جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

طراحى و مهندسى آفرینش

زمان مطالعه: 4 دقیقه

به باور اندیشمندان انگیزه‏ى خداجویى و پرستش و نیایش، از ژرفاى جان انسان برمى‏خیزد، نه بیرون از دنیاى وجود او؛ (1) درست بسان زیباپسندى و هنردوستى، دانش‏طلبى و کنجکاوى، عدالت‏جویى و آزادى‏خواهى، عشق به حق زندگى و آزادى و امنیت و

**زلال جارى نماز و نیایش در آیینه‏ى قرآن و روایات، ص: 19@

برابرى‏خواهى و دیگر انگیزه‏ها و کشش‏هاى فطرى و درونى.

با این بیان، انسان بر اساس آفرینش، خداجو و خداخواه است و خداپرستى و نماز در دنیاى وجود او به صورت یک کشش معنوى طراحى و مهندسى شده است و همزمان با رشد و شکوفایى کشش‏هاى دیگر، این کشش معنوى نیز مى‏جوشد و او را به سوى آفریدگار هستى برمى‏انگیزد.

شاید بتوان خداجویى و خداپرستى در دنیاى وجود انسان را، نوعى جاذبه‏ى معنوى و روحى میان کانون دل و کشش‏هاى او از یک سو، و قلب هستى یا آفریدگار و تدبیرگر آن از سوى دیگر تفسیر نمود که انسان بدون آنکه خود بداند، از این نیروى مرموز اثر مى‏پذیرد.

حافظ شیراز در اشاره‏ى به این جاذبه‏ى معنوى و کشش روحى یا انگیزه و راه دل به سوى خدا و پرستش اوست که چنین مى‏سراید:

در اندرون من خسته دل ندانم چیست‏

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست‏

قرآن و روایات هم با بیان فطرى بودن دین، (2) خداجو زاده شدن نسل انسان، (3) و اشاره‏ى به راز میان انسان و خدا، (4) و «ذکر» و یادآورى و «مذکر» و یادآورنده خواندن قرآن و پیامبر، (5) در حقیقت خاطر نشان مى‏سازد و کار پیام آسمان و پیامبران، کنار زدن زنگارها و خرافات و

**زلال جارى نماز و نیایش در آیینه‏ى قرآن و روایات، ص: 20@

بافته‏هاى ابلیسى از روى انگیزه‏ى خداجویى و یادآورى توحیدگرایى (6) یا راه دل و جان به سوى خدا، و پرستش ذات بى‏همتاى او به انسان است، نه انگیزش انسان به خداجویى و نماز و نیایش.

امیر خداپرستان و نیایشگران در این مورد مى‏فرماید:

«فبعث فیهم رسله و واتر الیهم أنبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسى نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول…؛»(7).

و خداى فرزانه پیام‏آوران خود را در جامعه‏ها برانگیخت و فرستادگانش را یکى پس از دیگرى به سوى انسان‏ها فرستاد، تا پیمان فطرت را از آنان بخواهند و نعمت‏هاى از یادبرده و سپاس آنها را به یادشان آورند، و با رساندن پیام انسان‏ساز او راه زندگى آگاهانه و آزادمنشانه را به آنان نشان دهند و گنجینه‏هاى خرد آنان را برانگیزند و نشانه‏هاى تفکرانگیز قدرت و حکمت آفریدگارشان را به آنان بنمایانند، و به آنان روشنگرى کنند تا جستجوگرانه و آزادمنشانه در شناخت همه چیز بیندیشند.

و نیز آن حضرت در پاسخ فردى پرسشگر- که از احساس معنوى و تجربه‏ى عرفانى او در مورد خداجویى و شناخت خدا از راه دل، و از چگونگى نماز و نیایش او مى‏پرسید- فرمود: پروردگارى را که نبینم نخواهم پرستید!

و بدین‏سان به خداجویى و خداشناسى و خداپرستى از راه دل توجه داد. این گفت و شنود در منابع اسلامى این گونه آمده است:

**زلال جارى نماز و نیایش در آیینه‏ى قرآن و روایات، ص: 21@

«و من کلام له علیه‏السلام و قد سأله «دعلب الیمانى» فقال: هل رأیت ربک یا أمیرالمؤمنین؟ فقال علیه‏السلام: أفأعبد ما لا أرى؟

فقال: و کیف تراه؟ فقال علیه‏السلام: لاتراه العیون بمشاهدة العیان، و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان.

قریب من الأشیاء غیر ملامس، بعید منها غیر مباین،

متکلم لا برویة، مرید لا بهمة، صانع لا بجارحة، لطیف لا یوصف بالخفاء، کبیر لا یوصف بالجفاء بصیر لا یوصف بالحاسة، رحیم لا یوصف بالرقة، تعنو الوجوه لعظمته، و تجب القلوب من مخافته؛» (8)

«دغلب یمانى» از آن سالار خداپرستان پرسید:اى امیر ایمانداران، آیا پروردگارت را دیده‏اى؟

او فرمود: آیا آن را که نبینم مى‏پرستم؟

گفت: چگونه او را مى‏بینى؟

فرمود: دیده‏ها او را به صورت آشکار نتواند دید، اما قلب‏ها، با ایمان درست، به او خواهد رسید. او به هر پدیده‏اى نزدیک است، نه پیوسته‏ى به آن؛ و آز آنها دور است، اما نه جدا و گسسته. گوینده است، اما نه به اندیشه و نگرش، اراده کننده است، اما نه از سر آرزو و خواهش. سازنده است، اما نه با پا و دست. کار را با ظرافت و نا آشکار انجام مى‏دهد. اما نتوان گفت پوشیده است. بزرگ است، اما نه زورمدار و ستمکار. بیناست، اما نه با چشم ظاهر. مهربان است، اما نه از سر نازکدلى بلکه از راه بخشش بر بندگان. سرها و چهره‏ها در برابر شکوه او به فروتنى فرو افتاده و قلب‏ها از ترس دادگرى و دادخواهى او بى‏قرار است.

**زلال جارى نماز و نیایش در آیینه‏ى قرآن و روایات، ص: 22@


1) آگاهى‏هاى انسان بر دو بخش است: الف. بخش نخست دانش‏هایى است، همانند فرمول‏هاى فیزیک و شیمى و مهندسى و جامعه‏شناسى و طب و… که از خارج دریافت مى‏گردد و انسان آنها را بدون آموزش و آموزگار و دانشگاه در نمى‏یابد. ب. اما بخش دیگر، دانش‏هایى است که از درون جان و ژرفاى وجود او مى‏جوشد، و نیازى به آگاهى بخش خارجى ندارد؛ نظیر: آگاهى از گرسنگى، احساس تشنگى، احساس نیاز به ازدواج، دوستى مال و مقام، آگاهى از هستى خویشتن. این یافته‏ها و آگاهى‏ها،درونى و فطرى و غریزى است و از دنیاى وجود انسان مى‏جوشد. به همین جهت هم روانشناسى امروز بر این باور است که انسان به احساسات چهارگانه‏اى از درون خویش مجهز است: الف. حس کنجکاوى که پدید آورنده‏ى دانش‏ها و بینش‏هاست. ب. حس زیبایى که پدید آورنده‏ى هنر و ظرافت‏هاى هنرى و معمارى و مجسمه‏سازى و موسیقى و کاشى کارى‏هاى زیبا و هنرهاى گوناگون است. ج. حس نیکى و اخلاق که مایه‏ى کمال‏جویى و معنویت خواهى و ریشه‏ى گرایش انسان به ارزش‏هاى اخلاقى و انسانى و عدالت و حقوق بشر است. د. حس مذهبى که در نوجوانى و جوانى همگام با کشش‏هاى دیگر دنیاى وجود انسان رخ مى‏گشاید و انسان را به خداجویى و خداشناسى و خداپرستى و نماز و نیایش رهبرى مى‏کند. قرآن و روایات هم به درونى بودن انگیزه‏ى خداجویى و نماز و نیایش راه مى‏نمایند. روم / آیه‏ى 30؛ بلد / آیه‏ى 10؛ شمس / آیه‏هاى 7 -8.

2) روم / آیه‏ى 30.

3) کل مولود یولد على الفطرة… بحار / ج 3 / ص 281؛ اصول کافى / ج 3 / ص 21.

4) اعراف / آیه‏ى 173؛ یس / آیه‏ى 60.

5) غاشیه / آیه‏ى 21؛ انعام / آیه‏ى 90.

6) نحل / آیه‏ى 36.

7) نهج‏البلاغه / خ 1.

8) نهج‏البلاغه / خ 179.