جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مناجات شبانگاهى‏

زمان مطالعه: 5 دقیقه

همان طور که گفته شد یکى از علایم محبت الهى آن است که به مناجات الهى شوق داشته باشد به خصوص در خلوت و در دل شب؛ زیرا در ساعات آخر شب و نزدیک اذان صبح صفاى عجیبى به انسان دست مى‏دهد و راز و نیاز با حضرت حق در این لحظات ملکوتى راحت‏تر و در فضایى با شکوه‏تر انجام مى‏گیرد. قرآن کریم نیز عبادت‏

**سیماى متهجدین، ص: 35@

شبانگاهى را پابرجاتر و با استقامت‏تر نسبت به عبادت و مناجات در سایر اوقات شبانه روز مى‏داند.

چو شب گردد به راه عشق مى‏تاز

ز دیده پرده‏ى غفلت برانداز

چو شب گردد اگر هشیارى اى دوست‏

نباشد خوش‏تر از بیدارى اى دوست‏

چو شب گردد به ساز عشق برخیز

رها کن دل به زلف دلبر آویز

چو شب گردد چو شمع محفل اى جان‏

به دل سوز و به چشم اشکى برافشان‏

به خاک از آب چشمان آتش افروز

دل از مه طلعتان آسمان سوز

به دیده باش چون ابر گهربار

به دل سوزان‏تر از شمع شرربار

گهى با فکر و گه با ذکر سبوح‏

صبوحى زن مگر روشن شود روح‏

چو مرغ حق ز دل با ناله‏ى زار

به ذکر حق سحر گردان شب تار(1)

خلوت شب فرصت مناسبى است که در اختیار دلداده حضرت حق قرار گرفته است و در آن ساعات که روح آدمى کاملا مستعد پرورش رشد و تعالى است، اگر متهجد عاشق کمى با خود خلوت کند و قدر فرصت‏هاى طلایى را بداند مى‏تواند به نحو احسن خود را در مسیر رشد و کمال به پیش ببرد و در طریق سلوک الى الله قدم‏هاى مؤثرى بردارد.

چنانچه یکى از بزرگان فرموده است:

در خلوت شب شکار مى‏باید کرد

از بوالهوسى کنار مى‏باید کرد

دل را به حریم یار مى‏باید برد

تن را به فداى یار مى‏باید کرد(2)

و باز در جاى دیگرى اشاره مى‏فرماید:

**سیماى متهجدین، ص: 36@

دلا برخیر و طاعت کن که طاعت به ز هر کار است‏

سعادت آن کسى دارد که وقت صبح بیدار است‏

خروسان در سحر گویند «قم یا ایها الغافل»

تو از مستى نمى‏دانى، کسى داند که هشیار است(2)

روایت شده که پروردگار عظیم الشأن به یکى از صدیقان درگهش وحى نمود که «من بنده هایى در میان بندگانم دارم که آنها مرا دوست دارند و من هم آنها را دوست دارم. آنها دلشان به هواى من پر مى‏کشد، من هم هواى آنها دارم. آنها از من یاد مى‏کنند و من هم به یاد آنان هستم. آنها نظرشان به من است و من هم به آنها نظر دارم؛ تو هم اگر راه آنها را در پیش بگیرى و دنبالشان بروى ترا هم دوست خواهم داشت و اگر از آنها کناره بگیرى مورد نفرت و دشمنى من قرار مى‏گیرید. پرسید: خدایا نشانه ی آنها چیست؟ خداوند فرمود: همچون چوپان دلسوزى که مواظب گله‏ى خود باشد، مواظب تاریک شدن روز هستند و همچون پرنده‏اى که هنگام غروب مشتاق است به آشیانه‏ى خویش بازگردد براى غروب خورشید لحظه شمارى مى‏کنند و فریاد شوق سر مى‏دهند. چون تاریکى شب آنها را فرو پوشد و تاریکى مغرب بیشتر شود و بسترها گسترده گردد و سرا پرده‏ها زده شود و هر دلداده‏اى با دلدارش خلوت کند پاهایشان را محکم و استوار به طرف من بر پا مى‏کنند و صورتهایشان را بر زمین مى‏چسبانند، و به زبان خود با من سخن مى‏گویند و نسبت به نعمت‏ها و بخشش‏هاى من برایم چاپلوسى می نمایند و تملق مى‏گویند. حالى دارند، گاهى فریاد مى‏کشند و گاه مى‏گریند؛ گاه آه مى کشند و گاه شکوه مى‏کنند. گاه ایستاده‏اند و گاه نشسته؛ گاه در رکوع اند و گاه در سجود. خودم مى‏بینم که براى من چه رنجى بر دوش‏

**سیماى متهجدین، ص: 37@

مى کشند. خودم مى‏شنوم که از دوستى من چه شکوه‏ها دارند. سه چیز به آنها مى دهم؛ اول آن که در دلشان نور خودم را حک مى‏کنم، آن وقت همان طور که من از آنها با خبر مى‏شوم آنها هم از من باخبر مى‏شوند. دوم آن که اگر به قدر آسمان‏ها و زمین‏ها و به سنگینى تمام موجودات آنها در میزانشان باشد در نظرشان کم و بى‏مقدار مى‏نمایم. سوم آن که با روى خودم روى به آنها مى‏کنم، به خیالت کسى مى‏داند که من به کسى که با روى خودم روى به آنها کرده باشم مى خواهم چه بدهم؟!(3).

شب آمد شب رفیق دردمندان‏

شب آمد شب حریف مستمندان‏

شب آمد شب که نالد عشاق زار

گهى از دست دل گاهى ز دلدار

شب آمد کاروان عشق را میر

شب آمد قلزم پر موج تقدیر

شب آمد حکم آموز دل پاک‏

شب آمد گوهر افروز نه افلاک‏

شب است آیینه ی زلف نکویان‏

حجاب افکن ز روى ماهرویان‏

شب از زلف نکویان راز گوید

حدیث عشق با دل باز گوید

شب مردان که در ره تیزگامند

به سان شمع سوزان در قیامند

به شب مرغان حق را سوز و ساز است‏

به خاک عشق شب روى نیاز است(4)

مروى است که خداى تعالى به داود وحى فرمود: اى داود! بر تو باد به استغفار در تاریکى شب تا هنگام سحرها. اى داود! چون تاریکى شب تو را فرا گرفت نگاهى به بالا آمدن ستارگان در آسمان بینداز و تسبیح گوى من باش و فراوان به یاد من باش تا من به یاد تو باشم. اى داود! همانا مردان با تقوى شب هایشان را نخوابند مگر آن که نمازشان را براى من بگذارند و روزهایشان را به پایان نرسانند مگر با یاد من. اى داود! همانا عارفان‏

**سیماى متهجدین، ص: 38@

سرمه‏ى بیدارى شب به چشم هایشان کشیده‏اند و شب را در قیام‏اند و رضاى مرا از این رهگذر طالبند. اى داود! هر کس که به شب نماز گزارد، آن گاه که مردم در خوابند و فقط به خاطر من باشد پس من به فرشتگانم دستور مى‏دهم تا براى او استغفار کنند و بهشت من مشتاق او گردد. پس هرتر و خشکى براى او دعا مى‏کند.(5).

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعاى شب و ورد سحرى بود

با آن که سالک آگاه یقین دارد که اگر تمام اوقات شبانه روز را در طاعت و عبادت الهى به سر برد و تمام شب‏ها را تا به صبح در ذکر و طاعت الهى و تمام روزها را در روزه و یاد و ذکر پروردگار سپرى کند، باز هم پروردگار جلیل – جلت عظمته و شأنه – مى‏تواند وى را به هر عذابى که مى‏خواهد معذب نماید و بنده عاصى اجازه هیچ گونه اعتراضى نخواهد داشت؛ لیکن این را هم مى‏داند که پروردگار غفور و مهربان به رحمت بى‏پایان خویش گناه عاصیان را به دیده اغماض نگریسته، قلم عفو بر گناهان توابین مى‏کشد.

حضرت سجاد علیه‏السلام در مناجات خویش عرضه مى‏دارد: «اى خداى من! اگر آن قدر بر تو گریه کنم که مژه‏هاى چشمم بریزد و آن قدر ناله کشم که صدایم فرو نشیند و آن قدر در پیشگاه تو بایستم تا هر دو پایم ورم کند و آن قدر رکوع کنم که بندهاى کمرم از هم بگسلد و آن قدر سجده کنم که حدقه‏هاى چشمم از کاسه اش بیرون بیاید و در همه‏ى عمر خاک زمین را بخورم و تا پایان زندگى آب گل آلود بنوشم و در خلال این حالات آن قدر ذکر تو را بگویم تا زبانم از کار بیفتد و سپس از سرافکندگى شرمم آید که سر برداشته و گوشه‏ى چشمى به اطراف آسمان براندازم با همه‏ى این احوال استحقاق آن را نخواهم داشت که فقط به یک گناه از گناهان من قلم عفو کشیده و از صحیفه‏ى اعمالم محوش کنى.»(6).

**سیماى متهجدین، ص: 39@


1) از اشعار عارف وارسته و مترجم قرآن محیى الدین مهدى الهى قمشه‏اى (ره).

2) از اشعار عارف وارسته حسن زاده آملى (مد ظله العالى).

3) رساله لقاء الله تألیف میرزا جواد ملکى تبریزى (ره) صص 133 و 134.

4) از اشعار عارف وارسته مرحوم الهى قمشه‏اى (ره).

5) رساله‏ى لقاء الله تألیف میرزا جواد ملکى تبریزى (ره) ص 129.

6) رساله لقاء الله ص 143.