جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مرحوم حاج سید هاشم موسوى حداد

زمان مطالعه: 3 دقیقه

سید محمد حسین حسینى طهرانى پس از ذکر جلسات شبانه در مورد عارف بزرگوار، حاج سید هاشم موسوى حداد مى‏گوید: «شب تا نزدیک اذان به گفتگو و قرائت قرآن و گریه و خواندن اشعار ابن‏فارض و تفسیر نکات عمیق عرفانى و دقایق اسرار عالم توحید و عشق وافر و زائد الوصف به حضرت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام مى‏گذشت و براى رفقاى ما که حاضر در آن جلسه بودند، همچون حاج عبدالزهراء باب مکاشفات باز بود و مطالبى جالب بیان مى‏کرد. حقیقتا در آن ماه رمضان به قدرى شوریده و وارسته و بى‏پیرایه بود که موجب تعجب بود. آن قدر در جلسه مى‏گریست که چشم‏هایش متورم مى‏شد و از ساعت مى‏گذشت آنگاه به درون مسجد مى‏رفت و بر روى حصیر، پس از ادامه‏ى گریه به سجده مى‏افتاد. بسیار شور و وله و آتش داشت؛ آتش سوزان که دیگران را نیز تحت تأثیر قرار مى‏داد. یک شب که پس از این گریه‏هاى ممتد و سرخ شدن چشم‏ها به‏

**سیماى متهجدین، ص: 156@

درون مسجد رفت حضرت آقاى حداد به من فرمود: سید محمد حسین! این گریه‏ها و این حرقت دل را مى بینى؟ من صدقات (برابر و مقدار) بیش‏تر از او دارم ولى ظهور و بروزش به گونه دگر است. و باز مى‏گوید: «اصولا ما در مدت یک ماه خوابى از ایشان ندیدیم؛ چون شب‏ها تا طلوع آفتاب بیدار و به تهجد و دعا و ذکر و سجده و فکر و تأمل مشغول بودند.»(1).

هم چنین آورده است: «ایشان در اول غروب، پس از نماز مغرب، مقدار مختصرى به عنوان شام آنچه را که از منزل مجاور یعنى منزل سرکوچه که عیالاتشان آنجا بودند مى‏آوردند، تناول نموده و پس از اداى نماز عشاء مى‏خوابیدند. ساعتى مى‏گذشت، بیدار مى‏شدند و از بام به زیر مى‏آمدند و تجدید وضو نموده، بالا مى‏آمدند و چند رکعت نماز با صداى خوش و آهنگ دلنشین قرآن از سوره‏هاى طویل مى‏خواندند و بعدا قدرى همین طور متفکراً رو به قبله مى‏نشستند و سپس مى‏خوابیدند. باز بیدار مى‏شوند و چند رکعت نماز دیگر به همین منوال مى‏خواندند. چون شب‏ها کوتاه بود، دیگر وقتى به اذان صبح باقى نمى‏ماند و چه بسا در این حال یا در دفعه‏ى اول که بیدار مى‏شدند، مى‏فرمودند: سید محمد حسین! چاى یا آب گرمى بیاور! حقیر پایین مى‏رفتم و روى چراغ فتیله‏ى نفتى چاى درست مى‏کردم و فورا مى‏آوردم. مى‏فرمودند: مرحوم آقا (یعنى مرحوم قاضى) خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب چون براى نماز شب برمى‏خیزید، چیز مختصرى تناول کنید مثل چاى یا دوغ یا یک خوشه‏ى انگور یا چیز مختصر دیگرى که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط براى عبادت داشته باشید.»(2).

نیز درباره آن بزرگوار مى‏نویسد: «مرحوم حاج سید هاشم (رضوان الله علیه) به قرائت‏

**سیماى متهجدین، ص: 157@

قرآن با صوت حزین بسیار علاقمند بود. صدا و آهنگ او بسیار جذاب و دلربا بود. خودش در وقت خواندن محو مى‏شد و هر کس مى‏شنید، تغییر حالت و جذبه در او پیدا مى‏گشت. نوارهایى از قرآن و بعضى از اشعار عرفانى که با همین لهجه و صوت جذاب قرائت نموده‏اند از ایشان به جاى مانده است و همگى حکایت از همین معنى مى‏کند.

در نمازهاى نافله‏ى شب سوره‏هاى بزرگ را با تکیه به صدا و آهنگ و صوت زیبا و حزین مى‏خواندند و چه بسا چندین ساعت فقط نماز شبشان بدین کیفیت طول مى‏کشید و پیوسته استعمال عطر مى‏نمودند و در اتاق خودشان غالبا عود روشن مى‏کردند. به طورى که اگر کسى بعد از یکى دو روز هم در آن اتاق وارد مى‏شد پس از آن که به جاى دیگر رفته بودند، از بوى عطر خاص ایشان و از بوى عود اتاق مى‏فهمید اینجا سید هاشم بوده است.

تا آخر عمر شب‏ها تقریبا خواب نداشتند. اول شب قدرى استراحت مى‏کردند سپس بیدار مى‏شدند و وضو مى‏گرفتند و چهار رکعت نماز بدان کیفیت انجام مى‏دادند. سپس رو به قبله در حال توجه و خلسه مدت‏ها مى‏نشستند و در حال توجه و تفکر تام بودند. سپس قدرى استراحت مى‏کردند و بیدار مى‏شدند و به همین طریق چهار رکعت نماز مى‏گزاردند و خیلى طول مى‏کشید، باز رو به قبله به حال خلسه و توجه تام و تمام مى‏نشستند تا قریب اذان صبح. یک شب در این حال فرمودند رفقاى ما الحمدالله همه اهل تهجد و تعبدند ولى ما ریش جنبانیم. ما ریش خود را مى‏جنبانیم».

چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفى‏

مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند(3)

**سیماى متهجدین، ص: 158@


1) روح مجرد صص 41 و42.

2) روح مجرد صص 81 و 82.

3) روح مجرد صص 493 و 494.