مقدس اردبیلى (اعلى الله مقامه) که مکرر خدمت حضرت حجة علیهالسلام مشرف شد، کارش به جایى رسیده بود که بر سر قبر حضرت امیر علیهالسلام با آقا حرف مى زده است از خودش نقل شده که سبب رسیدن من به این درجات آن بود که در ابتداى تحصیل با طلبهاى هم حجره بودم و با او عهد بستم که هر چه براى ما پیش آید به کسى نگوید. بالاخره وقتى پیش آمد که هیچ نداشتیم، رفیقم در اثر فقر و گرسنگى خیلى ضعیف شده بود و به واسطه عهدى که کرده بودم با کسى صحبت نمىکرد.
روزى یک نفر به مدرسه آمد و در غیاب من علت ضعف را از رفیقم پرسیده بود، او نخست نگفته بود بعد که او را قسم مىدهد حقیقتش را مىگوید که از فرط فقر و گرسنگى من و رفیقم این طور ضعیف گردیدهایم.
آن شخص فوراً مىرود طعام مىآورد و کیسه پولى هم براى هر دو نفر مىآورد. وقتى که ملا احمد (مقدس اردبیلى) مىآید به رفیقش اعتراض مىکند که چرا گفتى مگر نه ما عهد کرده بودیم. خلاصه غذا را با هم مىخورند و پول را هم نصف مىنمایند. مقدس اردبیلى شب مىخوابد نیمههاى شب بیدار مىشود مىبیند محتلم گردیده به سوى حمام مىآید تا غسل نماید حمامى در را از داخل بسته بود. مقدس اردبیلى اصرار کرد حمامى در را باز نکرد گفت دو برابر پول، گفت باز نمىکنم، گفت سه برابر… خلاصه حاضر شد تمام پولهایى
**سجادهى عشق، ص: 79@
که روز گذشته به دستش آمده بود بدهد تا حمامى در را باز کند و مقدس اردبیلى غسل بکند تا نماز شبش از او فوت نگردد.
از همان شب خداوند الطاف خاصى به او فرمود که نتیجهاش همین بروز کرامات از اوست. (1).
1) قیامت و قرآن، ص 253، شهید محراب آیتالله دستغیب.