شهر قم از قحطى ناله داشت، زمین خشک شده بود، باغات در شرف انهدام بود، مردم از سختى معیشت مىنالیدند، عوامل مادى از حل مشکل عاجز بودند دولت زمان درمانده بود، ملت هم چارهاى نداشت. تنها راهى که براى نزول باران وجود داشت یکى از دستورهاى مهم اسلامى بود: نماز باران!
کمتر کسى به خود جرأت مىداد به این مهم اقدام کند و به وسیلهى نماز، از آسمان باران بیاورد. دلى مىخواست آکنده از یقین، روحى مىخواست ملکوتى که بتواند با توان الهى و با بجاى آوردن نماز باران، به جنگ طبیعت برود.
آن کس که با کمال اطمینان، جرأت قدم نهادن به این میدان را به خویش داد مرجع بزرگ آن زمان مرحوم آیة الله العظمى حاج سید محمد تقى خوانسارى بود.
**سیماى نماز، ص: 83@
من در سن سه سالگى، آن مرد کم نظیر را در منزل پدر مادرم دیده بودم، آن انسان ملکوتى دست به سرم گذاشته و برایم دعا کرده بود که من در آینده روحانى خدمتگزارى براى اسلام و مسلمانان شوم، و امروز آنچه دارم از دعاى آن فرشتهى عالم معناست.
او بارها در میدان جنگ با استعمار در عراق شرکت کرده بود. براى احقاق حقوق اسلام و مسلمانان پافشارى عجیبى داشت.
حضرتش با جمعیت زیادى، با چشم گریان و دل بریان و سر و پاى برهنه، به سوى منطقهى خاکفرج قم حرکت کرد. این واقعه در زمانى اتفاق افتاد که در جنگ دوم جهانى، متفقین در شهر قم قواى نظامى داشتند و از نزدیک ناظر اوضاع بودند. ارتش کفر که تصور مىکرد این جمعیت براى درگیرى آمده، خود را آمادهى دفاع کرده بود، ولى وقتى از داستان باخبر شد غرق در تعجب گشتند که مگر ممکن است با عملى به نام نماز از آسمان باران آورد؟!
اما دعاى آن انسان والا و نماز آن مرد الهى اثرش را بخشید و هم چون سیل از آسمان باران نازل شد و این مسأله به عنوان خبرى مهم و اعجابانگیز به سراسر جهان مخابره گردید.
این واقعه بر سنگ قبر آن آیت حق در شهر قم در مسجد بالاسر در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام و در تواریخ آن زمان ثبت شده است.
اى اهل ایمان از صبر و نماز [براى حل مشکلات خود و پاک ماندن از آلودگىها و رسیدن به رحمت حق] کمک بخواهید زیرا خدا با صابران است(1).
آنچه را از این کتاب به تو وحى شده است، بخوان و نماز را برپا دار،
**سیماى نماز، ص: 84@
یقینا نماز از کارهاى زشت، و کارهاى ناپسند باز مىدارد؛ و همانا ذکر خدا بزرگتر است، و خدا آنچه را انجام مىدهید، مىداند(2).
بىشک، بین نمازگزار و بىنماز در تمام برنامههاى ظاهر و باطن فرق است. نمازگزار به خاطر وجوب نمازهاى یومیه ناچار است از تمام آلودگىهاى ظاهر در درجهى اول و سپس از آلودگىهاى باطن خود را حفظ کند تا شرایط صحت و قبولى تحقق یابد.
نمازگزار بر خود لازم مىداند که طهارت بدن و لباس را به خاطر نمازهاى یومیه به طور مرتب حفظ کند، و مىداند که به خاطر مباح بودن مکان و لباس و آب وضو و غسل و خاک تیمم باید از بسیارى از فحشا و منکرات از قبیل دزدى، کم فروشى، غش در معامله، غصب، تقلب در خرید و فروش، حیله در کار، ربا، معاملات حرام، خوردن مال مردم به باطل، به دست آوردن ثروت از طریق زور و تجاوز، و کمک به ظلم و ظالم کنارهگیرى کند تا بتواند دو رکعت نماز صحیح و قابل قبول به جاى آورد.
نمازگزار واقعى مىداند که با لباس حرام، آب و خاک غیر مباح، مکان غصبى، و شکم پر از حرام نمازش پذیرفته نیست.
نماز عمود دین و عماد اسلام است. اگر این عبادت پر فیض به درستى انجام شود، نمازگزار را از جمیع رذایل و آلودگىها پاک مىسازد و از هر زشتى و ناپسندى باز مىدارد.
نکتهى مهمى که نباید ناگفته بماند این است که در جمیع احکام عبادى اسلام، رام کردن نفس سرکش، و از میان بردن خودخواهى و تکبر، و اتصاف به فضیلت تواضع و خشوع و جود و سخا و کرم و شرف، و حفظ
**سیماى نماز، ص: 85@
تمام حقوق خالق و مخلوق لحاظ شده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام خطبهى غرایى به نام «قاصعه» (یعنى تحقیر کنندهى متکبران) دارد که در آن زیانهاى کبر و مفاسد این خوى زشت را به تفصیل بیان کرده و از مناسک حج، سپس از نماز و روزه و زکات نام برده و بیان فرموده که چگونه این عبادات تکبر را نابود مىسازد.
کمتر کسى توجه دارد که تشریع حکم زکات که به طور مرتب با آیات نماز همراه است از بین برندهى تکبر و آورندهى تواضع است ولى پس از اندک تأملى روشن مىشود که این حکم، فقرا را با اغنیا شریک مىسازد و به آنان تسلط در اموال توانگران مىبخشد؛ و این شرکت دادن به فقرا با اغنیا از عظمت و علو مقام اغنیا و ذلت و حقارت تهیدستان مىکاهد و فاصلهى بین محروم و منعم را از بین مىبرد، تا چه رسد به نماز که نمازگزار گاه در پیشگاه عظمت پروردگار بىحرکت مىایستد و گاه کمر بندگى خم مىکند و در آخر با شکستگى و فروتنى و حقارت و پستى، اعضا و جوارح گرامى حتى صورت و پیشانى خود را بر خاک مىساید و با این اعمال با نفس خود جهاد مىکند و غرور و تکبر را محو مىسازد و تواضع و تذلل را به اثبات مىرساند. و البته یک دین جامع و کامل باید چنین باشد.
خودخواهى منشأ و منبع همهى مفاسد است. نخست و در ابتداى کار، باید اصل و ریشهى عموم بیمارىهاى روحى را چاره کرد. هم چنان که اساس همهى ترقیات معنوى و روحى و اصلاحات فردى و اجتماعى، خداشناسى و خداپرستى است، خودخواهى و خودپرستى منبع همهى بدبختىها و مفاسد است. خودخواه و خودپرست نمىتواند خداجوى و خداپرست بشود، پس از امید صلاح و اصلاحى نباید از او داشت.
نمازگزار واقعى خدا را دوست مىدارد و عاشق دلباختهى محبوب حقیقى
**سیماى نماز، ص: 86@
است و خدا نیز او را دوست خود مىدارد. آیا دوستى خدا با عشق مفرط به مادیت محض که اصل هر گناه و خطاست جمع مىشود؟
نمازگزار یک بار در بسم الله و بار دیگر در سورهى حمد خدا را به دو صفت رحمان و رحیم مىستاید و اگر از نمازش غافل نباشد قهرا در کسب این صفت خدایى و تخلق به اخلاق الهى خواهد کوشید و در نتیجه، مهربانترین مردم خواهد شد و از قساوت و سنگدلى و بیرحمى و بىمهرى برکنار خواهد ماند.
نمازگزار مىداند که خداوند در کتابش خطاب به تمام پیامبران فرموده که اول مال حلال تناول کنید، سپس قیام به عبادت نمایید(3).
نمازگزار مىداند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
خداوند را در فضاى بیتالمقدس فرشتهاى است که هر شب ندا مىدهد: هر کس از مال حرام بخورد مستحب و واجبى از او پذیرفته نمىشود(4).
و مىداند که آن حضرت فرمود:
کسى که لباسى را به ده درهم خرید، اگر در پول آن لباس درهمى از حرام باشد، خداوند در آن لباس نمازى را نخواهد پذیرفت(5).
نمازگزار به این معنا توجه دارد که داود علیهالسلام به حضرت حق عرضه داشت:
**سیماى نماز، ص: 87@
الهى، اى خداوند مهربان! ساکن بیت تو کیست و نماز را از چه بندهاى قبول مىکنى؟ جواب آمد: کسى که به خاطر جلال من تواضع کند و روزش را به یاد من بگذراند، به خاطر من از شهوات حرام دورى جوید، گرسنه را سیر کند، غریب را پناه دهد، به حادثه دیده رحم نماید. این چنین انسانى در مملکت ملکوت همانند خورشید مىدرخشد و من دعایش را مستجاب مىکنم، آنچه از من بخواهد به او عنایت مىنمایم، عدم تحملش را مىبخشم، در غفلت چراغ راهش مىشوم، در تاریکى نورش گشته دستش را مىگیرم. او میان مردم همانند فردوس در بین بهشتهاست که نهرهایش همیشگى و میوههایش بىتغییر است(6).
نمازگزار حتما به این معنى توجه دارد که حضرت صادق علیهالسلام فرمود:
کسى که دوست دارد بداند نمازش قبول است یا نه، ملاحظه کند که آیا نمازش او را از فحشا و منکرات باز مىدارد یا نه. به اندازهاى که نمازش قدرت حفظ او را از مفاسد دارد به درگاه حق قبول است(7).
جامعهى نمازگزار جامعهاى است پاک، و کشور با نماز کشورى است سعادتمند. در مملکتى که همه اهل نمازند، از ظلم و تجاوز و بغى و فحشا
**سیماى نماز، ص: 88@
و منکرات و فساد و قساوت و بدبینى و بىاعتبارى و دزدى و چپاول خبرى نیست.
در آن مرز و بوم که مردمش متوسل به نمازند از دادگسترىهاى عریض و طویل و پروندههاى جنایى اثرى نیست.
در آن آب و خاک که سایهى نماز بر سر ملت آن است از نزاع و جدال و جنگ و خونریزى و طلاق و جدایى و هجوم به ناموس ملت و بىحجابى و بدحجابى سراغى نگیرید.
کشور با نماز، مأمور مسلح براى حفظ مال مردم و راحت و امنیت خانوادهها نمىخواهد.
در ملتى که حقیقت نماز حکمفرماست بحثى از زندان و زندانبان نیست، بدهکار مال مردم را مىدهد، و طلبکار آسایش و امنیت دارد.
در جامعهى با نماز خون و مال و عرض و آبروى مردم محترم است، و این نماز است که ضامن خیر دنیا و آخرت انسانهاست.
کشور با نماز نمونهاى از بهشت آخرت، و ملت بىنماز دچار انواع بدبختىها و مفاسد است.
نماز چراغ پرفروغ حیات، آرام بخش قلب، معشوق مناجاتیان، عرصهگاه خوشبختى اهل حق، نور چشم مشتاقان جمال، وسیلهى قرب مقربان و دستگیرهى نجات امیدواران است.
**سیماى نماز، ص: 91@
1) «یا أیها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرین» بقره (2): 153.
2) «اتل ما أوحى إلیک من الکتاب و أقم الصلوة إن الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله أکبر و الله یعلم ما تصنعون.» عنکبوت (29): 45.
3) «یا أیها الرسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا إنى بما تعملون علیم» مؤمنون (23): 51.
4) «فى حدیث ابن عباس عن النبى صلى الله علیه و آله: ان لله ملکا على بیت المقدس ینادى کل لیلة من أکل حراما لم یقبل منه صرف و لا عدل فقیل: الصرف النافلة، و العدل الفریضة» محجة البیضاء: 3 / 204، کتاب الحلال و الحرام.
5) «قال النبى صلى الله علیه و آله: من اشترى ثوبا بعشرة دراهم و فى ثمنه درهم حرام لم یقبل الله تعالى صلاته مادام علیه منه شىء» محجة البیضاء: 3 / 204 کتاب الحلال و الحرام.
6) «یروى عن ابن عباس أنه قال: قال داود علیهالسلام: الهى من یسکن بیتک؟ و ممن تقبل الصلاة؟ فأوحى الله إلیه یا داود إنما یسکن بیتى و أقبل الصلاة ممن تواضع لعظمتى، و قطع نهاره بذکرى، کف نفسه عن الشهوات من أجلى، یطعم الجائع و یؤوى الغریب، و یرحم المصاب، فذلک یضىء نوره فى السماء کالشمس، اذا دعانى لبیته و إن سألنى أعطیته، أجعل له فى الجهل حلما و فى الغفلة ذکرا، فى الظلمة نورا، و إنما مثله فى الناس کالفردوس فى الجنان لا ییبس أنهارها و لا یتغیر ثمارها» محجة البیضاء: 1 / 353، کتاب اسرار الصلاة.
7) «عن أبى عبدالله علیهالسلام من احب ان یعلم قبلت صلاته ام لم تقبل فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء و المنکر بقدر ما منعته قبلت صلاته» تفسیر نور الثقلین: 4 / 162؛ تفسیر المیزان: 16 / 142 ذیل آیهى 45 سورهى عنکبوت.