جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نماز وسطى

زمان مطالعه: 15 دقیقه

حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى و قوموا لله قانتین. فان خفتم فرجالا او رکبانا فاذا امنتم فاذکروا الله کما علمکم ما لم تکونوا تعلمون(1).

مواظب نمازها باشید، بخصوص نماز میانه. و با امید و با خشوع و خضوع براى خدا بپا خیزید. اگر در حال ترس بودید، پیاده یا سواره نماز بگزارید؛ اما همین که عامل ترس برطرف شد و ایمنى یافتید باز خدا را یاد کنید، همان طور که او چیزهایى را که نمى‏دانستید به شما یاد داد.

اولا، طرز قرار گرفتن این دو آیه جالب است. آیات قبل درباره‏ى قسمتى از قوانین و نظامات مربوط به خانواده در اسلام است. سه آیه بعد هم باز مربوط به این قسمت است، با این تفاوت که سه آیه بعد احکامى را بیان مى‏کند – که گفتیم نسخ شده، یعنى کامل‏تر شده – درباره‏ى رفتار با زنى که

**سرود یکتاپرستى، ص: 86@

شوهرش مى‏میرد و تأمین زندگى او تا مدتى معین و نیز رفتار با زنى که از همسرش طلاق مى‏گیرد و تأمین زندگى او تا مدت معین. ابتدا یک حکم کلى که در شرایط آغاز نهضت اسلام و نظام اسلامى قابل اجرا باشد آمده بود، بعد این قانون تکامل پیدا کرد و قوانین مفصل‏ترى مربوط به احوال مختلف آمد. بنابراین، آن قانون اول نسخ شد؛ یعنى از ارزش و اعتبار افتاد و دیگر اعتبار اجرایى نداشت.

در هنگام تنظیم سوره‏ى بقره، این دو آیه مربوط به نماز، وسط آیات نسخ شده و آیات نسخ نشده‏ى مربوط به نظام خانواده قرار گرفته است. همان طور که در جلسات اول گفته شد، مسلم است که طرز چیدن آیات در قرآن بر طبق تاریخ نزول نیست؛ بر طبق ترتیب مطالب نیز نیست؛ بلکه بر طبق اسلوب‏هاى مختلف و جنبه‏هاى مختلف است. در اینجا این جنبه به چشم مى‏خورد که دو آیه‏اى که مربوط به بحث دیگرى هستند و با هم نازل شده‏اند، میان آیات نسخ شده و نسخ نشده از نظام خانواده قرار داده شده‏اند. این توضیحى مربوط به طرز چیدن آیات بود.

بحث اساسى ما پیرامون فهمیدن خود این دو آیه است. حافظوا على الصلوات، توصیه است به اینکه مواظب نماز باشید. بعد اضافه مى‏کند: به خصوص نماز میانه (نماز وسطى). نماز وسطى کدام است؟ جالب این است که روایات زیادى از شیعه و سنى درباره تفسیر و تعیین این نماز وسطى آمده است. منتها، دسته‏اى از روایات، نماز وسطى را نماز ظهر، یعنى نماز نیم‏روز مى‏دانند؛ دسته‏اى نماز عصر، دسته‏ى سوم نماز مغرب، دسته‏ى چهارم نماز عشاء، و دسته‏ى پنجم نماز صبح. یعنى هر کدام از این پنج نماز چند پشتوانه دارد که نماز میانه باشد. مطلب چیست؟ آیا همه‏ى این روایات درست است، یا بعضى از آنها درست است و بقیه درست نیست؟ آیا

**سرود یکتاپرستى، ص: 87@

از میان این پنج گروه فقط باید یکى را انتخاب کنیم، یا مى‏توانیم بگوییم هر پنج مورد صحیح است؟ البته هر پنج مورد صحیح نیست؛ زیرا معنى ندارد بگوییم مواظب نمازها باشید، به خصوص نماز میانه – و در فرض همه‏ى نمازها میانه‏اند! اینجا «به خصوص» معنى دارد.

ظاهر مطلب این است که منظور از نماز میانه همان نماز ظهر است. یعنى در آغاز که این آیات نازل شده و گفته مواظب نمازها، بخصوص نماز میانه باشید، ناظر به نماز ظهر بوده است. و لذا در روایت نقل شده است که پیغمبر – صلوات الله و سلامه علیه – در فصل تابستان براى نماز به مسجد مى‏آمد و عده‏ى مأمومین کم بود. یعنى تعداد کسانى که مقید به شرکت در نماز جماعت ظهر بودند کم بود – چون هوا خیلى گرم بود و آنان بایست در کوچه‏هاى بى‏درخت مدینه زیر آفتاب مى‏آمدند و برمى‏گشتند. در تابستان آفتاب عمود مى‏تابد و ظهر بسیار گرم است و سایه‏اى هم در کار نیست. از این جهت در این آیات تأکید شد که مواظب نمازها باشید، بخصوص نماز میان روز. بنابراین، آن زمان که آیه نازل شد، نمازى که روى آن تکیه مى‏شد که مواظب آن باشید، نماز ظهر بود. و از پیغمبر هم روایت شده است که تأکید حکومتى فرمود که باید در نماز جماعت ظهر شرکت کنید؛ براى اینکه اگر در آن شرایط مسلمان‏ها در نماز جماعت ظهر به طور منظم شرکت نمى‏کردند در بنیان نهضت اسلام سستى مى‏افتاد.

توجه داشته باشید که ممکن است در برخى مراحل در کوشش‏هاى اجتماعى به رفقا گفته شود «باید» فعل مستحب را عمل کنید. اینکه مى‏گوییم چیزى مستحب است و واجب نیست منظور در شرایط عادى است. ولى ممکن است در شرایط استثنایى، یک کار مستحب واجب شود. اگر رهبر یک حرکت و جماعت، و امام یک امت گفت فلان کار مستحب در

**سرود یکتاپرستى، ص: 88@

این شرایط واجب است، مثل واجبات معمولى واجب مى‏شود.

این است که روایت مى‏کنند پیغمبر دستور قاطع داد و فرمود باید شرکت کنید و اگر شرکت نکنید دستور مى‏دهم درهاى خانه‏هایتان را بسوزانند. براى مسلمان‏هایى که عادت کرده‏اند دستورهاى دینى را با تعارفات تحویل بگیرند شنیدن این گونه روایات و هضم آنها قدرى مشکل است. پیغمبر فرمود در نماز ظهر شرکت کنید، آن هم به شکل جماعت؛ و الا دستور مى‏دهم درهاى خانه‏هایتان را بسوزانند. این چه جور نماز خواندنى است که به اجبار انسان را به مسجد بکشانند تا نماز بخواند؟ این هم یک جور دین و آیین است: آیینى که از رغبت‏هاى درونى شروع مى‏شود، اما با اجبارهاى برونى هم همراه مى‏گردد.

نهضت‏ها و دعوت‏هاى باطنى، مثل دعوت‏هاى عرفانى و صوفى‏منشانه و امثال آنها، در کتاب مدعى‏اند که اجبار در کارشان نیست؛ ولى در آنها هم در مقام عمل و اجرا اجبار هست. تاکنون بدون استثناء همیشه در این قبیل نهضت‏ها و دعوت‏ها الزام و اجبار دیده‏ایم. مثلا اگر یکى از مریدها مثلا ذکرى را که جناب مرشد بر او معین کرده انجام ندهد، آن وقت مرید وقتى مى‏آید، دیگر آن طور که باید او را تحویل نمى‏گیرد. این خود یک نوع اجبار است. اگر قرار بود حرکت، علاقه و گرایش صرفا درونى و قلبى و بدون هیچ عامل ضمیمه باشد، باید در اینجا هم جناب مرشد دیگر تفاوتى قایل نشود و مرید ذکرگو را با مرید ذکرنگو یک جور تحویل بگیرد. همین که یک جور تحویل نمى‏گیرد، معلوم مى‏شود عامل برونى ضمیمه‏ى عامل درونى شده است. البته چاره‏اى نیست. خدا ما انسان‏ها را این طور آفریده؛ یعنى یک درونگرایى داریم و یک برونگرایى. یک سلسله انعطاف‏هاى درونى داریم و یک سلسله انعطاف‏هاى برونى – چاره‏اى هم نیست. اگر ما

**سرود یکتاپرستى، ص: 89@

بخواهیم در تربیت‏ها صرفا روى آن علاقه‏هاى خالص درونى، بدون هیچ گونه تشویق یا تهدید یا تنبیه خارجى تکیه کنیم، گمان نمى‏کنم بتوانیم هیچ سیستم تربیتى را به ثمر برسانیم. این دو عامل باید در کنار هم باشند. این است که از نظر نظام اسلامى مسأله خیلى عادى و قابل تحمل است: بیایید در نماز ظهر شرکت کنید. اینکه پیغمبر در مسجد بایستد و تعداد اندکى پشت سر او به جماعت بایستند، آبروى اسلام و عظمت اسلام را از بین مى‏برد. پس دیگران نیز باید بیایند. این یک نوع نماز همراه با نمایش تجمع، همبستگى و قدرت مسلمان‏هاست؛ لذا اگر ضعف پیدا کنند اثر آن از بین رفته است.

در آغاز کار مطلب این گونه بود. ولى در آن شرایط، نماز وسطایى که مردم در شرکت در آن سستى مى‏کردند، نماز نیم‏روز، یعنى نماز ظهر بود. بعدها اوضاع عوض شد. مردم عصرها وقتى بیکار بودند، مى‏خوابیدند و بعد مى‏آمدند در نماز عصر شرکت مى‏کردند. این سبک که ما نماز مى‏خوانیم، یعنى دو نماز با همدیگر، سنت اسلامى نیست. سنت اسلام این است که انسان پنج بار نماز بخواند؛ هر چند اگر حالا یک نفر در مسجدى پنج نوبت نماز بخواند مى‏گویند آقا سنى است؛ براى اینکه مثل سنى‏ها پنج بار نماز مى‏خواند! ولى از نظر فقه شیعه نیز همین طور است. فقه شیعه نیز بر پنج بار نماز خواندن در وقت فضیلت تأکید مى‏کند. این مسأله در رساله‏هاى عملیه هم که به فارسى نوشته شده آمده است؛ ولى مثل این که به همین هم که در رساله‏هاى عملیه نوشته شده نمى‏شود عمل کرد. چون اگر عمل کردى سر و صدا بلند مى‏شود و صف‏شکنى و این حرف‏ها مطرح خواهد شد!

به هر حال، تنظیم وقت نماز این طور بود که ظهر نماز بخوانند، بروند منزل استراحت کنند؛ بعد که مى‏خواهند دومرتبه سر کار بروند یا جنب و

**سرود یکتاپرستى، ص: 90@

جوش عصرانه داشته باشند، زمانى است که باید بیایند در مسجد نماز بخوانند و این بخش از برنامه روزانه را با تجمع و آمادگى درونى و توجه به خدا و یاد خدا شروع کنند. تا وقتى که مردم کارشان زیاد نبود، آمدن به نماز عصر عیبى نداشت و دو نوبت ظهر و عصر به مسجد آمدن براى آنها بى‏اشکال بود. اما زمانى که مشغله پیدا کردند، شرکت کردن در نماز عصر براى ایشان کار مشکلى شد. همان مشکلى که درباره‏ى نماز ظهر مطرح بود حالا به نماز عصر سرایت کرد. به این ترتیب ملاک تکیه کردن روى نماز ظهر به عنوان نماز وسطى جایش را عوض کرد و نماز عصر داراى آن ملاک شد. یعنى نماز عصر نمازى بود که شرکت در آن کمى براى مردم سنگین شده بود. بنابراین، اگر در یک روایت تفصیلى بگوید در این شرایط نماز وسطى نماز عصر است و این تأکید قرآن متوجه نماز عصر است انحرافى از آیه نیست.

نماز وسطى در موقع نزول آیه، نماز ظهر بود – با توجه به این ملاک که شرکت در آن به خاطر گرما مشکل بود. اما همین که جو اجتماعى طورى شد که شرکت در نماز عصر به خاطر مشغله‏ى زیاد سنگین شد، نماز وسطایى که باید این دفعه روى آن انگشت گذاشته و تأکید مى‏شد، نماز عصر، یا گاهى هر دو، بود. بنابراین نماز وسطى مى‏تواند هر دو باشد، اشکالى هم نیست.

بعد نوبت به نماز مغرب رسید. زمانى شرکت مردم در نماز مغرب عادى بود؛ چون فاصله مردم از مسجد مدینه زیاد نبود؛ عده‏ى مسلمان‏ها کم بود و همه پیرامون مسجد بودند. به علاوه، ابتداى نهضت هم بود و اول هر کارى شوقى دارد و هر چیز تازه‏اى لذتى، گرمایى و جنب و جوشى دارد. اما در زمان مورد بحث، این شوق کهنه شده و مسلمان‏ها هم زیادتر شده بودند. عده‏ى کسانى که از راه دور و بعد از اتمام کارشان در مزرعه، نخلستان و مغازه، سریع به مسجد مى‏آمدند تا اول مغرب نماز بخوانند کم شده بود. مثل حالا

**سرود یکتاپرستى، ص: 91@

که عده‏ى کسانى که اول مغرب در نماز جماعت شرکت مى‏کنند نسبت به بیست یا پانزده سال قبل بطور محسوس کم شده است. براى اینکه غروب زمانى است که اینان در مغازه را بسته‏اند و فاصله‏شان هم احیانا از مسجد زیاد است و از کار نیز خسته‏اند، لذا تا بخواهند به نماز جماعت مغرب برسند وقت نماز گذشته است. بنابراین، جو اجتماعى طورى شد که شرکت در نماز مغرب براى عده‏اى سنگین شد؛ از این رو همان ملاک تأکید و تکیه بر نماز ظهر و عصر به نماز مغرب نیز سرایت کرد.

براى همین عده‏اى که خسته و کوفته بودند نماز عشاء هم کار مشکلى بود. براى اینکه نماز عشاء هم با فاصله خوانده مى‏شد. یعنى مردم نماز مغرب را مى‏خواندند، بعد غذایى مى‏خوردند و قبل از زمان خواب، نماز عشاء را مى‏خواندند و بعد مى‏خوابیدند. در آن موقع در شهر مدینه (مثل بسیارى از جاهایى که هنوز هم همین طور است) برق و وسیله روشنایى نبود، لذا غروب که مى‏شد مردم مى‏آمدند نماز مى‏خواندند، سپس به خانه‏هایشان مى‏رفتند و غذایى مى‏خوردند و مى‏خوابیدند. عده کمى بودند که بعدا هم بیدار بنشینند؛ زیرا جایى براى رفتن نبود و برنامه و کارى در آن زمان وجود نداشت. اگر هم کارى بود مردم خسته بودند. آن کسى که صبح تا شام در مزرعه و در گرما کار بکند، وقتى بیاید نماز مغرب را بخواند، «السلام علیکم» را گفته یا نگفته خوابش مى‏برد. اتفاقا یکى از همین مسلمان‏ها همین طور شد و نماز مغرب را که خواند، شام خورده و نخورده، خوابش برد و نتوانست نماز عشاء را بخواند. در اینجا یک مجازات مقرر شد: هر کس فراموش کند نماز عشاء را بخواند و بخوابد، فرداى آن روز واجب است به عنوان کفاره‏ى از دست رفتن نماز عشاء روزه بگیرد. الان هم همین طور است. هر کسى نماز عشاء را نخواند باید فرداى آن روز را روزه

**سرود یکتاپرستى، ص: 92@

بگیرد تا بداند خواندن این نماز مهم است. بنابراین، براى عده‏اى که خسته بودند نماز عشاء نمازى سنگین شد و در نتیجه ملاک «صلاة وسطایى» که باید روى آن تکیه شود بر نماز عشاء صدق کرد. در زمستان انسان هنگام اذان صبح راحت برمى‏خیزد، ولى در تابستان که هوا گرم است و انسان شب‏ها دیر به خواب مى‏رود برخاستن براى نماز صبح کار مشکلى است. فعلا که در تابستان، حتى براى خیلى از افراد اهل نماز، نماز صبح نمازى از قلم افتاده است – بخصوص در مناطقى که شب‏ها خیلى کوتاه است، از خواب برخاستن، وضو گرفتن و نماز خواندن و دوباره خوابیدن خیلى مشکل است.

بنابراین، براى عده‏اى نماز صبح نماز سنگین شد و براى آن عده همان ملاک «صلاة وسطى» (نماز ظهر) که هنگام نزول آیه به آن توجه مى‏شد به نماز صبح منتقل شد. به این ترتیب مشاهده مى‏شود که پر بیراه نیست که گفته شود همه‏ى این روایات درست است. موقع نزول آیه، صلاة وسطى نماز ظهر بود؛ در شرایطى دیگر، براى عده‏اى نماز عصر مصداق صلات وسطى شد؛ و به همین ترتیب نماز مغرب و عشاء و صبح.

این تحلیل چه عیبى دارد؟ چه اشکالى به نظرتان مى‏رسد؟ اتفاقا بسیارى از روایات تفسیرى در قرآن را باید همین طور فهمید. نه اینکه ما زور بزنیم تا آن را درست کنیم؛ بلکه اصلا قرار نیست قرآن و آیات قرآن این قدر جمود داشته باشند که فقط بر یک مورد منطبق شوند. به چه مناسبت بر نماز ظهر به عنوان نماز وسطى تأکید شده بود و آیه آمد که «حافظوا على الصلوات و الصلوة وسطى»؟ به ملاک یک نوع انگیزه‏ى خاص، یک نوع شرایط خاص، یک نوع وضع استثنایى. خوب، اگر همین وضع استثنایى براى نماز عصر پیش آمد چرا آن را نماز وسطى ندانیم؟ این تحجر است که بگوییم نه!

**سرود یکتاپرستى، ص: 93@

نماز وسطى همان نماز ظهر است و بر نماز عصر تأکیدى نیست. مگر نماز عصر با نماز ظهر فرق دارد؟ علت تکیه کردن روى نماز ظهر این بود که این نماز سنگین بود. اگر در یک شرایط استثنایى نماز عصر هم سنگین شد، باید همان تکیه بر نماز عصر نیز بشود.

بنابراین، انتقال یک حکم الهى که در یک آیه‏ى قرآن یا یک حدیث آمده، به موارد مشابه، وقتى همان ملاک در آن موارد مشابه باشد، فقه و فقه دین و دین‏شناسى را زنده نگه مى‏دارد. به این دلیل است که اگر ما با روایات مختلفى که در تفسیر آیات آمده این گونه برخورد بکنیم نشانه‏ى یک نوع روشن‏بینى و بینش مترقى‏تر درباره‏ى دین است. این توضیحى بود درباره‏ى روایات مختلف مربوط به صلات وسطى.

اما مسأله مهم این است که قرآن تا این پایه روى نماز تکیه مى‏کند. به نظرم مى‏رسد که سهل‏انگارى درباره نماز، حتى با کمال تأسف در میان دوستان خودمان هم، مسأله قابل ملاحظه‏اى است. سهل‏انگارى درباره‏ى نماز چند گونه است: یکى اینکه انسان نمازش را سر وقت نخواند و بگذارد آخر وقت با عجله و شتاب بخواند. یک نوع دیگر آن این است که نماز را اول وقت مى‏خواند اما نماز خواندنى به عنوان اسقاط تکلیف؛ انگار بار تکلیفى را از دوش خود پایین مى‏گذارد. این هم یک نوع سهل‏انگارى درباره‏ى نماز است. البته این نماز بى‏روح، بى‏جان، بى‏اثر و بى‏معنى بهتر از نخواندن آن است؛ چون لااقل خود نشانه یک نوع تقید است. این نمازگزار با یک انسان بى‏قید، بى‏بند و بار و بى‏تعهد این فرق را دارد که بالاخره سر وقت نماز ظهر که مى‏شود به یادش مى‏آید که باید کارى انجام دهد. اما واقعیت این است که آن نماز، نمازى روح‏بخش نیست. این هم یک نوع سهل‏انگارى است. «حافظوا على الصلوات»؛ نگهبان نماز باشید؛ نماز را نماز نگاه دارید نه یک

**سرود یکتاپرستى، ص: 94@

نوع تشریفات خشک.

علت عمده‏اى که بچه‏ها، حتى در خانواده‏هاى نمازخوان، بعدها تارک‏الصلوة مى‏شوند و به نماز اهمیت نمى‏دهند همین است که احساس مى‏کنند پدرشان با نماز به صورت بارى که باید زمین گذاشت برخورد مى‏کند. بچه این را مى‏فهمد. بنابراین پیش خود مى‏گوید اصلا من چرا از اول بار را بر دوش بگیرم که بعد بخواهم آن را زمین بگذارم. نماز روح‏دار پدر و مادر، نماز جاندار، نماز با توجه، نمازى که بچه‏ها احساس کنند در چهره‏ى پدر و مادر و چهره‏ى بزرگترها طى لحظاتى صفا، توجه، از خود درآمدن و به خدا رو آوردن، تذکر، ذکر و یاد خدا هست، براى همه جذبه دارد.

اصولا اگر بخواهیم نماز در جامعه‏ى ما زنده بشود باید نمازها را روح‏دار کنیم. این کار مشوق و عامل پرکششى براى دیگران است که به سوى نماز روآورند. نماز، چه به صورت جماعت، چه به صورت فرادى، حضور قلب مى‏خواهد. تا آنجا حضور قلب در نماز اهمیت دارد که روایتى است با این مضمون که «لا صلاة الا بحضور القلب»؛ اصلا نماز اگر با حضور قلب نباشد نماز نیست. آن نمازى از تو قبول مى‏شود که قنوتش دست برداشتن از سر دنیا باشد. در روایتى مى‏پرسد، اینکه ما وقتى نماز را شروع مى‏کنیم در تکبیرةالاحرام دست بلند مى‏کنیم و مى‏گوییم «الله اکبر» نشانه و شعار چیست؟ این دست بلند کردن چه معنایى مى‏دهد؟ پاسخ مى‏شنود که دست بلند مى‏کنى یعنى من در این لحظات هر چه را جز خداست پشت سر انداختم. «الله اکبر» یعنى چون او از همه بزرگتر است همه را پشت سر انداختم.

به خود بیاییم و حساب خود را برسیم! خودم را نیز مى‏گویم. نمازهاى ما چقدر این آهنگ روح‏دار را دارد؟ چند درصد و چند مورد از

**سرود یکتاپرستى، ص: 95@

نمازهاى ما در یک هفته واجد این صفات است؟ «حافظوا على الصلوات»؛ مواظب نمازها باشیم. دقت کنیم که نمازهایمان بى‏روح و بى‏اثر نشود. آن نمازى روح‏دار است که در رابطه‏ى با آن مى‏گوید:

«و اقم الصلاة، ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر»

نماز را بپا دار، که نماز آدمى را از کار زشت و ناپسند بازمى‏دارد.

بعضى‏ها در حق این آیه خیلى ظلم مى‏کنند. مى‏گویند مى‏دانید چرا قرآن مى‏گوید «ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر»؟ براى اینکه نماز در لباس غصبى باطل است. بنابراین اگر خواستى نمازت درست باشد، باید مراقب باشى لباست غصبى نباشد. آن کسانى هم که خیلى مقیدند، از حلال‏ترین مالشان یک لباس نماز درست مى‏کنند که موقع نماز آن را بپوشند تا لباسشان غصبى نباشد! اما در بقیه زندگى در غصب غوطه‏ورند.

این ظلم به این آیه است. آیه نمى‏خواهد این را بگوید. آیه مى‏گوید اصلا نماز روح‏دار انسانى مى‏سازد که چون رو به خدا دارد، پشت به کار ناپسند و زشت مى‏کند. نماز، انسانى مى‏سازد خوددار از فحشاء و منکر. حافظوا على الصلوات! نمازى با این صفات را زنده نگه دارید.

اتفاقا آیه‏ى بعدى که به دنبال این آیه آمده بسیار جالب است. آیه‏ى بعدى نشان مى‏دهد که روح و ماهیت نماز چیست. مى‏گوید، اگر در حال خوف هستید، ترس دارید، شرایط به نحوى است که نمى‏توانید یک جا بایستید و آرام نماز بخوانید: «فرجالا او رکبانا»؛ در حالى که راه مى‏روید نماز بخوانید؛ همان طور در حالى که پشت اسب سوارید، در اتومبیل سوارید، یا در هواپیما هستید نماز بخوانید. یعنى چه؟ یعنى در آن موقع که شکل عادى

**سرود یکتاپرستى، ص: 96@

نماز ممکن نیست، مى‏جنگى، از دشمن مى‏گریزى، از حیوان درنده فرار مى‏کنى، یا عامل ترس دیگرى پیش آمده است که باید بروى، اما وقت نماز هم هست، در این موقع هم نماز را از دست نده. معلوم مى‏شود نماز چیزى است که در این قبیل حالات جالب‏تر مى‏شود. توجه به خدا در حال ترس چقدر جالب‏تر است!

البته این بخش‏ها را به کلى از کتاب‏هاى رساله علمیه برداشته‏اند. حتى به رساله‏هاى جامع‏ترى هم که اخیرا نوشته شده نگاه کردم، دیدم این بخش در جاى خودش، یعنى بحث نماز خوف نبود – گرچه شاید آن را در بخش‏هاى دیگرى آورده‏اند. بحث نماز خوف این است که انسان در شرایط استثنایى چگونه نماز بخواند؛ مثلا کسى که در آب افتاده و در حال غرق شدن است، اما وقت نماز شده. مى‏گوید همان جا نیز دلت را به سوى خدا کن و با اشاره نماز بگزار. پس نماز چنین چیزى است. اگر نماز همین شکل ظاهرى بود البته باید در چنین مواقعى ساقط مى‏شد. بسیارى از زنان و مردان مسلمان فهمیده در این حالت تکلیف خودشان را درست نمى‏دانند. همین چندى قبل بود که بیمارى از یک خانواده روحانى دینى عمل جراحى داشت. بعد از عمل، موقعى که روى تخت به هوش آمده بود نمى‏توانست نماز بخواند، ولى تکلیف خود را نمى‏دانست. مى‏پرسید آیا من نمازم را بعد و به صورت قضا بخوانم؟ به او گفتم باید همین حالا به صورت اشاره نماز بخوانى و حتى اگر نتوانى تمام حمد و سوره را بخوانى هر قدر از آن را که مى‏توانى بخوان؛ مى‏توانى سجده و رکوع را نیز با اشاره انجام دهى. او تکلیف خود را نمى‏دانست، چون در رساله‏ها نبود. شاید خیلى از مریض‏ها همین طور باشند که در روزهاى اول پس از عمل اصلا نماز را کنار بگذارند؛ چون مى‏گویند نماز را نمى‏توانیم بخوانیم، پس ساقط است. آنها از این

**سرود یکتاپرستى، ص: 97@

غافل‏اند که در حالت عادى رکن نماز رکوع و سجود و قیام و مانند آن است که ما باید بدان عمل کنیم و واجبات دیگر آن قرائت است و ذکر است و تشهد؛ اما روح نماز چیزى دیگر است: به یاد خدا بودن. لذا آن ارکان در شرایط استثنایى به نحو دیگرى نیز (مثل اشاره) قبل اجرا هستند.

اتفاقا نماز آیات که خواندن آن بر هر مسلمان در زمانى که ماه یا خورشید مى‏گیرد، زلزله، صاعقه، طوفان یا سیل رخ مى‏دهد واجب است، براى این است که در این حالت‏هاى استثنایى به خدا توجه کند و توجهش را به خدا روزافزون کند. ماه و خورشید گرفتگى، آیات و نشانه‏هایى از نظم منظومه شمسى ماست. در وقتى معین ماه مى‏تواند میان خورشید و زمین فاصله شود و تاریک (کسوف)، و زمین مى‏تواند میان خورشید و ماه فاصله و ماه تاریک شود (خسوف). نماز آیات، نظم و آیه و نشانه‏اى از نشانه‏هاى خداست. لذا در این مواقع باید به یاد خدا بود. در زلزله و طوفان و امثال آن نشانه‏ى دیگرى از نشانه‏هاى خدا وجود دارد. در این مواقع عجز و ناتوانى انسان مغرور در برابر این حوادث مجسم مى‏شود و آدمى درمى‏یابد که همین انسان پرقدرت چطور گاهى در تنگناى حوادث عادى یا استثنایى طبیعى قرار مى‏گیرد. از این رو، مسلمان در چنین مواقعى نیز به یاد خداست. در حال بیمارى و جنگ نیز در اسلام به لزوم توجه انسان به خدا تأکید شده است. بنابراین، اگر از خواندن نماز مى‏ترسید: فرجالا او رکبانا؛ پیاده یا سواره (پشت اسب یا ماشین، در هواپیما،…) نماز بخوانید.

فاذا امنتم فاذکروا الله کما علمکم ما لم تکونوا تعلمون

وقتى که به حالت عادى بازگشتید و ایمنى پیدا کردید به یاد خدا باشید؛ همان طور که به شما آنچه را نمى‏دانستید یاد داد.

**سرود یکتاپرستى، ص: 98@

این آیه بعدى که شکل استثنایى نماز خوف را بیان مى‏کند و مى‏گوید حتى اگر در میدان جنگ با دشمن رودررو هستید و موقع نماز است، با اشاره نماز بخوانید؛ همچنان که در لیلةالهریر، یعنى در آن شب پرغوغاى جنگ صفین که هوا سرد بود، مولا على – علیه‏السلام – با ایماء و اشاره و با لباس و زره خونین، رودررو با دشمن و در حال نبرد نماز گزارد و نماز را از یاد نبرد. جالب اینجاست که در آن جا دیگر فرصت نیست که سوره حمد را تمام بخواند. در آنجا کافى است بگویید: «سبحان الله» (یک رکعت) یا: «سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله والله اکبر» (یک رکعت) و یک بار دیگر «سبحان الله»، و نماز را تمام کند. این مسائل در کتاب‏هاى فقهى هست، اما در رساله‏هاى در دسترس مردم نیست.

ماهیت نماز به یاد خدا بودن است. بنابراین، اگر از اول تا آخر نماز به یاد همه چیز بودیم جز یاد خدا، ظاهر نماز را بجا آورده‏ایم، اما جسمى بى‏روح. و اگر در حال نبرد و در آن غوغاى فکرى، غوغاى عملى، سر و صدا، جنجال و بزن و بکش، فقط یک «سبحان الله» گفتیم، نماز باروح خوانده‏ایم.

«قوموا لله قانتین» همین معنا را توضیح مى‏دهد: از سر کار، یا خواب برخیزید! براى خدا، و با خضوع در برابر او. علاوه بر این، قوموا لله قانتین در مورد نماز است. برخیزید! – یا از سر کار، یا از خواب، یا از خانه، – و به مسجد بروید. اما ملاک و روح این فرمان خیلى وسیع‏تر است و حتى قیام نبردآمیز در راه خدا را هم دربر مى‏گیرد. هر رستاخیز، هر قیام و هر برخاستن را شامل مى‏شود. لذا ممکن است قوموا لله قانتین که در مسجد شعار نماز است در میدان نبرد شعار مبارزه باشد. این خصلت قرآن است. قرآن باید این طور باشد، چون کلام ذووجوه است؛ جمله‏هایى است پرمعنا که به

**سرود یکتاپرستى، ص: 99@

آهنگ‏هاى گوناگون زندگى مى‏توان یک جمله‏ى آن را به کار برد.

این توضیحى بود که درباره‏ى این آیات لازم بود براى دوستان عرض کنم. امیدوارم که این بحث‏ها براى من و شما سازندگى داشته باشد و واقعا قرار بگذاریم نمازهایمان خیلى روح‏دارتر از آن باشد که در بسیارى از اوقات هست. براى اینکه نماز دوستان روح‏دار باشد یک امر واجب هست که من باصراحت گفته‏ام آن را براى هر زن و مرد مسلمان لازم مى‏دانم. آن این است که معنى و مفاد جمله‏هاى عربى را که در نماز مى‏خوانید یاد بگیرید. بر هر پدر و مادرى لازم است به بچه‏ها نماز را با معنى یاد بدهد؛ به طورى که وقتى مى‏گوید «بسم الله الرحمن الرحیم»، مثل یک عرب معنى آن را بفهمد. و این کار مشکلى نیست. مبادا کسى فکر کند لازم است دو – سه سال عربى بخواند تا یاد بگیرد. با تجربه‏اى که ما داشته‏ایم معلوم شد که مى‏توان در چند جلسه، با حوصله و بردبارى، به کودن‏ترین افراد هم خواندن نماز را یاد داد و هم معنى آن را؛ البته به شرطى که در این کار به اندازه‏ى چند جمله انگلیسى – مثل اینکه از شنیدن good morning بچه‏هایمان شوق و ذوق مى‏کنیم – علاقه نشان دهیم. انتظار جدى من این است که در خانواده‏ها، همه‏ى افراد معنى نماز را به گونه‏اى یاد بگیرند که وقتى «الله اکبر» مى‏گویند معناى آن را بفهمند، نه اینکه آن را مثل وردى نامعلوم بیان کنند. علاوه بر این، چند سوره‏ى کوچک قرآن را (مثل والعصر، کوثر) نیز با معنى یاد بگیرید. من امشب بنا را بر این مى‏گذارم که انشاءالله در چند جلسه، تا پایان ماه رمضان، همراه با این برنامه‏ى تفسیر، قسمت‏هاى مختلف نماز را به اضافه‏ى سوره‏هایى که ذکر کردم، و چند سوره‏ى کوچک دیگر، معنى کنم تا به این ترتیب حتى براى آنها که این سوره را با معنى مى‏دانند تذکرى حاصل شود.

والحمد لله، و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین.

**سرود یکتاپرستى، ص: 103@


1) سوره بقره، آیه 239.