سید محمد حسین حسینى طهرانى پس از ذکر جلسات شبانه در مورد عارف بزرگوار، حاج سید هاشم موسوى حداد مىگوید: «شب تا نزدیک اذان به گفتگو و قرائت قرآن و گریه و خواندن اشعار ابنفارض و تفسیر نکات عمیق عرفانى و دقایق اسرار عالم توحید و عشق وافر و زائد الوصف به حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام مىگذشت و براى رفقاى ما که حاضر در آن جلسه بودند، همچون حاج عبدالزهراء باب مکاشفات باز بود و مطالبى جالب بیان مىکرد. حقیقتا در آن ماه رمضان به قدرى شوریده و وارسته و بىپیرایه بود که موجب تعجب بود. آن قدر در جلسه مىگریست که چشمهایش متورم مىشد و از ساعت مىگذشت آنگاه به درون مسجد مىرفت و بر روى حصیر، پس از ادامهى گریه به سجده مىافتاد. بسیار شور و وله و آتش داشت؛ آتش سوزان که دیگران را نیز تحت تأثیر قرار مىداد. یک شب که پس از این گریههاى ممتد و سرخ شدن چشمها به
**سیماى متهجدین، ص: 156@
درون مسجد رفت حضرت آقاى حداد به من فرمود: سید محمد حسین! این گریهها و این حرقت دل را مى بینى؟ من صدقات (برابر و مقدار) بیشتر از او دارم ولى ظهور و بروزش به گونه دگر است. و باز مىگوید: «اصولا ما در مدت یک ماه خوابى از ایشان ندیدیم؛ چون شبها تا طلوع آفتاب بیدار و به تهجد و دعا و ذکر و سجده و فکر و تأمل مشغول بودند.»(1).
هم چنین آورده است: «ایشان در اول غروب، پس از نماز مغرب، مقدار مختصرى به عنوان شام آنچه را که از منزل مجاور یعنى منزل سرکوچه که عیالاتشان آنجا بودند مىآوردند، تناول نموده و پس از اداى نماز عشاء مىخوابیدند. ساعتى مىگذشت، بیدار مىشدند و از بام به زیر مىآمدند و تجدید وضو نموده، بالا مىآمدند و چند رکعت نماز با صداى خوش و آهنگ دلنشین قرآن از سورههاى طویل مىخواندند و بعدا قدرى همین طور متفکراً رو به قبله مىنشستند و سپس مىخوابیدند. باز بیدار مىشوند و چند رکعت نماز دیگر به همین منوال مىخواندند. چون شبها کوتاه بود، دیگر وقتى به اذان صبح باقى نمىماند و چه بسا در این حال یا در دفعهى اول که بیدار مىشدند، مىفرمودند: سید محمد حسین! چاى یا آب گرمى بیاور! حقیر پایین مىرفتم و روى چراغ فتیلهى نفتى چاى درست مىکردم و فورا مىآوردم. مىفرمودند: مرحوم آقا (یعنى مرحوم قاضى) خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب چون براى نماز شب برمىخیزید، چیز مختصرى تناول کنید مثل چاى یا دوغ یا یک خوشهى انگور یا چیز مختصر دیگرى که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط براى عبادت داشته باشید.»(2).
نیز درباره آن بزرگوار مىنویسد: «مرحوم حاج سید هاشم (رضوان الله علیه) به قرائت
**سیماى متهجدین، ص: 157@
قرآن با صوت حزین بسیار علاقمند بود. صدا و آهنگ او بسیار جذاب و دلربا بود. خودش در وقت خواندن محو مىشد و هر کس مىشنید، تغییر حالت و جذبه در او پیدا مىگشت. نوارهایى از قرآن و بعضى از اشعار عرفانى که با همین لهجه و صوت جذاب قرائت نمودهاند از ایشان به جاى مانده است و همگى حکایت از همین معنى مىکند.
در نمازهاى نافلهى شب سورههاى بزرگ را با تکیه به صدا و آهنگ و صوت زیبا و حزین مىخواندند و چه بسا چندین ساعت فقط نماز شبشان بدین کیفیت طول مىکشید و پیوسته استعمال عطر مىنمودند و در اتاق خودشان غالبا عود روشن مىکردند. به طورى که اگر کسى بعد از یکى دو روز هم در آن اتاق وارد مىشد پس از آن که به جاى دیگر رفته بودند، از بوى عطر خاص ایشان و از بوى عود اتاق مىفهمید اینجا سید هاشم بوده است.
تا آخر عمر شبها تقریبا خواب نداشتند. اول شب قدرى استراحت مىکردند سپس بیدار مىشدند و وضو مىگرفتند و چهار رکعت نماز بدان کیفیت انجام مىدادند. سپس رو به قبله در حال توجه و خلسه مدتها مىنشستند و در حال توجه و تفکر تام بودند. سپس قدرى استراحت مىکردند و بیدار مىشدند و به همین طریق چهار رکعت نماز مىگزاردند و خیلى طول مىکشید، باز رو به قبله به حال خلسه و توجه تام و تمام مىنشستند تا قریب اذان صبح. یک شب در این حال فرمودند رفقاى ما الحمدالله همه اهل تهجد و تعبدند ولى ما ریش جنبانیم. ما ریش خود را مىجنبانیم».
چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفى
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند(3)
**سیماى متهجدین، ص: 158@
1) روح مجرد صص 41 و42.
2) روح مجرد صص 81 و 82.
3) روح مجرد صص 493 و 494.