«الصابرین و الصادقین و القانتین و المنفقین و المستغفرین بالأسحار»؛
آنان صابران و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و استغفارکنندگان در سحرگاهانند.
در تفسیر المیزان، در ذیل این آیه شریفه آمده است: منظور از کلمه «استغفار» در سحرها نماز شب و استغفار در آن است و روایات وارده، استغفار در اسحار را به نماز شب و استغفار در قنوت آخرینش که همان یک رکعت وتر است تفسیر نمودهاند. خداى تعالى در سورهى مزمل آیه 19 و سورهى دهر آیه 29، بعد از یادآورى قیام در شب و تهجد و عبادت در آن، استغفار را راه انسانها به سوى پروردگارشان خوانده و فرموده:
**سیماى متهجدین، ص: 54@
«ان هذه تذکرة، فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا» یعنى (به درستى که لزوم استغفار و یادآورى آن به شما براى این است که هر کس بخواهد، راهى به سوى پروردگار خود بگیرد.)(1).
در تفسیر نمونه ذیل این آیه شریفه آمده است: «در این آیه و آیهى بعد، پرهیزکاران را که در آیهى قبل، مشمول نعمتهاى بزرگ جهان دیگر بودند، معرفى مىکند و شش صفت ممتاز آنان را بر مىشمرد…
هنگام سحر و آخر شب، یعنى آن هنگامى که آرامش و صفاى خاصى همه جا را فرا گرفته، در آن هنگام که غافلان و بىخبران در خوابند و غوغاى جهان مادى فرو نشسته و طبعا توجه خاصى که به ارزشهاى اصیل هستى در سر مردان خدا و قلب زندهدلان پیدا مىشود، به یاد خدا به پا مىخیزند و در پیشگاه با عظمتش، استغفار و طلب آمرزش مىکنند و محو پرتو نور و جلال پروردگار مىشوند و با تمام وجودشان زمزمهى توحید دارند «و المستغفرین بالأسحار».
از امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیه نقل شده که فرمود: «کسى که در نماز هفتاد بار بگوید: «استغفر الله ربى و اتوب الیه» و تا یک سال بر این عمل مداومت نماید، خداوند او را جزو استغفارکنندگان در سحر «و المستغفرین بالأسحار» قرار مىدهد و حتما او را مشمول عفو خود مىسازد.(2).
سحر چیست؟ واژهى «سحر» در اصل به معنى «پوشیده و پنهان بودن» است و چون در آخر شب، پوشیدگى خاصى بر همه چیز حکومت مىکند، نام آن «سحر» گذاشته شده است. لغت «سحر» نیز از همین ماده است زیرا شخص ساحر دست به کارهایى مىزند که
**سیماى متهجدین، ص: 55@
اسرار آن از دیگران پوشیده و پنهان است. عرب به «ریه» و «شش» نیز گاهى «سحر» مىگوید، این هم به خاطر پوشیده بودن درون آن مىباشد.
چرا در اوقات شبانه روزى تنها به وقت سحر اشاره شده است، در حالى که استغفار و بازگشت به سوى خدا در همه حال مطلوب است؟ این براى آن است که سحر به خاطر آرامش و سکوت و تعطیل کارهاى مادى و نشاطى که بعد از استراحت و خواب به انسان دست مىدهد، آمادگى بیشترى براى توجه به خداوند به او مىبخشد و این معنى را به آسانى باتجربه مىتوان دریافت. حتى بسیارى از دانشمندان براى حل مشکلات علمى از آن وقت استفاده مىکردند زیرا چراغ فکر و روح انسان در آن وقت از هر زمان پرفروغتر و درخشانتر است و از آنجا که روح عبادت و استغفار، توجه و حضور دل مىباشد، عبادت و استغفار در چنین ساعتى از همه ساعات گرانبهاتر است.»(3).
خواجه عبدالله انصارى در تفسیر عرفانى خویش آورده است:
«الصابرین و الصادقین… جوان مردانى که به دل شکیبایانند بر فرمان حق، به روح راست روانند در عهد با حق، به تن فرمان برانند در حق حق، به مال هزینه کنانند در راه حق، به زبان آمرزش خواهانند از کرم حق! بر بلاها صبر کنند و شکوى بگذارند و از دنیا و عقبى روى برتافتند تا به مولى رسیدند. جامهى فقر پوشیدند، بر در سراى کرم دست نیاز برداشتند و گفتند: تا نگشایى نرویم! تا ننوازى برنگردیم، گاه در سجود و گاه در قیام، گاه با بیم و گاه با امید!»
«… و المستغفرین بالأسحار… تا در روش باشد، آن سان باشد صفت ایشان، و چون به کشش رسند آمرزش خواهند و از آن شواهد خوف و رجاء و صدق و صبر استغفار کنند. از
**سیماى متهجدین، ص: 56@
اینجا است که مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «من روزى هفتاد مرتبه استغفار مىکنم». چون از معرفت بگذرند و فرا گذرند تا به معروف رسند و از دوستى برتر شوند تا دوست ببینند.»(4).
در فصل اول که به فضیلت سحر و سحرخیزى اشاره شد به روایاتى گرانبها از حجج طاهرین علیهمالسلام تبرک جستیم ولیکن در ادامهى تفسیر این آیهى شریفه به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: نماز شب نور است و على علیهالسلام فرمود از آن موقع که این سخن را از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم هرگز نماز شب را ترک نکردم و در سفارشهاى رسول مکرم به اسوهى متقین است که اى على! بر تو باد به خواندن نماز شب و از ما نیست کسى که به نماز شب اهمیت ندهد. هم چنین امام صادق علیهالسلام فرمود: از شیعیان ما نیست کسى که نماز شب را به جاى نیاورد و گویند شب زندهدارى، شعار پرهیزکاران و روش مشتاقان است و سرگرمى مؤمن در نماز شب است. سنت انبیاء سلف و تابعین خلف ایشان است. سیره اوصیاء و صلحا و موجب جلاى دیده مؤمنان است. مایه افتخار مؤمن و زینت وى در دنیا و عقبى است. آن که از فیضش محروم گردد مغبون و پریشان است و آن که بدان مشغول از جمله بهشتیان و مقربین است. موجب خشنودى پروردگار و مودت ملائکه است و به هیچ چیز مثل آن نمىتوان شیطان مردود را غضبناک کرد.(5).
1) المیزان ج 3 صص 112 و 113.
2) ثواب الاعمال ص 196.
3) تفسیر نمونه ج 2 صص 342 و 343.
4) تفسیر خواجه عبدالله ج 1 ص 179.
5) جهت تحقیق بیشتر به پاورقىهاى فصل اول و سوم مراجعه شود.