جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

محراب شوق

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

– صالح کارگرراضی

نور سفید مهتاب از میان یخ نازک حوض راه باز می‌کرد، چهل باریکه می‌شد و می‌پاشید روی کاشی‌های کوچک فیروزه‌ای که حالا دیگر به تیرگی می‌زد. کف حوض، فیروزه چین بود و لبه‌ها یک ردیف کاشی سفید داشت. مشتی کوبیده شد روی یخ. آب بالا جست و حباب بزرگ زیر یخ ناپدید شد. آب از شکستگی یخ بالا زد و روی آن پخش شد. مشت پر از آب به طرف صورت رفت. صورت را خیساند و باقیمانده آب خطی شد بین چانه و یخ. لحظه‌ای زمزمه صلوات بود و دوباره مشت فروخورده در آب.

-صالح کارگر ـ 17 ساله – ‌از مشهد با دو قطعه ادبی و یک داستان کوتاه در مسابقه شرکت کرده و آثار او به خاطر نثر زیبا و روان، ‌درخور تقدیر است؛ ولی نمی‌توان او را درعرصه قلم یک مبتدی محسوب کرد. بنابراین می‌توان امیدوار بود که در آینده نه‌چندان دور، ‌شاهد آثار تأثیرگذاری از این نویسنده باشیم.

عنوان آثار وی چنین است:

سجاده سرخ؛‌

محراب شوق؛

حضور.