمدا بدون نشستن به سجده ى دوم برگردد نمازش باطل است. (36)

ششم: طمأنینه (آرامش بدن) در حال نشستن بعد از سجده ى اول.

مسأله: بعد از تمام شدن ذکر سجده ى اول باید بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده رود. (37)

مسأله: در رکعت اول و رکعت سوم [نماز چهار رکعتى] که تشهد ندارد، مثل رکعت سوم نماز ظهر و عصر و عشا، بعضى از فقها فرموده اند: بنابر احتیاط واجب باید بعد از سجده ى دوم قدرى بى حرکت بنشیند و بعد برخیزد؛ ولى بعضى از فقها فرموده اند: بهتر است لحظه اى بنشیند [و این عمل را جِلسه ى استراحت مى گویند]. (38)

هفتم: مساوى بودن محل سجده و جاى زانوها و سرانگشت شست پاها مگر به اندازه ى چهار انگشت بسته.

مسأله: جاى پیشانى نمازگزار باید از جاى زانوهایش پست تر و بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد، بلکه احتیاط واجب آن است که جاى پیشانى او از جاى انگشتانش پست تر و بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد. (39)

مسأله: در زمین سراشیب که سراشیبى آن درست معلوم نیست احتیاط واجب آن است که جاى پیشانى نمازگزار از جاى انگشت هاى پا و سر زانوهاى او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد. (40)

هشتم: پاک بودن جایى که پیشانى را بر آن مى گذارد.

مسأله: مهر یا چیز دیگرى که بر آن سجده مى کند، باید پاک باشد؛ ولى اگر مثلا مهر را روى فرش نجس بگذارد، یا یک طرف مهر نجس باشد و پیشانى را به طرف پاک آن بگذارد اشکال ندارد. (41)

نهم: بین چیزى که به آن سجده مى کند و بین پیشانى چیزى حایل و مانع نباشد.

مسأله: باید بین پیشانى و آنچه بر آن سجده مى کند چیزى نباشد پس اگر مهر به قدرى چرک باشد که پیشانى به خود مهر نرسد [و یا موى سر مرد و یا چادر و مقنعه ى زن فاصله شود و به اندازه ى واجب، پیشانى به مهر نرسیده باشد] سجده باطل است؛ ولى اگر مثلا رنگ مهر تغییر کرده باشد اشکال ندارد. (42)

دهم: ذکر سجده را به عربى صحیح بخواند. (43)

یازدهم: ترتیب و موالات را نسبت به ذکر سجده رعایت کند. (43)

دوازدهم: بر چیزى سجده کند که سجده بر آن صحیح است. (44)

ب) چیزهایى که سجده بر آن صحیح است

چیزهایى که سجده بر آن صحیح است داراى یک قاعده ى کلى به شرح زیر است:

«سجده بر زمین غیر از معادن آن به جز سنگ هاى مرمر و سیاه و بر آنچه از زمین مى روید به شرط آن که خوراکى و پوشاکى انسان نباشد و از اسم روییدنى هم خارج نشده باشد، صحیح است.» (45)

بنابراین، سجده بر طلا، نقره، آهن، مس، عقیق، فیروزه، قیر، شیشه و پلاستیک صحیح نیست؛ زیرا همه ى آنها از معدن هستند و هم چنین سجده بر نان، گندم، جو، انواع میوه ها و بنابر احتیاط واجب بر برگ درخت انگور تا وقتى تازه است صحیح نیست، زیرا از خوردنى هایند و هم چنین سجده بر پنبه و کتان صحیح نیست چون از پوشیدنى هایند و هم چنین سجده بر خاکستر چوب صحیح نیست چون از اسم روییدنى خارج است.

مسأله: سجده کردن بر سنگ هاى معدنى مانند سنگ مرمر و سنگ هاى سیاه اشکال ندارد. (46)

مسأله: سجده بر گیاهى که خوردن آن در بعضى از شهرها معمول است و در شهرهاى دیگر معمول نیست و نیز سجده بر میوه ى نارس صحیح نیست. (47)

مسأله: سجده بر سنگ آهک و سنگ گچ صحیح است بلکه به گچ و آهک پخته و آجر و کوزه گلى و مانند آن هم مى شود سجده کرد. (48)

مسأله: اگر کاغذ را از چیزى که سجده بر آن صحیح است؛ مثلا از کاه ساخته باشند، مى شود بر آن سجده کرد و سجده بر کاغذى که از پنبه و مانند آن ساخته شده اشکال ندارد؛ ولى بعضى از فقها جایز ندانسته اند. (49)

مسأله: سجده بر زمین، برتر از سجده ى بر گیاهان و کاغذ است و بعید نیست که سجده بر خاک از سجده ى بر سنگ برتر باشد و از همه برتر تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام است که حجاب ها را بر مى دارد و موجب نورانیت مى گردد. (50)

ج) اگر در بین نماز چیزى که سجده به آن صحیح است از اختیارش خارج شود.

مسأله: اگر در بین نماز چیزى که بر آن سجده مى کند گم شود [و یا مثلا بچه اى آن را بردارد] و چیزى که بر آن سجده صحیح است نداشته باشد چنانچه وقت وسعت دارد، باید نماز را بشکند و بعضى از فقها فرموده اند: نماز را تمام کرده و بنابر احتیاط دوباره مى خواند و اگر وقت تنگ است باید به لباسش اگر از پنبه یا کتان است سجده کند و اگر از چیز دیگرى است بر همان چیز و اگر آن هم ممکن نیست به پشت دست، و اگر آن هم نمى شود به چیز معدنى مانند انگشتر عقیق سجده نماید و بعضى از فقها پشت دست را مرحله ى آخر قرار داده اند. (51)

مستحباب سجود

1. کسى که ایستاده نماز مى خواند بعد از آن که سر از رکوع برداشت و کاملاً ایستاد و هم چنین کسى که نشسته نماز مى خواند، بعد از آن که کاملاً نشست، براى رفتن به سجده تکبیر بگوید.

2. بالا آوردن دست ها هنگام گفتن تکبیر [مانند تکبیرةالاحرام].

3. موقعى که مرد مى خواهد به سجده برود، اول دست ها را به زمین مى گذارد و اما زن، اول زانوها را به زمین گذارده و به طور کامل مى نشیند و سپس سجده مى رود.

4. تمام پیشانى را به چیزى که سجده بر آن صحیح است بگذارد.

5. بینى را به مهر یا چیزى که سجده بر آن صحیح است بگذارد.

6. انگشتان دست ها را به هم بچسباند و برابر گوش ها بگذارد، به طورى که سر آنها رو به قبله باشد.

7. در حال سجده به آخر بینى نگاه کند.

8. در حال سجده مردها آرنج ها و شکم را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگه دارند و زن ها آرنج ها و شکم را بر زمین بگذارند و اعضاى بدن را به یکدیگر بچسبانند.

9. محل سجده و جاى ایستادن مساوى باشند بلکه مستحب است تمام مواضع سجده مساوى باشند.

10. هفت موضع را بیش از حد واجب بر زمین قرار دهد.

11. دو کف دست را بدون واسطه بر زمین بگذارد.

12. بر زمین سجده کند بلکه بر خاک سجده نماید و بر سنگ و چوب سجده نکند.

13. قبل از شروع به ذکر سجده بگوید: «اللَّهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ لَکَ أَسْلَمْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّی سَجَدَ وَجْهِی لِلَّذِی خَلَقَهُ وَ شَقَّ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِین.»

14. در میان اذکار براى سجود تسبیح را انتخاب کرده و آن هم تسبیح کبرى (سبحان ربى الأعلى و بحمده) را انتخاب کند.

15. ذکر سجده را تکرار کند و مستحب است سه مرتبه یا پنج مرتبه و یا هفت مرتبه بگوید.

16. مستحب است بر عدد فرد ختم نماید.

17. مستحب است در سجده یا سجده ى آخر نماز دعا کند و براى حاجت هاى دنیا و آخرت به خصوص روزى حلال به این که بگوید: «یَا خَیْرَ الْمَسْؤُولِینَ وَ یَا خَیْرَ الْمُعْطِینَ ارْزُقْنِی وَ ارْزُقْ عِیَالِی مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ فَإِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.»

18. صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد علیهم السلام.

19. طول دادن سجده.

20. بعد از سجده اگر نمازگزار مرد است بر ران چپ بنشیند و روى پاى راست را به کف پاى چپ بگذارد و اگر زن است حضرت امام قدس سره فرموده اند: مطلقاً چهار زانو بنشیند و صاحب عروة الوثقى قدس سره و دیگر فقها فرموده اند: بر سرین بنشیند و در حال جلوس زانوهاى خود را بلند و جمع کند.

21. بعد از سر برداشتن از سجده ى اول و نشستن در حالى که بدن آرام است تکبیر بگوید و دست ها را مانند تکبیرةالاحرام بالا بیاورد.

22. گذاردن کف دست راست بر ران راست و کف دست چپ بر ران چپ.

23. بعد از سجده ى اول وقتى بدنش آرام گرفت بگوید: «أستغفِرُ الله ربّى و أتوب الیه» و یا بگوید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی وَ أَجِرْنِی وَ ادْفَعْ عَنِّی إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ .»

24. براى رفتن به سجده ى دوم در حال آرامى بدن ألله أکبر بگوید.

25. بعد از سر برداشتن از سجده ى دوم و نشستن تکبیر بگوید و دست ها را مانند تکبیرةالاحرام بالا بیاورد.

26. اگر نمازگزار مرد است در موقع بلند شدن دست ها را پس از زانوها از زمین بردارد و اگر زن است راست بلند شود.

27. در حال بلند شدن بگوید: «بِحَول الله و قُوّتِه أقوم و أقعُد» یا بگوید: «أللهم بحولک و قوتک أقوم و أقعد». (52)

مکروهات سجود

1. قرآن خواندن در سجده.

2. براى برطرف کردن گرد و غبار، جاى سجده را فوت کردن در صورتى که از فوت، دو حرف تولید نشود و اگر بر اثر فوت کردن، دو حرف تولید شود، نماز باطل است.

3. برنداشتن دست ها از زمین بین دو سجده.

4. نشستن بین دو سجده و بعد از سجده ى دوم به صورت اقعاء مکروه است. «اقعاء» در اصطلاح فقها آن است که سینه ى دو پا را بر زمین تکیه کند و بر دو پاشنه پا بنشیند و بلکه به معناى لغوى آن هم که به اهل لغت نسبت مى دهند مکروه است و آن این است که بر سرین خویش بنشیند و دو ساق خود را راست نگهدارد و به پشت تکیه کند مانند نشستن بعضى از حیوانات. (53)

طول دادن سجده و استحباب تکرار ذکر آن

غرض قدردانى از حالت سجده و قرار دادن اعضا بر خاک مذلت است. هر چه انسان بتواند سجده را بیشتر طول دهد، بهره ى بیشترى مى برد؛ همان طورى که طریقه ى ائمه ى هدى علیهم السلام بوده است. حضرت صادق علیه السلام ذکر سجود را هفتاد مرتبه تکرار مى فرمود. و انسان سعى کند که هر چه بیشتر رقت قلب و شکستگى دل برایش حاصل شود و اشکش جارى گردد.

حضرت صادق علیه السلام مى فرماید: «به خدا سوگند! کسى که حقیقت سجود را بیاورد هر چند در عمرش یک مرتبه باشد، زیانکار نیست. و رستگار نشد کسى که خلوت نماید با پروردگارش در مثل چنین حالى مانند کسى که با خودش نیرنگ نماید و غافل و سرگرم باشد از فیوضات و مواعید الهى که براى سجده کنندگان است». (54)

آرى، حقیقت سجود، اظهار عجز و مذلت و افتقار در حضور پروردگار است اگر چه در مدت عمر یک دفعه باشد؛ زیرا عجز و مذلت – که حقیقت سجود است – موجب آمرزش بنده است و اگر رحمت و مغفرت براى بنده حاصل نشود، اهل خسران و زیان است؛ لذا پس از آن مى فرماید: «رستگار نشد کسى که سجده ى حقیقى انجام نداد».

آنگاه مى فرماید: «سجود کن با تواضع و مذلت براى خداوند، سجده کردن کسى که دانسته است از خاکى پست که خلق روى آن گام مى نهند، آفریده شده است و از نطفه اى که همه آن را پلید مى شمارند». (55)

پس از اتمام سجده سر را بردارد و بنشیند و زیادتى گناهان خود را یاد آورد که چگونه بر اقدام در مخالفت خداوند عظیم جرأت نموده است و بترسد از این که این گناهانش پاک نشده باشد و آثار و تبعات آن برایش بماند؛ لذا در مقام توبه و طلب آمرزش برآید و از خداوند پوزش بجوید به دعایى که در این مورد رسیده است، (56)

پس از آن بگوید: «استغفر الله ربى و اتوب الیه». سپس تأکید نماید اظهار تواضع خودش را به سجده ى دوم. (57)

چرا دو بار سجده مى کنیم؟

انسان در حال سجده ى نخستین، یادآور مى شود که اصلش از خاک است (مِنها خَلَقناکُم…) و در حال سر برداشتن، آفرینش خود را از آن و نشو و نما نمودن در دنیا را یادآور شود و در سجده دوم، رحلت از دنیا و بازگشت به خاک را متذکر شود که: (… و فیها نُعیدُکم…) و در حال سر برداشتن از سجده ى دوم متذکر قیامت و اهوال آن گردد که (… و مِنها نُخرِجُکُم تارَة أخرى) (58)

بار دیگر شما را از این خاک برمى انگیزیم.

در این حال انسان باید از گناهانش ترسناک باشد و از این که حسناتش رد گردد و پذیرفته نشود، بیمناک باشد، از کار خود مأیوس باشد؛ ولى به فضل و سعه ى رحمت حق، امیدوار که او را فضلى عمیم (لطفى عمومى) است، پس متمسک شود به حصن محکم الهى که کلمه ى توحید است و بگوید:

«اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له». (59)

در بیان معناى سجده و حقایق آن

بدان که سجود، از افضل اعمال بدنى است و بهترین وسیله براى جلب انوار الهى است، همان گونه که روایت شده از امام صادق علیه السلام که فرمودند: «نور را در دو چیز یافتم، گریه و سجده». و هم چنین روایت شده، «نزدیک ترین حالات بنده به خدا، سجده مى باشد، خصوصا اگر انسان شکمش خالى و دیدگانش، گریان باشد.» (60)

براى سجده فضیلت هاى بسیارى بیان شده:

1 – جمعى از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خواستند که از طرف خداوند، بهشت را براى آنها تضمین کند؛ حضرت فرمودند: «به این شرط که مرا به طول سجده یارى کنید»، گفتند: مى پذیریم. حضرت نیز بهشت را براى آن ها ضمانت کرد. (61)

2 – روایت شده است که، به حضرت صادق علیه السلام گفته شد: «چرا خداوند متعال حضرت ابراهیم را خلیل خود گردانید؟» (62)

حضرت فرمودند: «به خاطر بسیارى سجده او بر زمین».

3 – در روایت صحیحى آمده است که: «بنده هرگاه نماز گذارد، سپس به سجده رفته و سجده شکر به جا آورد، خداوند متعال حجابى که بین او و فرشتگان است را، بگشاید و گوید: اى فرشتگان من، به این بنده بنگرید که فریضه مرا به جا آورد، و عهد مرا تمام نمود و به خاطر نعمت هایى که به او ارزانى داشته ام سجده شکر نموده، اى فرشتگان من، بگوئید چه چیزى براى اوست؟ فرشتگان گویند: بارالها! رحمت تو خطاب مى رسد: دیگر چه چیز؟ گویند: بهشت تو. خطاب مى رسد: دیگر چه چیز؟ فرشتگان گویند: حوائج او برآورده شود باز خطاب مى رسد: دیگر چه چیز؟ حضرت فرمودند: دیگر از خیر چیزى باقى نماند، مگر این که فرشتگان آن را گفته باشند لذا در جواب گویند: بار الها! ما، دیگر چیزى نمى دانیم. خطاب مى رسد: هم چنان که او مرا سپاس و شکر گفت من هم سپاسگزار او خواهم بود و روى خود، به سوى او خواهم نمود، و خود را به او نشان خواهم داد.» (63)

مى گویم: آن که را دلى باشد همین روایت او را کفایت مى کند.

از اصحاب ائمه معصومین علیهم السلام درباره طول سجود آن ها مطالبى بس شگفت نقل نموده اند که باید گفت: «گواراى آن ها و پیروانشان باد.»

مثل آنچه از کشى روایت شده که گفته است: در کتاب ابى عبدالله شاذانى (به خط خودش) که نوشته بود: «از ابامحمد فضل بن شاذان شنیدم که مى گفت: وقتى به عراق وارد شدم، یکى را دیدم که دوستش را مورد عتاب قرار داده به او مى گوید: تو مرد عیال مندى هستى و محتاج به کسب و کار، مى ترسم، این سجده هاى طولانى تو، سبب شود که دیدگانت را از دست دهى! چون سرزنش را از حد گذرانید آن مرد گفت: خیلى حرف زدى؛ واى بر تو، اگر سجده طولانى سبب کورى کسى مى شد، باید ابن ابى عمیر کور مى بود؛ چه گمان دارى درباره مردى که پس از نماز صبح، سر را براى سجده شکر، به زمین مى نهد و ظهر سر از سجده برمى دارد!» (64)

2 – هم چنین، کشى، از ابوالقاسم نضر بن صباح، از فضل بن شاذان، روایت نموده که گفته است: «بر محمد بن ابى عمیر، داخل شدم و او در سجده بود. سجده اش طولانى شد، چون سر برداشت، گفتم: این چه سجده طولانى بود؟ گفت: پس اگر مى دیدى جمیل بن دراج را چه مى گفتى؟!» بعد، خودش نقل نمود که: «روزى بر جمیل بن دراج، داخل شدم و او در سجده بود و سجده اش بسیار طولانى شد؛ چون سر برداشت، به او گفتم: سجده ات خیلى طولانى شد! گفت: اى ابن ابى عمیر، اگر معروف بن خربوذ را مى دیدى، چه مى گفتى» (65)

و اما طول سجده امام سجاد علیه السلام و امام کاظم علیه السلام معروف تر است.

مى گویم: مرا شیخى بود، جلیل القدر، عارف عامل کامل (66)

پاک کند خداوند تربتش را که نظیر او در این مراتب کسى را ندیدم از او سئوال کردم درباره عملى که در اصلاح دل و جلب معارف مؤثر باشد. او گفت: «از این دو که مى گویم، برتر ندیدم؛ یکى مداومت بر سجده طولانى در هر شب و روز یک مرتبه، که در آن گفته شود: «لا اله الا انت، سُبحانک إنّى کُنتُ مِنَ الظالمین» «پروردگارى جز تو نیست پاک و منزهى از هر نقص و عیب، و منم که از ظالمین و گنه کارانم.»

این ذکر را بر زبان آورد، در حالى که خود را در زندان طبیعت حبس شده، ببیند و قید و بند اخلاق رذیله را بر خود، مشاهده کند، و اعتراف کند به این حقیقت که، این قید و بند را خود، براى خودش فراهم ساخته و در این زندان، خود را محبوس نموده؛ و خود را ظالم و ستمکار بداند و صد مرتبه سوره قدر را در هر شب جمعه و عصر جمعه بخواند.» و به دوستانش نیز این عمل را توصیه مى نمود و عمل مى کردند. و از بعضى از آن ها نقل شده که: این ذکر را سه هزار مرتبه گفته است! خلاصه این که، این سجده و برکات آن، براى کسانى که به این توصیه عمل نمودند، معروف است.

«از امیرالمؤمنین علیه السلام از معناى سجده اول نماز، سؤال شد؛ حضرت فرمود: تأویل آن، این است که: «بارالها! تو ما را از این خاک آفریدى، و چون سر از سجده اول بردارى، تأویلش این است که ما را از این خاک خارج ساختى و سجده دوم، یعنى دوباره ما را به این خاک برمى گردانى. و چون سر از سجده دوم بردارى، یعنى دوباره از این خاک، ما را خارج خواهى نمود.» (67)

مى گویم: آنچه از تفسیر امام فهمیده مى شود، این است که، نیت، در هنگام سر برداشتن از سجده اول، قصد ارتفاع و برترى بر دشمنان خدا و دشمنان اولیاى اوست. (68)

و ممکن است بین این دو را به این گونه جمع نمود که: اولى اشاره به مطلق وارد شدن به دنیا، و دومى، اشاره به حکم آن، که همان ایمان به خدا و اولیاى او دارد.

بنابراین، سجده، از جهت این که صورت مقام فناى بنده است؛ مقامى که حاکى از نهایت درجه استکانت و ذلت بنده است؛ بنابراین، مناسب است که در این حال، انسان، عزیزترین اعضاى بدنش را، بر ذلیل ترین اشیاء بنهد، سپس در آن حال، خدا را به برترین نامش، تسبیح کند.

هرگاه بنده به این مطلب توجه داشت و سجده را با این نیت انجام داد، دلش نرم و عقلش از کدورت، پاک مى شود، به واسطه بازگرداندن فرعى که خودش است، به اصلى که ذات حق تعالى است. چون چنین شد، عنایات ربانى او را فراخواهد گرفت؛ زیرا عنایت، از همه زودتر به مواضع ذلت و مراکز اضطرار مى رسد، و کدامین ذلت از مقام فنا، ذلتش بیشتر و کدامین اضطرار، از اضطرار عبودیت، شدیدتر است.

سپس، چون رسوم و آداب عبودیت و بندگى را به فناى از خویش، به پایان رساند، سر از سجده بردارد و تکبیر گوید و با گفتن: «استغفر الله ربى و اتوب الیه»، از خدا بخواهد که گناهانش را بیامرزد و از تقصیرات و قصورات او در حال ارتفاع و (سر برداشتن از سجده) در گذرد، که این مسأله اى است که هم علما و هم عملا مشکل است؛ زیرا که موافق با هواى نفس است. سپس دوباره به سجده برود و با گفتن: «سبحان ربى الاعلى و بحمده»، فناى از خویش را، به فناى از جمیع آثار آن، کامل مى گرداند و با این عمل، به برترین مقامات عبودیت و بندگى و مقام شهود و بقاى ابدى، دست مى یابد. سپس سر از سجده برمى دارد، و به خاطر مقام عبودیت و بقاء بالله، در مقام شهود، به تشهد، مى نشیند و شهادت مى دهد به یگانگى حق تعالى و شهادت به رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، و صلوات مى فرستد بر پیامبر و اهل بیتش، به خاطر شکر نعمت هدایت به وسیله آن ها به سبب این مقام بلند و والا یا قصد کند با آن، تحیت و سلام را به حاضرین مجلس.

امام خمینى قدس سره در بیان سر سجده در کتاب سر الصلاة مى فرمایند:

«پس سرّ سجده را که اشاره به آخرین مراتب توحید است، و منتهى شود در مرتبه ى تحقق به مقام لا مقامى که اشاره به آن در مسلک اهل معرفت کلمه ى شریف او ادنى است، کشف نتوان کرد. و آنچه ما در این مقام اشاره به آن مى کنیم از وراء هزار حجاب از نور و هفتاد هزار حجاب از ظلمت است که به قلب ما بازماندگان از طریق اهل حق و حقیقت، یکى از آن ها کشف نشده، و با این حال سستى و افسردگى و فتور و مردگى که اکنون در آن واقعیم امیدى در خیر هم نیست، مگر حق تعالى از خزینه ى کریمانه خود بذل رحمتى نماید… و بالجمله سجده در نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب چشم فروبستن از غیر، و رخت بربستن از جمیع کثرات حتى کثرات اسماء صفات و فناى در حضرت ذات است.» (69)

سجده ى شکر

سجده مخصوص نماز نیست، بلکه در موارد دیگرى نیز مطرح است و حتى گاهى واجب مى شود، مانند تلاوت یکى از چهار آیه اى که سبب سجده مى گردد. یکى از موارد شکر، سجده ى شکر است که به آن سفارش بسیار شده است. سجده ى شکر، یعنى تشکر از نعمت هاى بى پایان الهى که بر ما و خانواده ى ما نازل شده است.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: هر گاه یاد نعمتى افتادى، صورت خود را براى تشکر بر زمین بگذار و اگر دیدى که مردم تو را مى بینند به احترام آن نعمت کمى خم شو. (70)

پیامبر اکرم را دیدند که از شتر پیاده شد و پنج سجده کرد و فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و پنج بشارت به من داد و من براى هر بشارتى یک سجده کردم. (71)

حضرت على علیه السلام گاه در سجده ى شکر بیهوش مى شد (72)

و از امام زمان علیه السلام نقل شده که لازم ترین سنت ها، سجده ى شکر است. (16)

در سجده ى شکر هر گونه ذکر و دعایى جائز است، اما گفتن «شکرا لله» و «الحمد لله» و یاد نعمت بزرگ ولایت اهل بیت علیهم السلام سفارش شده است. (73)

خداوند مى فرماید: پاداش کسى که سجده شکر کند آن است که من هم از او تشکر مى کنم. (74)

گرچه سجده شکر زمان و مکان بخصوص ندارد، اما بهترین زمان آن پس از هر نماز و به عنوان یکى از تعقیبات نماز است.

سپاس نعمت هاى حقتعالى، نشان معرفت و ادب و بندگى است. در آیات و روایات، به مسئله شکرگزارى از نعمت ها، بسیار سفارش شده و اینکه یاد نعمت ها، محبت انسان را به خدا زیاد مى کند و نعمتهاى الهى را مستدام و افزون مى گرداند. (75)

گرچه شکر نعمت ها، از توان و طاقت بشر بیرون است، ولى انسان باید به هر قدر که مى تواند، سپاسگزار احسان و نعمت و نیکى پروردگار باشد. یکى از شکلهاى شکر، سجده بر خاک کردن و پیشانى بر خاک نهادن در برابر خداوند و شکر گفتن اوست.

و «سجده ى شکر» یکى از به حساب آمده است. (76)

مرحوم علامه مجلسى، تمام جلد 83 بحارالانوار را (جز چند صفحه ى آخر) به روایات تعقیبات نماز اختصاص داده و 63 حدیث، پیرامون سجده ى شکر، از ائمه اطهار علیهم السلام نقل کرده است.

سجده ى بعد از نماز، شکرانه ى توفیق انجام نماز است. (77)

در سجده ى شکر، سه مرتبه «شکراً لله» کافى است، ولى در حدیث است: اگر انسان به طول یک نفس «یا رب، یا رب» بگوید، خداوند به او خطاب مى فرماید:

«لبیک! ما حاجَتک؟» حاجت تو چیست تا انجام دهم؟ (78)

امام صادق علیه السلام فرمود: سجده ى شکر بعد از نماز، دلیل کامل شدن نماز و رضاى خدا و اعجاب و خوش آمدن فرشتگان است. خداوند بارها از آنان مى پرسد، پاداش این بنده ى شاکر چیست؟ مى گویند: رحمت تو، بهشت تو، حل مشکل او، و هر خیرى را که فرشتگان مى گویند، جوابى نمى شنوند، به خدا عرضه مى دارند: ما نمى دانیم پاداش این سجده چیست؟ خداوند مى فرماید: همچنانکه او از من تشکر کرد، من هم از او تشکر مى کنم، و با این جمله به فرشتگان مى فهماند که رضا و سپاس الهى از او، بالاتر از بهشت و رحمت و حل مشکلات است. (79)

در حدیث است: خداوند به حضرت موسى فرمود: دلیل آنکه تو را به پیامبرى مبعوث کردم، سجده هایى بود که بعد از نماز داشتى. (80)

برکات سجده ى شکر

در روایات، آثار و برکات فراوانى براى سجده شکر بیان شده است که ما بطور اختصار فهرست آنها را ذکر مى کنیم:

اگر در نماز نقصى بوده که با نوافل هم برطرف نشده، سجده ى شکر آن را جبران مى کند. رضایت پروردگار را به دنبال دارد و فاصله میان انسان و فرشتگان را برطرف مى کند. دعاى در سجده مستجاب مى شود و ثواب ده صلوات دارد و ده گناه بزرگ را محو مى کند. در قدر و منزلت سجده شکر همین بس که خداوند با آن بر فرشتگان مباهات مى کند. (81)

سجده هاى اولیاى خدا

امام صادق علیه السلام مى فرماید: دلیل آنکه حضرت ابراهیم به مقام خلیل اللهى رسید، سجده هاى زیاد او بر خاک بود. (82)

شبى که بنا شد حضرت على در جاى پیامبر اکرم بخوابد تا آن حضرت از تیغ دشمنان در امان بماند، از رسول خدا پرسید: اگر من این کار را بکنم جان شما به سلامت خواهد بود؟ وقتى پیامبر جواب مثبت داد، حضرت على لبخندى زد و به شکرانه ى این توفیق سجده ى شکر کرد. (83)

وقتى سر بریده ابوجهل، رهبر مشرکان را به نزد پیامبر آوردند، حضرت سجده شکر کردند. (84)

امام سجاد علیه السلام در پایان هر نماز به شکرانه انجام آن سجده شکر مى کرد و هر گاه بلائى از او دور مى شد و یا میان دو مسلمان را اصلاح مى کرد به شکرانه آن سجده مى کرد. آن حضرت سجده ى خود را به قدرى طول مى داد که غرق در عرق مى شد. (85)

چند نکته

1 – جاى سجده به قدرى ارزش پیدا مى کند که در حدیث مى خوانیم: پس از نماز بر جاى سجده دست بکش و به صورت و بدن خود بکش تا از امراض و آفات و ناگوارى ها در امان بمانى. (86)

2 – سعى کنیم سجده ى شکر بعد از نماز مغرب را فراموش نکنیم که دعا در آن مستجاب است. (87)

امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که بین اذان و اقامه سجده کند و در سجده بگوید: «سَجَدتُ لَکَ خاضعاً خاشعاً ذلیلاً» خداوند محبت او را در دل مؤمنان و هیبت او را در دل منافقان قرار مى دهد. (88)

3 – سجده مخصوص خداست و در مقابل هیچکس حتى پیامبر خدا سجده جایز نیست (89)

، چه رسد به قبور امامان و امام زادگان که بعضى ها به عنوان پابوسى در مقابل آنها به سجده مى افتند.

هنگامى که مسلمانان به حبشه هجرت کردند، کفار گروهى را نزد نجاشى فرستادند تا مسلمانان را به کشورش راه ندهد و آنها را اخراج کند. نماینده ى قریش طبق رسم آن زمان در مقابل نجاشى پادشاه حبشه به سجده افتاد، اما نماینده مسلمین که جعفر برادر حضرت على بود سجده نکرد و گفت: ما جز در برابر خدا در برابر احدى سجده نمى کنیم. (90)

سجده ى حضرت یعقوب و فرزندانش در برابر حضرت یوسف نیز نه بر یوسف، بلکه براى خداوند بود، لکن به شکرانه ى نعمت وصال یوسف. (و خَرّوا لَهُ سُجَّداً) (91)

از مستحبات تعقیب، سجده شکر است.

راز سجود، همان خوارى و زبونى در پیشگاه خداوند است که به صورت سجده شکل مى گیرد، چنان که راز رکوع نیز بزرگداشت و تعظیم است که به گونه ى خم شدن تمثل مى یابد، و راز طواف بیت الله الحرام، فدا شدن است که به شکل دور زدن صورت مى گیرد.

در توقیع مولاى ما حضرت صاحب العصر علیه السلام نقل شده که فرمود: «سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِهَا وَ لَمْ یَقُلْ إِنَّ هَذِهِ السَّجْدَةَ بِدْعَةٌ إِلَّا مَنْ أَرَادَ أَنْ یُحْدِثَ فِی دِینِ اللَّهِ بِدْعَة؛ (92)

به راستى سجده ى شکر از لازم ترین و واجب ترین سنتهاست، و کسى نگفته این سجده بدعت است، جز این که خود او مى خواهد در دین خدا بدعتى ایجاد کند.»

از علتهاى گزینش حضرت موساى کلیم علیه السلام به پیامبرى این است که وى در برابر خداوند، بسیار خوار، رام و زبون بود، ذلت خویش را به صورت قرار گرفتن گونه راست و چپ به زمین پس از نماز، نشان مى داد، و چون موسى علیه السلام دانست که خداوند متعال بدین جهت او را برگزیده، بر خوارى و زبونى خویش افزود و به سجده افتاد و گونه هاى خویش را به خاک مالید، خداوند به وى وحى فرستاد که: اى موسى! سرت را بلند کن و دستت را به جایگاه سجودت بکش و با آن صورت خویش را مسح کن، این مسح را تا هر جاى بدنت که دست برسد نیز ادامه بده که از هر بیمارى، درد، آفت و نقص در امان خواهد بود.(92)

راز سجود چون افتادگى و زبونى در برابر خداوند متعال است، این افتادگى سبب نزدیک شدن به خداوند مى شود همان گونه که در پایان سوره «علق» آمده است – زیرا کسى که براى خدا خود را زبون قلمداد مى کند، چیزى حاجب او نیست، و وقتى حجاب نداشت، فاصله ى کوچ او به سوى خدا کوتاه است، چنان که در دعاى ابوحمزه ثمالى وارد شده است – از این رو چنین شخصى به لقاى خدا نایل مى شود و کسى که در برابر خداوند افتاده تر باشد، به او نزدیک تر است. همچنین در دعاى حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام نیز مى خوانیم: من کمترین کمترین ها و ذلیل ترین ذلیل ها و مانند ذره یا کمترم.(93)

در صورتى که امام سجاد علیه السلام نزدیک ترین نزدیکها و عزیزترین عزیزها نزد خداوند سبحان است.

بین اصول عام و مهم امامت تفاوتى نیست، لذا همه ى پیشوایان اهل بیت علیهم السلام بر این راه مستحکم بودند، بلکه درباره ى امیرمؤمنان على علیه السلام روایت شده است که ایشان نخستین کسى بود که براى خداوند سجده ى شکر بجاى آورد، و نخستین کس از این امت بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بود که پس از سجده ى شکر، صورت خویش را بر زمین نهاد.(94)

على علیه السلام چنین بود که پیوسته در سجده مى فرمود: «أُنَاجِیکَ یَا سَیِّدِی کَمَا یُنَاجِی الْعَبْدُ الذَّلِیلُ مَوْلَاه ؛ (95)

آقاى من تو را آن گونه مناجات مى کنم که بنده ى ذلیل مولاى خویش را…»

چون حیات هر ذکر از قبیل تهلیل (لا اله الا الله) تحمید (الحمدلله) تسبیح (سبحان الله) و تکبیر (الله اکبر) بستگى به راز آن دارد، چنان که زنده کردن هر ذکر کسى را که در لایه هاى حجاب ذات، وصف و فعل مرده است، بسته به راز ذکراست و ذکر امام معصوم علیه السلام و سجود او زنده به راز ذکر اوست، از این رو ذکر او زنده کننده ى مردگان و بیدار کننده ى خفتگان است، گرچه همه چیز ذاتا زنده و در باطن بیدار است.

سجده ى حضرت سجاد علیه السلام

از این قبیل روایتى است که سعید بن مسیب نقل مى کند، او گفت: مردم از شهر مکه خارج نمى شدند تا حضرت على بن الحسین، سید العابدین علیه السلام خارج گردد، وقتى او خارج شد، من هم با او بیرون آمدم، در بعضى از منازل فرود آمد و دو رکعت نماز گزارد و در سجودش تسبیح گفت، به نحوى که همه ى درختان و کلوخ ها با او تسبیح مى گفتند! ما بیمناک شدیم، سپس او سر برداشت و فرمود: اى سعید! آیا به هراس افتادى؟ عرض کردم: آرى اى فرزند پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم، فرمود: «هَذَا التَّسْبِیحُ الْأَعْظَم …؛ (96)

تسبیح بزرگ همین است [که هر سنگ و کلوخى آن را همراهى کنند].»

آنچه مى توان در تأثیر این گونه تسبیح اعظم گفت چند چیز است؟

1. درخت و کلوخ و مانند آن با زبان تکوین به سعید چیزى آموختند که پیش از آن نمى دانست، گرچه اصل تسبیح معلوم و در توان او بوده است.

2. هم صدا شدن سنگ و کلوخ با امام اقتدا به اوست، چنان که به حضرت داود علیه السلام اقتدا کردند. هنگامى که خداى سبحان فرمان داد با داود علیه السلام هم صدا گردید: «یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْر؛ (97)

؛ اى کوهها با او در تسبیح هم صدا شوید، و اى پرندگان هماهنگى کنید.»

همه با داود علیه السلام هم آوایى کرده، ذکر خدا گفتند و توحید او سرودند، درست همان گونه که در اقتدا به امام جماعت معروف است.

3. پرده و پوشش از جلوى چشم و گوش همراهان حضرت سجاد علیه السلام برداشته شد تا اینکه تسبیح درخت و کلوخ را شنیدند و آن را فهمیدند و پیش از آن نمى دانستند چنان که خداى سبحان مى فرماید: «وَ انْ مِنْ شَىْ ءٍ الاَّ یُسَبِحُ بِحَمْدِه وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم ؛ (98)

هیچ چیز نیست جز این که در حال ستایش، تسبیح او مى گوید، ولى شما تسبیحشان را درنمى یابید.»

و غیر این موارد، از قبیل چیزهایى که ممکن است انسان با تدبر و کاوش درباره ى راز تسبیح اعظم و تأثیر آن در جهان هستى، بدان دست یازد. به ویژه اگر معترف باشد که دست یازیدن به چنین رازى بزرگ و تسبیحى سترگ اختصاص به امام معصوم علیه السلام ندارد، گرچه حد والاى آن مخصوص اهل عصمت است.

غرض این که، وقتى بنده ذلت را احساس و ادراک کند و به آن اعتراف نماید، و نزد مولایى که همه ى عزت – اصلى و حقیقى – را به خود اختصاص داده، اظهار زبونى و خوارى نماید، به عزت عرضى و مجازى خود مى رسد و آن گونه مى گوید که امام صادق علیه السلام در حال سجده عرضه داشت: «سَجَدَ وَجْهِیَ اللَّئِیمُ لِوَجْهِ رَبِّیَ الْکَرِیم » (99) صورت بخیل من بر پروردگار کریم من سجده کرد.

سجده ى عزت

جوینده ى عزت باید بداند که همه ى عزت از آن خداوند است و به چیزى از آن دست نمى یابد جز آن که عزت را از خود و دیگران – یعنى از ما سوى الله – نفى کند. این معنا در حال سجده که همراه با تمثل ذلت عبد در قول و فعل است، تجلى مى یابد. هماهنگى قول و فعل در سجده، گواه راستین ذلت سجده کننده است، و سبب کسب عزتى مى شود که [ویژگى ذاتى خداوند به شمار مى رود و] براى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و مؤمنان عرضى است.

شاید از همین قبیل باشد فرمایش امام صادق علیه السلام به اسحاق بن عمار:

«من بستر پدرم (امام باقر علیه السلام) را آماده مى کردم و منتظر آمدن او مى ماندم، هنگامى که ایشان به بستر رفته و مى خوابید، من به بستر مى رفتم. شبى این انتظار به درازا کشید، در جستجوى پدر به مسجد آمدم، و این بعد از برنامه وعظ ایشان و هدایت مردم بود، ایشان را در مسجد به حال سجده یافتم و شخص دیگرى در مسجد نبود، صداى ناله ى ایشان را شنیدم که مى گفت: «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضَاعِفْهُ لِی اللَّهُمَّ قِنِی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَکَ وَ تُبْ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.»(100)

خدایا تو منزهى، تو به حقیقت پروردگار بر حق من هستى، پروردگارا براى تو از روى عبودیت و بندگى سجده گزاردم، خدایا کردارم ناچیز است، چند برابر گردان، بارالها در روزى که بندگانت را برمى انگیزى، مرا از عذابت رهایى بخش و ببخشاى، همانا تو بسیار توبه پذیر و مهربانى.»

سجده هاى طولانى اصحاب ائمه علیهم السلام

کم نیستند افرادى که به این پیشوایان معصوم علیهم السلام که سیاستمدار و رهبر بندگان و ارکان و استوانه هاى بلادند و اگر نبودند زمین اهلش را به کام فرومى کشید، تأسى جسته و سجده هاى طولانى و تذلل مستمر داشتند. به برخى از آنها توجه کنید:

فضل بن شاذان گوید: داخل عراق شدم، شخصى را دیدم که دوستش را مورد سرزنش قرار داده و به او مى گوید: تو مردى عائله مندى و ناچار مى بایست براى تأمین آنها کسبى داشته باشى، من مى ترسم که سجده ى طولانى تو، به چشمانت آسیب برساند. چون بر این منوال سخن بسیار راند، دوستش در پاسخ گفت: سخن بسیار گفتى، واى بر تو، اگر چشم کسى به جهت سجده از دست مى رفت، باید چشم ابن ابى عمیر از دست برود، چه مى گویى درباره ى مردى که بعد از نماز صبح به سجده شکر رفت و تا هنگام ظهر سر برنداشت؟

فضل بن شاذان بر محمد بن ابى عمیر داخل شد و او را در سجده یافت، محمد سجده را طول داد، چون سر برداشت، فضل طول سجده ى او را یادآور شد، محمد گفت: چگونه بودى اگر «جمیل بن دراج» را مى دیدى! سپس گفت که بر جمیل وارد شده او را در حال سجده یافته است، وى سجده ى خود را بسیار طولانى کرده و چون سر برداشته گفته است: چقدر سجده را طولانى کردى؟ و او در جواب گفته که چگونه بودى اگر «معروف بن خربوذ» را مى دیدى.

نیز فضل بن شاذان ورد زبانش این بود که: حسن بن فضال عابدترین اهل روزگار خود و سجده اش طولانى تر از همه بود.(101)

هرگز نباید از آنچه در این باره ذکر شد یا مى شود، شگفت زده شد؛ زیرا عاشق از مناجات با معشوقش لذت مى برد و نزدیک ترین حال وصل همان سجده است، سجودى که تجلى گاه فروتنى و مستلزم ترقى و رسیدن به محبوب واقعى است. (102)

معناى هیئت و حال و ذکر سجود

بدان که در سجود، چون سایر اوضاع صلاتى، هیئتى و حالى و ذکرى و سرى است. و این امور براى کمل طورى است که در این رساله بیان آن اشارت شده، و تفصیلا بى تناسب است. و از براى متوسطین هیئت آن ارائه ى خاکسارى و ترک استکبار و خودبینى است.

و ارغام انف (103)

که از مستحبات مؤکده بلکه ترک آن خلاف احتیاط است، اظهار کمال تخضع و تذلل و فروتنى است؛ و نیز توجه به اصل خویش و یادآورى از نشئه خود است. و رؤساى اعضاى ظاهره، که محال ادراک و ظهور تحریک و قدرت است که همین هفت یا هشت عضو است، بر زمین مذلت و مسکنت نهادن علامت تسلیم تام و تقدیم تمام قواى خود است و خارج شدن از خطیئه ى آدمیه است.

و چون تذکر این معانى در قلب قوى شد، کم کم قلب از آن منفعل شده، حالى دست دهد که آن حالت فرار از خود و ترک خودبینى است؛ و نتیجه ى این حال، حصول حالت انس است؛ و دنباله ى آن، خلوت تام حاصل شود و محبت کلى پیدا شود.

و اما ذکر سجده، متقوم از تسبیح که تنزیه از توصیف و قیام به امر است، یا تنزیه از تکثیر اسمائى است، یا تنزیه از توحید است؛ چه که توحید «تفعیل» است، و آن از کثرت به وحدت رفتن است؛ و این خالى از شائبه ى تکثیر و تشریک نیست؛ چنانچه توصیف به علو ذاتى و تحمید نیز خالى از شائبه ى این معانى نیست.

و «العلى» از اسماء ذاتیه است. و به حسب روایت کافى، اول اسمى است که حق براى خود اتخاذ فرموده؛ یعنى، اول تجلى ذات براى خود است. و عبد سالک چون از خود در این مقام فانى شد و ترک عالم و آنچه در آن است نمود، مفتخر به این تجلى ذاتى شود.

و بدان که چون رکوع اول و سجود ثانى است، تسبیح و تحمید در آنها فرقها دارد. و نیز «رب» در آن دو مقام، فرق دارد، زیرا که «رب» چنانچه اهل معرفت گفته اند، از اسماء ذاتیه و صفاتیه و افعالیه است به سه اعتبار.

بنابراین، «رب» در الحمد لله رب العالمین از اسماء فعلیه شاید باشد به مناسبت مقام قیام، که مقام توحید افعالى است؛ و در رکوع از اسماء صفاتیه است به مناسبت اینکه رکوع مقام توحید صفات است؛ و در سجود از اسماء ذاتیه است به مناسبت آن که سجود مقام توحید ذات است. و «تسبیح» و «تحمید» نیز در هر یک از مقامات واقع شد، مربوط به آن مقام است. (104)


1) سوره مبارکه بقره، آیه 34. البته سجده مخصوص خداست و به فرمان خداوند، انسان فقط قبله ى فرشتگان قرار گرفت.

2) سوره علق، آیه آخر. یکى از چهار، آیه اى است که هنگام تلاوت سجده ى واجب دارد.

3) سوره مبارکه فتح، آیه 29.

4) سوره مبارکه نحل، آیه 49.

5) سوره مبارکه الرحمن، آیه 6.

6) نهج البلاغه، خطبه 91.

7) سوره مبارکه انسان، آیه 26.

8) سوره مبارکه آل عمران، آیه 43.

9) سوره مبارکه حج، آیه 77.

10) سوره فتح، آیه 29.

11) سوره مبارکه سجده، آیه 15.

12) سوره مبارکه فرقان، آیه 64.

13) بحار، ج 85، ص 139.

14) جامع الاحادیث، ج 5، ص 466.

15) جامع الاحادیث، ج 5، ص 482.

16) جامع الاحادیث، ج 5، ص 453.

17) مسند احمد حنبل، ج 4، ص 189.

18) جامع الاحادیث، ج 5، ص 189.

19) مستدرک وسائل، ج 4، ص 485.

20) وسائل، ج 4، ص 928.

21) سوره مبارکه بقره، آیه 125.

22) الفقیه، ج 1، ص 272.

23) وافى، ج 8، ص 992.

24) مستدرک وسائل، ج 4، ص 484.

25) این روایات در جلد چهارم وسائل، از صفحه 950 تا 980 آمده است.

26) مطالب این بحث از روایاتى استفاده شده که در کتاب شریف «کامل الزیارات» باب 89 به بعد آمده است.

27) العروة الوثقى، ج 1فى السجود، واجباته «احدها».

28) براى اطلاع از مساحت درهم به بحث «مواردى که نماز خواندن با بدن یا لباس نجس صحیح است» رجوع شود.

29) تحریرالوسیله، ج 1، القول فى السجود، مسأله 1 و العروة الوثقى، ج 1، فى احکام السجود.

30) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1071.

31) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1062.

32) العروة الوثقى، ج 1، فى احکام السجود، مسأله 7.

33) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1049.

34) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1050.

35) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1052.

36) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1056 و العروة الوثقى، ج 1، فى السجود.

37) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1056.

38) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1075.

39) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1057.

40) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1058.

41) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1065.

42) توضیح المسائل مراجع مسأله 1060.

43) العروة الوثقى، ج 1، فى السجود «العاشر».

44) العروة الوثقى، ج 1، فى السجود «الثامن».

45) توضیح المسائل مراجع، مسأله، 1076 – 1079 و تحریر الوسیله، ج 1، فى مکان المصلى، مسأله 10.

46) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1076.

47) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1080.

48) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1081.

49) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1082.

50) العروة الوثقى، ج 1، فصل 13، فى مسجد الجبهة فى مکان المصلى، مسأله 26.

51) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1087؛ احکام و روح نماز، محمد وحیدى، ص86-80.

52) العروة الوثقى، ج 1، فى مستحبات السجود، فصل 29.

53) العروة الوثقى، ج 1، فى مستحبات السجود،، فصل 29، مسئله 1 – 3؛ دانستنى هاى لازم از نماز، محمد وحیدى، ص137-140.

54) قال الصادق علیه السلام: مَا خَسِرَ وَ اللَّهِ تَعَالَى قَطُّ مَنْ أَتَى بِحَقِیقَةِ السُّجُودِ وَ لَوْ کَانَ فِی عُمُرِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً- وَ مَا أَفْلَحَ مَنْ خَلَا بِرَبِّهِ فِی مِثْلِ ذَلِکَ الْحَالِ شَبِیهاً بِمُخَادِعِ نَفْسِهِ غَافِلًا لَاهِیاً عَمَّا أَعَدَّ اللَّهُ تَعَالَى لِلسَّاجِدِین (مصباح الشریعة، ص 91).

55) فَاسْجُدْ سُجُودَ مُتَوَاضِعٍ لِلَّهِ ذَلِیلٍ- عَلِمَ أَنَّهُ خُلِقَ مِنْ تُرَابٍ یَطَؤُهُ الْخَلْقُ وَ أَنَّهُ رُکِّبَ مِنْ نُطْفَةٍ یَسْتَقْذِرُهَا کُلُّ أَحَد (مصباح الشریعة، ص 91).

56) اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی وَ اجْبُرْنِی وَ عَافِنِی إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ . (بحار الأنوار (چاپ بیروت)، ج 82، ص137).

57) صلاة الخاشعین، شهید آیت الله دستغیب، ص110-109.

58) سوره مبارکه طه، آیه 55.

59) صلاة الخاشعین، شهید آیت الله دستغیب، ص111.

60) کافى، ج 2، ص 483، ح 10 و عدة الداعى، ص 173 و بحارالانوار، ج 90، ص 334.

61) امالى طوسى، ص 664 و مجموعه ورام، ج 2، ص 79 و بحارالانوار، ج 22، ص 142.

62) علل الشرایع، ج 1، ص 34 و بحارالانوار، ج 12، ص 4.

63) فقیه: ج 1، ص 334 – 333 و بحارالانوار، ج 83، ص 205.

64) رجال کشى، ص 591 و بحارالانوار، ج 83، ص 208.

65) رجال کشى، ص 252 – 211 و بحارالانوار، ج 83، ص 207.

66) مراد شیخ حسینقلى همدانى قدس سره است.

67) فقیه، ج 1، ص 314 و وسائل الشیعه، ج 6، ص 331.

68) تفسیر امام حسن عسکرى علیه السلام، ص 523.

69) اسرار الصلاة، مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى، ترجمه سید على احمدى، ص 451-459.

70) وافى، ج 8، ص 825.

71) محجة البیضاء، ج 1، ص 346.

72) جامع الاحادیث، ج 5، ص 459.

73) جامع الاحادیث، ج 5، ص 469.

74) الفقیه، ج 1، ص 334.

75) «لَئِن شَکَرتُم لَأزیدَنَّکُم» سوره مبارکه ابراهیم، آیه ى 7.

76) بحارالانوار، ج 83، ص 194. (در این کتاب، حدود 87 روایت و 38 آیه درباره ى مسئله شکر نقل کرده است).

77) بحارالانوار، ج 83، ص 200.

78) وسائل الشیعه، ج 4، ص 1071.

79) وسائل الشیعه، ج 4، ص 1071، وافى، ج 2، ص 123.

80) بحارالانوار، ج 83، ص 200؛ پرتوى از اسرار نماز، محسن قرائتى، ص201-203.

81) الفقیه، ج 1، ص 331.

82) بحار، ج 85، ص 163.

83) وافى، ج 8، ص 882.

84) جامع الاحادیث، ج 5، ص 475.

85) بحار، ج 85، ص 137.

86) سفینة البحار.

87) وسائل، ج 4، ص 1058.

88) وسائل، ج 4، ص 633.

89) وسائل، ج 4، ص 986.

90) مسند احمد حنبل، ج 1، ص 461.

91) سوره مبارکه یوسف، آیه 100؛ تفسیر نماز، محسن قرائتى، ص137-146.

92) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 453، ح 3645.

93) صحیفه سجادیة.

94) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 476، ح 3705.

95) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 458، ح 3661.

96) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 460، ح 3665.

97) سوره مبارکه سبأ، آیه 10.

98) سوره مبارکه اسراء، آیه 44.

99) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 567.

100) وسائل الشیعة، ج 6، ص 341.

101) ر. ک: جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 455، ح 3651،3652،3653.

102) رازهاى نماز، آیةالله جوادى آملى، ص172-180.

103) بینى را بر خاک نهادن.

104) آداب باطنى و اسرار معنوى نماز، گزیده اى از کتاب آداب الصلوة امام خمینى و اسرار الصلوة ملکى تبریزى، ص93-95.