جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

محبت الهى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

بالاترین محبت‏ها و جامع تمام دوستى‏ها و مودت‏ها، حب الهى است. مسلما کسى جز او سزاوار دوستى نیست و تا دل جاى او نشود جاى غیر از او خواهد بود و آنگاه به حب الهى مى‏توان دست یافت که جز او به دل راه نیابد. چنانچه در مناجات حضرت سجاد علیه‏السلام مى‏خوانیم: «اى خدا! آن کیست که شیرینى محبت تو را چشید و جز تو کسى را خواست؟

**سیماى متهجدین، ص: 17@

و آن کیست که به مقام قرب تو انس یافت و لحظه‏اى روى از تو گردانید؟»(1).

تمام اسباب و علل محبت، در محبت خداوند جمع است و لذا کامل‏ترین اقسام محبت است. با این قرابت است که مى‏توان به سعادت دنیوى و اخروى رسید و تنها راه رسیدن به تکامل نهایى و تنها نیروى مؤثر در سیر و سلوک بشر نیز همین کیمیاى ارزشمند است.

چنان پر شد فضاى سینه از دوست‏

که فکر خویش گم شد از ضمیرم(2)

محبت الهى گاهى آنچنان جذبه‏اى ایجاد مى‏کند که سالک را محو جمال جمیلش مى‏نماید و از خود بى‏خود مى‏کند. چنانکه رهرو جز به یار نمى‏اندیشد و جز وصل او چیزى نمى‏خواهد. لذا هر چه در این راه مانع از قرب الهى گردد، حتى بهشت را نیز به کنار مى‏زند و به قولى یکسره بر هر چه که هست «چار تکبیر» مى‏زند.

در قرآن کریم آمده است: «قل ان کان آباؤکم و ابناءکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فى سبیله فتربصوا حتى یأتى الله بامره و الله لا یهدى القوم الفاسقین(3)» یعنى (اى رسول! به امت بگو اى مردم! اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان خود را و اموالى را که جمع آورده‏اید و مال‏التجاره‏اى را که از کسادى آن بیمناکید و منازلى را که به آن دلخوش داشته‏اید بیش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست مى‏دارید پس منتظر باشید تا امر نافذ خدا جارى گردد و خدا فساق و بدکاران را هدایت نخواهد کرد.»

از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده که شعیب پیغمبر علیه‏السلام آنقدر از حب الهى گریست که هر دو چشم او کور شد. خداوند دو چشم او را به قدرت خویش بینا ساخت. مجددا از خوف الهى

**سیماى متهجدین، ص: 18@

آنقدر گریه کرد تا دو چشمش کور شد. باز هم خداوند به الطاف بى‏انتهایش دو چشم وى را بینا ساخت و براى سومین مرتبه هم شعیب چشمانش از شدت گریه از خوف الهى نابینا شد و باز خداوند شفا به وى عنایت فرمود و چون براى چهارمین بار شعیب شروع به گریستن کرد وحى الهى رسید که اى شعیب تا کى گریه مى‏کنى؟! اگر گریه تو از ترس آتش دوزخ است تو را از آن ایمن گردانیدم و اگر از شوق جنت است، بهشت را به تو عطا کردم، عرضه داشت که اى خداى من! و اى آقاى من! تو مى‏دانى که گریه‏ى من نه از خوف جهنم است و نه به شوق بهشت؛ بلکه اتصال قلب من به رشته‏ى محبت تو است که در هجرانت یاراى تحملم نیست و آنچه چشمانم را نابینا ساخته گریه دوستى براى تو بود. وحى آمد که اى شعیب! حالا که بدین خاطر گریستى و هدف تو از گریه تنها و تنها محبت الهى بوده است، کلیم خود موسى بن عمران علیه‏السلام را به خدمتگزارى تو مى‏فرستم تا چوپانى گوسفندانت را بر عهده گیرد.(4).


1) مناجات المحبین، مناجات نهم از مناجات خمس عشر، مفاتیح‏الجنان تألیف شیخ عباس قمى (ره).

2) دیوان غزلیات خواجه حافظ شیرازى (ره).

3) سوره مبارکه توبه، آیه شریفه 24.

4) رساله‏ى لقاءالله تألیف میرزا جواد ملکى تبریزى (ره) ص 37 به نقل از علل الشرایع.