جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سوره‏ى الذاریات آیات 17 و 18

زمان مطالعه: 2 دقیقه

«کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون، و بالأسحارهم یستغفرون» یعنى: و از شب اندکى را مى‏خوابیدند در حالى که سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت مى‏کنند.

در تفسیر نمونه چنین آمده است: «یهجعون» از ماده‏ى «هجوع» به معنى خواب شبانه است. بعضى گفته‏اند منظور این است که آنها اکثر شب را بیدار بودند و کمى از شب را مى‏خوابیدند و به اصطلاح همواره شب زنده‏دار بودند. ولى از آنجا که این حکم به صورت یک دستور عمومى براى پرهیزکاران و محسنین بعید به نظر مى‏رسد. این تفسیر مناسب نیست بلکه منظور این است که آنها کم‏تر اتفاق مى‏افتاد تمام شب را بخوابند و به تعبیر دیگر «لیل» به صورت جنس و عموم در نظر گرفته شده. بنابراین همه شب بخشى را بیدار بودند و به عبادت و نماز شب مى‏پرداختند و شب‏هایى را که تماما در خواب باشند

**سیماى متهجدین، ص: 66@

و عبادت شبانه از آنها به کلى فوت شود، کم بوده است. این تفسیر در حدیثى از امام صادق علیه‏السلام نیز نقل شده است.

«و بالاسحارهم یستغفرون» آنها پیوسته در سحرگاهان استغفار مى‏کردند.

در آخر شب که چشم غافلان در خواب است و محیط از هر نظر آرام، قال و غوغاى زندگى مادى فرو نشسته و عواملى که فکر انسان را به خود مشغول دارد خاموش است، برمى‏خیزند و به درگاه خدا مى‏روند، در پیشگاه معبود به راز و نیاز مى‏پردازند، نماز مى‏خوانند و مخصوصا از گناهان خود استغفار مى‏کنند. بسیارى معتقدند که منظور از استغفار در اینجا همان نماز شب است، از این جهت که قنوت نماز وتر، مشتمل بر استغفار است.

و در بعضى از تفاسیر و روایات صحیحه آمده است که روزى ضرار که یکى از اصحاب شاه اولیاء بود به مجلس معاویه حاضر شد و معاویه مى‏دانست که او یکى از خواص شاه‏مردان است. پس معاویه توجه به او نمود. گفت:اى ضرار! از ابوالحسن على بن ابى‏طالب علیه‏السلام حکایتى بگو و آنچه از سیره‏ى او مشاهده نموده‏اى مرا از آن آگاه کن. ضرار فرمود که اى معاویه مرا از این سخن معاف بدار. معاویه گفت: تو را از این سخن چاره نیست و آنچه از خصال حمیده‏اش دیده‏اى به من بگوى و اخفا مکن. ضرار فرمود: اى معاویه: بدان و آگاه باش! به خداى (عزوجل) سوگند مى‏خورم که من دیده‏ام او را در میانه‏هاى شب که در محراب مسجد ایستاده بود و مى‏نالید همچون نالیدن کسى که او را مارگزیده باشد و به سوز تمام مى‏گریست و دست در محاسنش زده بود و مى‏فرمود «یا دنیا غرى غیرى قد طلقتک ثلثا لا رجعة لى فیک»؛ یعنى اى دنیا دیگرى را مغرور ساز که من فریفته‏ى تو نشوم و به تو رجوع نکنم و من تو را سه [بار] طلاق دادم. در مطلقه ثلث، رجعت روا نبود و بعد از آن فرمود: «لعمرک قصیر و خطرک یسیر و املک حقیر، آه آه‏

**سیماى متهجدین، ص: 67@

من قلة الزاد و بعد السفر و وحشتة الطریق و عظم المورد»؛ یعنى اى دنیا زندگانى تو به غایت کوتاه است و امر خطیر تو اندک و آرزوى تو حقیر و زبون، آه آه از کمى توشه راه و دورى سفر آخرت و وحشت و ترس آن راه و بزرگى آن منزلگاه. معاویه چون این سخن بشنید بگریست و گفت «رحم الله اباالحسن». آنگه روى به ضرار کرد و گفت:اى ضرار! تو در فراق او چونى و چگونه مى‏گذرانى؟ فرمود که اى معاویه حال من در فراق او چون حال ضعیفه‏اى است که طفل او را در کنارش ذبح کنند پس بنگر که حال او چه باشد.(1).


1) تفسیر منهج‏الصادقین ج 2 صص 606 تا 608.