جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

علت محرومیت از شب زنده‏دارى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

شاید کمتر مسلمانى را بتوان یافت که ادعا کند: من آرزوى شب‏زنده‏دارى و مناجات با خدا را ندارم. اگر در طول عمرش، حتى یک شب هم، این توفیق عظیم را نیافته، اما این آرزو هرگز از دلش بیرون نرفته است.

آنهایى که اهل مطالعه و یا شرکت در جلسات مذهبى هستند، همواره خوانده و یا شنیده‏اند که شب‏زنده‏دارى و راز و نیاز با آفریدگار بى‏همتا، نشأت و حلاوتى پایدار دارد. اما بسیارى از آنها نیز این توفیق معنوى را نیافته و یا کمتر یافته‏اند. راستى علت این محرومیت بزرگ در چیست؟

معلم و مفسر اندیشمند قرآن، آیت‏الله جوادى آملى، در این رابطه چنین مى‏گویند:

«مردى از حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام پرسید:

من از نمازشب محروم شدم. حضرت فرمود:

«انت رجل قد قیدتک ذنوبک». (1) تو کسى هستى که گناهان تو مقیدت نموده است.

یعنى، تو آزاد نیستى و در قید و بند گناهى.

**سجاده‏ى عشق، ص: 46@

توفیق شب‏زنده‏دارى و با شبروان هم‏سفر شدن، و با شب‏آفرین سخن گفتن، نصیب گنه‏کاران روز نخواهد بود.

کسى که روز؛ پایش در برابر گناه مى‏لرزد، شب طاقت ایستادن در برابر الله و شب‏زنده‏دارى کردن را ندارد.

کسى که روز؛ چشمانش به گناه آلود است، شب سعادت اشک ریختن در کنار سجاده را ندارد.

کسى که روز؛ زبانش به تبهکارى باز شد، شب به یاد حق، و به زمزمه‏ى حق گویا نخواهد بود.

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض‏

ورنه هر سنگ و گلى، لؤلؤ و مرجان نشود

ممکن نیست که سیه دل روز، شب‏زنده‏دارسحر باشد.

ممکن نیست که تبهکار روز، پارساى شب باشد». (2).

پس بیایید در همین لحظه، آرى همین لحظه، این کتاب را به کنارى گذاشته، و دست دعا به سوى آسمان بلند نماییم:

پروردگارا! اى غفار الذنوب و اى سریع‏الرضا!

ما بندگان غفلت‏زده و اسیر هواهاى شیطانى، از نشأت شب‏زنده‏دارى و حلاوت سحرانگیز تلاوت قرآن در نیمه‏هاى شب، تنها نامى شنیده‏ایم و بس. ما در آغاز هیچ شبى، شاید در این اندیشه

**سجاده‏ى عشق، ص: 47@

نبوده‏ایم که مقدماتى را فراهم نماییم تا در نیمه‏هاى شب، از بستر خود جدا شده، و دست نیازى به سوى تو دراز کنیم. و به همین خاطر، هرگز آن حلاوت رؤیایى را نچشیده و آن نشأت معنوى را درک نکرده‏ایم.

اى پروردگار مهربان! ما آن حدیث قدسى را شنیده‏ایم که به موسى بن عمران، خطاب فرمودى که: «اى پسر عمران! دروغ مى‏گوید کسى که مى‏پندارد مرا دوست دارد، و آنگاه که تاریکى شب همه جا را فرا مى‏گیرد، مى‏خوابد و مرا از یاد مى‏برد. آیا هر دوست و دلداده‏اى در پى خلوت با محبوب خود نیست؟!». (3).

و حالا سر از خجلت و شرمسارى، به زیر انداخته‏ایم.

اى غافرالخطایا!

اى که گفتى مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم!

آیا مى‏شود و امکان دارد که به ما غفلت زدگان هم نظر عنایتى بنمایى، و ما هم روزى در زمره‏ى شب زنده‏داران، و قاریان شب زنده‏دار، درآییم؟!

پس اى رافع الدرجات! بر ما کرم نما و خود وسیله و سبب آن را عطا فرما، و یک شب، آرى حتى یک شب، این حلاوت سحرانگیز را درکام وجودمان بریز، و از آن پس، آن چنان کن که عطش آن حلاوت،

**سجاده‏ى عشق، ص: 48@

سراسر وجودمان را به آتش کشد، و خواب را از چشمانمان برباید. آمین یا طبیب القلوب. (4).


1) توحید صدوق، ص 97.

2) تفسیر موضوعى قرآن مجید، ج 4.

3) اسرارالصلوة، حاج میرزا جواد ملکى تبریزى، ص 158.

4) آداب تلاوت قرآن، ص 72.