جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فریاد سکوت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

الهى! عارفى به ملایکه ات غبطه خورد که «الرحمن على العرش استوى (1)» و فرشتگان تو، در حسرت «قلوب المنکسرة (1)» مانده اند که تو به دلشکستگان نزدیکى. آیا براى این قلب که چندین سال است در آرزوى حضور مى‏تپد، تیشه ى عشقى مى‏فرستى که در نمازم آن را خُرد کند و مرا به معاشقه با تو فرا خوانَد؟ آن گاه که نماز مى‏خوانم، سر تسلیم به آستان قربان مى‏سپارم و آرزومندم که پاسخ «و فدیناه بذبح عظیم (1)» از تو بگیرم. خدایا! مى‏خواهم نمازم، مملو دعاهایى باشد که تا عرش، صعود کند و زمین را به آسمان عشق، متصّل نماید. الهى! آن گاه که نماز مى‏خوانم، حضورى مى‏طلبم تا مرا نیز به نظام تسبیحى عالم وجود، در پیوندد. من، اسیرى که چشم دنیایى ام خفته است و در حسرت نجوا در سکوت شب، مانده ام. از تو مى‏خواهم به قلعه ى قلبم، رسوخ کنى و ترسم از تو را، به عشق به تو، بدل نمایى؛ که در محضر تو، عشق فراتر از ترس است. خدایا! آن گاه که نماز مى‏خوانم، قبرستان نشین سخیفى بیش نیستم که حَبْل «دعا» را گرفته ام، در

**روایت مهر، ص: 70@

کهف «اعتکاف»، معتکف شده ام و در جست و جوى گم کرده ى خویش، صداى ملکوتى و پُر از خلوص عاشقانت را مى‏شنوم.

خدایا! در نمازم، از تو مى‏خواهم که راز دار خلوتم گردى و گریه هاى مستانه ام را بپذیرى؛ که «گریه اوج سرمستى است». آن گاه که نماز مى‏خوانم، تجلّى اراده ى تو را سجّاده مى‏یابم؛ که اگر تو بخواهى، رایحه ى گل محمّدى و عطر قرآن را به مشامم، خواهى رساند. خدایا! شب، انیس نمازهاى بى نمازى من است و من در نیمه هاى شب، همراه با تسبیح مرغان عشق، به زمزمه ى نور نشسته ام. قلبم شکسته و خارزار گناه، آن را خلیده است. خدایا! مقصدم پرواز و تو مى‏دانى براى این مقصد، قفس ویران، ارزنده تر است. پس این قفس شکسته را نیز بپذیر.

**روایت مهر، ص: 71@


1) قرآن کریم.