در مراتب معنوى حجةالاسلام ملاقربانعلى زنجانى (ره) که از زعماى نهضت مشروعه در عصر مشروطه بود، آمده است که: «در شرح مکارم اخلاق و محاسن احوال حجةالاسلام، حیف است از ریشه و بنیان اصلى آنها، که همان عبادت و تهجد بسیار اوست، سخن نگوییم. شگفتا! این همان بزرگمردى است که هیمنه و شکوه قدرتهاى مسلط عصر را، چه در عصر استبداد و چه در عهد مشروطه، به هیچ مىگیرد و حالتش آن زمان که در چنگ یفرم اسیر بوده و محکوم به مرگ است، با آن زمان که در اوج قدرت است و خلقى گوش به زنگ فرمان وى، تفاوتى نمىکند.شجاع و بىباک و پرخاشگر به زورمندانى که پاى از حدود قانون بیرون نهادهاند، بزرگمردى که تسلیم زور در قاموس وجودش واژهاى بىمعناست و حاضر است سرو جانش برود؛ اما شرف و عزت نفساش پایدار بماند. اما همو، در طول شبانه روز، در زمانى که چشمها به خواب مىروند و تاریکى،
**سیماى متهجدین، ص: 153@
چتر سیاه خویش را در همه جا مىگستراند، با تمام قامت در برابر حق خم مىشود، به خاک مىافتد و گونه و پیشانى خویش را بر زمین مىساید».
مرحوم محمدرضا روحانى مىنویسد: «در مورد زهد و عبادت این بزرگوار، که سلطنت مطلقهى دارالعلم زنجان را به عهده داشتهاند، باید گفت که آن حضرت همهى شبها تا نزدیکىهاى صبح در منزل مسکونى خود قدم مىزدهاند و به گفتن ذکر مىپرداختهاند و در این هنگام، پس از اندک تکیه بر رختخواب و تجدید وضو، به نماز شب برمىخاستهاند و نماز صبح را هم در تعقیب نماز شب به جاى مىآوردهاند و این برنامه حتى براى یک شب نیز تعطیل نشد».
مضمون گفتهى فوق به بیانهاى گوناگون در کلام دیگران نیز تکرار و تأکید شده است. حاجى وزیر در شرح حال حجةالاسلام مىگوید: «شب زندهدار، پرهیزکار و مستقیم الاحوال است».
آیةالله حاج سید عزالدین حسینى (دام ظله العالى) مرقوم داشتهاند که «مرحوم مبرور آقا شیخ عبدالحمید مؤمن دوست قره تپهاى یکى از فضلاى حوزهى زنجان بود و ظاهرا در سن هشتاد سالگى درگذشت. وى براى خود اینجانب نقل کرد که در فتنهى عظیم زادهى ما عدهاى از طلاب بر حسب نوبت شبها در پشت بام منزل آن بزرگوار به محافظت از منزل مسکونى و خود ایشان کشیک مىدادیم. آن مرحوم مىگفت: شبهایى که نوبت کشیک با من بود و مىتوانستم از پشت بام به وضع شبانهى مرحوم آخوند اطلاع یابم، مىدیدم که ایشان شبها (پس از انجام فریضه و دیگر امور ضرورى) اغلب تا نزدیکىهاى سحر قدم مىزدند و مشغول اوراد و اذکار بودند. آنگاه بدون آن که بسترى پهن کنند، به حالت تکیه به رختخواب اندکى استراحت مىکردند و سپس براى انجام نماز شب بیدار شده و پس از تجدید وضو به تهجد و نماز صبح مشغول مىگشتند و بعد از
**سیماى متهجدین، ص: 154@
آن نیز دیگر خواب و استراحتى در کار نبود و به همان مقدار که گفتیم اکتفا مىکردند».
غرض آن که شب زندهدارى و ذکر و عبادت شبانهى آن مرحوم تا اواخر عمر شریفش ادامه داشته است. آرى:
شب مردان خدا، روز جهان افروز است
روشنان را به حقیقت شب ظلمانى نیست
حاجى میرزا ابوتراب ضیایى، فرزند مرحوم نایب الصدر نوشتهاند: «بیوک مرصعى – از بنى اعمام پدرم – مردى آگاه و بذلهگو بود که خمیرهى ذاتى، وى را دانشمند فطرى کرده بود. وى که از معتقدان به آخوند بوده و مدتى را در کشیک شبانهى منزل آن مرحوم به روزگار مشروطه به عنوان پاسدار بیت بیدار مانده بود نقل مىکرد. آخوند نماز عشاء را که مىخواند، در شبهاى بسیار سرد زنجان، همان پوستین کهنهاى را که جوانى آن را کسى سراغ نداشت، مىپوشید و در ایوان مزبور به دیوار تکیه مىداد و تا دمیدن فجر به ذکر و نماز مىپرداخت. سپیده هم که مىدمید به نماز صبح مشغول مىشد. مرحوم بیوک، همچنین مىگفت که (البته هیچگاه ما ندیدیم که تشک و کافى داشته باشد، همان کرک کهنه، لحاف و تشک و متکایش بود!».
آقاى دکتر سید نورالدین مجتهدى گفتند: «رقیه خانم (همسر آقاصدر، از بستگان و کارگزاران آخوند ملاقربانعلى) نقل مىکرد که آخوند شبها را در حیاط خانه قدم مىزد و ذکر مىگفت و نزدیکىهاى صبح بر پله جلوى اتاق، که روى آن سنگ سفیدى قرار داشت، مىنشست و سرانگشتان را به پیشانى و روى چشمها مىگذاشت و خوابش همان مقدار، همانجا و همان گونه بود».
حجةالاسلام صفوى (از فضلاى زنجانى مقیم قم) نقل کردند که «آخوند، در شب زندهدارىهاى خویش، ستارهها را علامت گذارده بود که این ستاره چه ساعتى
**سیماى متهجدین، ص: 155@
بیرون مىآید و چه ساعتى غایب مىشود و چه ساعتى به کجا مىرسد، و آن ستاره چطور… و آن دیگرى چطور!»
«آرى آن همه زهد و وارستگى، آن همه همت و شجاعت، آن همه بىباکى و قاطعیت، و آن همه پایدارى و استقامت، ریشه در همین سیر و سلوک معنوى و سوز و گداز شبانه داشته است. چنین کسى عجیب نیست اگر جان پاکش، مجلاى فیض حق گردد و دم گرمش کار مسیحایى کند که گفتهاند:
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا مىکرد»(1)
1) سلطنت علم و دولت فقر صص 155 – 149.