جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سخن ناشر (7)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

آن گاه که در کهکشان‏هاى بى‏کسى امان کسى نیست و دلتنگى غروب هامان را سلام هیچ دستى پاسخ نمى‏گوید؛ آن زمان که هیچ کس در امتداد غیبت مان حضور ندارد و دیوارهاى خانه هامان را لبخند هیچ کبوترى آرامش نمى‏بخشد؛ آن گاه که فریاد سکوتمان ناشنیده مى‏ماند و سماع هاى شوریده‏امان ناباورانه انگاشته مى‏شود؛ مى‏توان با «او» آغاز شد؛ پَر باز کرد؛ پرواز کرد.

مى‏توان در کنار سکوت نشست و به صداى خوشبختى، دل بست. مى‏توان با ستاره ها آشتى کرد و به خلوت آیینه ها سَر زد. آن هنگام غبار خاموشى از لوح سینه ها زدوده مى‏شود، دل هاى نجیب در سایه سار مهربانى او پناه مى‏گیرند و پروانه‏هاى قنوت دست هامان از آسمان پُر مى‏شود.

و «نماز» بهترین آغاز است، که مى‏توان در آن تا دورترین حوالى عشق راند.

نماز، یادیار است و نمازگزار، بى‏قرار.

نماز، برترین کاراست و نمازگزار، نیکوکار.

نماز، سفر است و نمازگزار، رهگذر.

نماز، بلندترین فریاد است و نمازگزار، فریادگر تمامت عشق و مهربانى.

**روایت مهر، ص: 6@

نمازگزار، بر بال ملایک مى‏نشیند و زلال آرامش را بر دل و جان خویش مى‏نشاند.

نمازگزار، صحیفه ى محبّت عاشق ترین معشوق را در خلوت دل مى‏گشاید و زمزم نور را مى‏سراید.

نمازگزار، روایت مهر مهربان‏ترین را در خلوتگاه راز مى‏خواند و با زورق امید تا چشمه ى رضوان و ساحل نجات مى‏راند.

این دفتر، نخستین تجربه ى نویسنده اى جوان، از خیل جوانان نویسنده و در قالب «نثر ادبى» است، که مى‏توان در لابه لاى سطور آن، نشان هایى از آثار برخى بزرگان شعر و ادب را نیز به نظاره نشست، امّا با وجود این تأثیر پذیرى ها، مجموعه اى درخور نشان مى‏دهد.

آنچه پیش روى شماست یکى از برگزیده هاى مسابقه ى سوّم نویسندگان جوان است که به اشاره ى داوران در اولویت انتشار قرار گرفته اند.

**روایت مهر، ص: 7@