زمان مطالعه: < 1 دقیقه
من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه، مهرم نور
دشت سجّاده من
من وضو با تپش پنجره ها مىگیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتى مىخوانم
که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را، پى تکبیرة الاحرام علف مىخوانم
پى قدقامت موج
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقى هاست
کعبه ام مثل نسیم،مىرود باغ به باغ، مىرود شهر به شهر
«حجرالاسود» من روشنى باغچه است.
«سهراب سپهرى»
**سرچشمه امید، ص: 23@