زمان مطالعه: < 1 دقیقه
– سعیده وارسته الهی
بوی عطر گل محمدی ولی آقا، شامه را می نواخت. کمر عصای سیاهش تاب کوچکی داشت، هر چه نباشد قسمتی از غمهای ولی آقا را هم او میکشید. سر عصا در برابر این همه جوانمردی و هیبت سر تعظیم فرود آورده بود. نگاه ولی آقا نقطه ای مبهم را می کاوید ولی لبانش از ذکر باز نمی ایستاد. به دانشگاه که رسیدیم غلغله بود. با وجود سوز و سرما، مردم، کوچک و بزرگ، به سرعت به طرف مصلا می رفتند….
– سعیده وارسته الهی ـ20 ساله ـ از کاشمر با یک قطعه ادبی و یک داستان کوتاه در مسابقه شرکت کرده است. در داستان «شهدای نماز» توصیفهایی زیبا به چشم میخورد که حکایت از استعداد این نویسنده دارد و در صورت پشتکار بیشتر میتوان منتظر آثار خوبی از این نویسنده بود.