همان طور که گفته شد یکى از علایم محبت الهى آن است که به مناجات الهى شوق داشته باشد به خصوص در خلوت و در دل شب؛ زیرا در ساعات آخر شب و نزدیک اذان صبح صفاى عجیبى به انسان دست مىدهد و راز و نیاز با حضرت حق در این لحظات ملکوتى راحتتر و در فضایى با شکوهتر انجام مىگیرد. قرآن کریم نیز عبادت
**سیماى متهجدین، ص: 35@
شبانگاهى را پابرجاتر و با استقامتتر نسبت به عبادت و مناجات در سایر اوقات شبانه روز مىداند.
چو شب گردد به راه عشق مىتاز
ز دیده پردهى غفلت برانداز
چو شب گردد اگر هشیارى اى دوست
نباشد خوشتر از بیدارى اى دوست
چو شب گردد به ساز عشق برخیز
رها کن دل به زلف دلبر آویز
چو شب گردد چو شمع محفل اى جان
به دل سوز و به چشم اشکى برافشان
به خاک از آب چشمان آتش افروز
دل از مه طلعتان آسمان سوز
به دیده باش چون ابر گهربار
به دل سوزانتر از شمع شرربار
گهى با فکر و گه با ذکر سبوح
صبوحى زن مگر روشن شود روح
چو مرغ حق ز دل با نالهى زار
به ذکر حق سحر گردان شب تار(1)
خلوت شب فرصت مناسبى است که در اختیار دلداده حضرت حق قرار گرفته است و در آن ساعات که روح آدمى کاملا مستعد پرورش رشد و تعالى است، اگر متهجد عاشق کمى با خود خلوت کند و قدر فرصتهاى طلایى را بداند مىتواند به نحو احسن خود را در مسیر رشد و کمال به پیش ببرد و در طریق سلوک الى الله قدمهاى مؤثرى بردارد.
چنانچه یکى از بزرگان فرموده است:
در خلوت شب شکار مىباید کرد
از بوالهوسى کنار مىباید کرد
دل را به حریم یار مىباید برد
تن را به فداى یار مىباید کرد(2)
و باز در جاى دیگرى اشاره مىفرماید:
**سیماى متهجدین، ص: 36@
دلا برخیر و طاعت کن که طاعت به ز هر کار است
سعادت آن کسى دارد که وقت صبح بیدار است
خروسان در سحر گویند «قم یا ایها الغافل»
تو از مستى نمىدانى، کسى داند که هشیار است(2)
روایت شده که پروردگار عظیم الشأن به یکى از صدیقان درگهش وحى نمود که «من بنده هایى در میان بندگانم دارم که آنها مرا دوست دارند و من هم آنها را دوست دارم. آنها دلشان به هواى من پر مىکشد، من هم هواى آنها دارم. آنها از من یاد مىکنند و من هم به یاد آنان هستم. آنها نظرشان به من است و من هم به آنها نظر دارم؛ تو هم اگر راه آنها را در پیش بگیرى و دنبالشان بروى ترا هم دوست خواهم داشت و اگر از آنها کناره بگیرى مورد نفرت و دشمنى من قرار مىگیرید. پرسید: خدایا نشانه ی آنها چیست؟ خداوند فرمود: همچون چوپان دلسوزى که مواظب گلهى خود باشد، مواظب تاریک شدن روز هستند و همچون پرندهاى که هنگام غروب مشتاق است به آشیانهى خویش بازگردد براى غروب خورشید لحظه شمارى مىکنند و فریاد شوق سر مىدهند. چون تاریکى شب آنها را فرو پوشد و تاریکى مغرب بیشتر شود و بسترها گسترده گردد و سرا پردهها زده شود و هر دلدادهاى با دلدارش خلوت کند پاهایشان را محکم و استوار به طرف من بر پا مىکنند و صورتهایشان را بر زمین مىچسبانند، و به زبان خود با من سخن مىگویند و نسبت به نعمتها و بخششهاى من برایم چاپلوسى می نمایند و تملق مىگویند. حالى دارند، گاهى فریاد مىکشند و گاه مىگریند؛ گاه آه مى کشند و گاه شکوه مىکنند. گاه ایستادهاند و گاه نشسته؛ گاه در رکوع اند و گاه در سجود. خودم مىبینم که براى من چه رنجى بر دوش
**سیماى متهجدین، ص: 37@
مى کشند. خودم مىشنوم که از دوستى من چه شکوهها دارند. سه چیز به آنها مى دهم؛ اول آن که در دلشان نور خودم را حک مىکنم، آن وقت همان طور که من از آنها با خبر مىشوم آنها هم از من باخبر مىشوند. دوم آن که اگر به قدر آسمانها و زمینها و به سنگینى تمام موجودات آنها در میزانشان باشد در نظرشان کم و بىمقدار مىنمایم. سوم آن که با روى خودم روى به آنها مىکنم، به خیالت کسى مىداند که من به کسى که با روى خودم روى به آنها کرده باشم مى خواهم چه بدهم؟!(3).
شب آمد شب رفیق دردمندان
شب آمد شب حریف مستمندان
شب آمد شب که نالد عشاق زار
گهى از دست دل گاهى ز دلدار
شب آمد کاروان عشق را میر
شب آمد قلزم پر موج تقدیر
شب آمد حکم آموز دل پاک
شب آمد گوهر افروز نه افلاک
شب است آیینه ی زلف نکویان
حجاب افکن ز روى ماهرویان
شب از زلف نکویان راز گوید
حدیث عشق با دل باز گوید
شب مردان که در ره تیزگامند
به سان شمع سوزان در قیامند
به شب مرغان حق را سوز و ساز است
به خاک عشق شب روى نیاز است(4)
مروى است که خداى تعالى به داود وحى فرمود: اى داود! بر تو باد به استغفار در تاریکى شب تا هنگام سحرها. اى داود! چون تاریکى شب تو را فرا گرفت نگاهى به بالا آمدن ستارگان در آسمان بینداز و تسبیح گوى من باش و فراوان به یاد من باش تا من به یاد تو باشم. اى داود! همانا مردان با تقوى شب هایشان را نخوابند مگر آن که نمازشان را براى من بگذارند و روزهایشان را به پایان نرسانند مگر با یاد من. اى داود! همانا عارفان
**سیماى متهجدین، ص: 38@
سرمهى بیدارى شب به چشم هایشان کشیدهاند و شب را در قیاماند و رضاى مرا از این رهگذر طالبند. اى داود! هر کس که به شب نماز گزارد، آن گاه که مردم در خوابند و فقط به خاطر من باشد پس من به فرشتگانم دستور مىدهم تا براى او استغفار کنند و بهشت من مشتاق او گردد. پس هرتر و خشکى براى او دعا مىکند.(5).
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعاى شب و ورد سحرى بود
با آن که سالک آگاه یقین دارد که اگر تمام اوقات شبانه روز را در طاعت و عبادت الهى به سر برد و تمام شبها را تا به صبح در ذکر و طاعت الهى و تمام روزها را در روزه و یاد و ذکر پروردگار سپرى کند، باز هم پروردگار جلیل – جلت عظمته و شأنه – مىتواند وى را به هر عذابى که مىخواهد معذب نماید و بنده عاصى اجازه هیچ گونه اعتراضى نخواهد داشت؛ لیکن این را هم مىداند که پروردگار غفور و مهربان به رحمت بىپایان خویش گناه عاصیان را به دیده اغماض نگریسته، قلم عفو بر گناهان توابین مىکشد.
حضرت سجاد علیهالسلام در مناجات خویش عرضه مىدارد: «اى خداى من! اگر آن قدر بر تو گریه کنم که مژههاى چشمم بریزد و آن قدر ناله کشم که صدایم فرو نشیند و آن قدر در پیشگاه تو بایستم تا هر دو پایم ورم کند و آن قدر رکوع کنم که بندهاى کمرم از هم بگسلد و آن قدر سجده کنم که حدقههاى چشمم از کاسه اش بیرون بیاید و در همهى عمر خاک زمین را بخورم و تا پایان زندگى آب گل آلود بنوشم و در خلال این حالات آن قدر ذکر تو را بگویم تا زبانم از کار بیفتد و سپس از سرافکندگى شرمم آید که سر برداشته و گوشهى چشمى به اطراف آسمان براندازم با همهى این احوال استحقاق آن را نخواهم داشت که فقط به یک گناه از گناهان من قلم عفو کشیده و از صحیفهى اعمالم محوش کنى.»(6).
**سیماى متهجدین، ص: 39@
1) از اشعار عارف وارسته و مترجم قرآن محیى الدین مهدى الهى قمشهاى (ره).
2) از اشعار عارف وارسته حسن زاده آملى (مد ظله العالى).
3) رساله لقاء الله تألیف میرزا جواد ملکى تبریزى (ره) صص 133 و 134.
4) از اشعار عارف وارسته مرحوم الهى قمشهاى (ره).
5) رسالهى لقاء الله تألیف میرزا جواد ملکى تبریزى (ره) ص 129.
6) رساله لقاء الله ص 143.