نماز سرود توحید و یکتاپرستى و سرود فضیلت و پاکى است که باید فکر و روح ما را در برابر عوامل شرکزا و آلودهکنندهاى که در زندگى روزمره با آنها سر و کار داریم پاک و یکتاپرست نگهدارد.
هر یک از ما در زندگى روزانهى خود سرگرم کار و هدف خویش است و کمتر به چیزى دیگر جز آن مىاندیشد.
سرگرمى به کار و تلاش روزانه در راه زندگى، براى بشر امرى طبیعى و ضرورى است؛ به جسم و جانش نشاط مىبخشد، راههاى جدید زندگى را به روى او مىگشاید و او را در راه علم و هنر و صنعت و ایجاد وسایل گوناگون بهتر زیستن به جلو مىراند؛ ولى در عین حال او را چنان در خود و آرزوهایش فرومىبرد که گهگاه براى رسیدن به این آرزوها در برابر این و آن به چم و خمش وامىدارد؛ از خود و شخصیت واقعى و انسانى خود بیگانهاش مىسازد و جسم و جانش را آلوده مىکند. از آلودگى جسمى مثال بزنیم:
کمتر کسى است که در اثناى کار روزانه، دستش، لباسش، دست و صورتش، سر و پایش، و گاهى همهى پیکرش، کثیف نشود و به تنظیف روزانهى آنها نیازمند نگردد. دانشآموز یا دانشجویى که درس مىخواند، معلمى که درس مىدهد، کشاورزى که به کند و کاو زمین، کاشتن تخم یا نشاندن نهال، آبیارى، وجین یا درو و برداشت محصول مشغول است، کارگر یا مهندسى که در کارگاه کار مىکند، پرستار یا پزشکى که با بیماران سر و کار
**سرود یکتاپرستى، ص: 106@
دارد، بانوى خانهدارى که خانه را اداره مىکند، پیشهور یا بازرگانى که به داد و ستد مشغول است و محققى که به کاوش علمى مىپردازد، همه باید روزى یک یا چند بار لباس و تن خود را شستوشو دهند تا پاکیزه بمانند.
روح ما نیز در میدان زندگى روزانه به همین اندازه یا بیشتر در معرض آلودگى است: آلودگى به هوسهاى تحریک شده و لجامگسیخته، خودخواهىها و چشم و همچشمىهاى برانگیخته، غرور ناشى از پیروزى و کامیابى، یا عقدهى روانى ناشى از شکست و ناکامى، و به دنبال آن حسد و کینه و انتقام و صدها آلودگى دیگر.
این آلودگىها روح را تیره مىکند و ما را از راه راست زندگى، راه پاکى و فضیلت و تقوا منحرف مىسازد و به راه فساد مىکشاند؛ از یاد خدا غافل مىکند و به دام شیطان و وسوسههاى شیطانى مىافکند.