جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نماز و یافتن هویت

زمان مطالعه: 8 دقیقه

از بیمارى‏هاى دردناک و کشنده‏ى انسان امروز بیمارى بحران هویت است. منظور از بحران هویت وضعیتى است که انسان امروز در آن، هویت خود را فراموش کرده، یا از دست داده و یا با هویت‏هاى دیگر عوضى گرفته است، در نتیجه با دو بحران «نفى» یا «مسخ» شخصیت روبه‏رو گشته است.

راستى اگر بخواهیم در یک سطر تعریفى از ماهیت حیوان و انسان نشان دهیم چه خواهیم نوشت؟ خواهیم نوشت: «حیوان موجودى است زنده که مى‏خورد، مى‏خوابد و لذت مى‏برد…»

و اگر بخواهیم انسان را تعریف کنیم چه خواهیم نوشت؟ قلم را به دست مى‏گیریم و به فکر فرومى‏رویم، آن گاه خواهیم نوشت: «انسان موجودى است زنده که مى‏خورد، مى‏خوابد، و لذت مى‏برد…» همین؟! آیا این تعریف درست انسان است؟! هرگز. گرچه انسان و حیوان از نظر خوردن، خوابیدن، و لذت بردن دو همکلاسى دیرینه به شمار مى‏روند، اما از نظر ماهیت، هیچ شباهتى به یکدیگر ندارند.

تفاوت «انسان و حیوان؛ معمایى است که انسان امروز هنوز نتوانسته است پاسخى شایسته براى آن بیابد هر چند کتابخانه‏هاى بزرگى از

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 20@

انبوه کتاب‏هاى انسان‏شناسى، روان‏شناسى، جامعه‏شناسى، مردم‏شناسى و… را فراهم آورده است. این علوم و دانش‏ها، آگاهى‏هاى فراوانى را به انسان بخشیده، اما از آن جا که انسان بیش از آن که به خود بیندیشد و خورشید فروزان حقیقت را در افق وجود خویش جست‏وجو کند، به تحقیقات، مطالعات و پژوهش‏هاى بیرونى دل خوش کرده است، هر چه بیش‏تر دویده، از خود دورتر و وامانده‏تر شده است.

مصیبت بزرگ‏تر انسان امروز آن است که نه تنها خود را نشناخته و به گوهر آسمانى خویش پى نبرده است، بلکه چنین مى‏اندیشد که بیش از هر عصرى خود را شناخته و گوهر خود را یافته است. این غرور و خوش‏باورى، زاییده‏ى «قدرت، سرعت و لذتى» است که صنعت در دسترس انسان قرار داد، اما نحوه درست به کارگیرى آن را به او نیاموخته است. انقلاب صنعتى، انسان را سوار بر اسب سرکش و چموش قدرت، سرعت و لذت کرده، ولى ظرفیت درخور او را به او نبخشیده است. علم اگر چه آموزگار خوبى است، اما مربى خوبى نیست. این آموزگار ورزیده و باتجربه به تو مى‏آموزد که با فشردن یک تکمه چگونه صدها تن اورانیوم را به انرژى تبدیل کنى، اما هرگز نمى‏آموزد که با این انرژى آزاد شده چه کنى! آیا صدها کارخانه را به کار اندازى و صدها هزار کارگر را به کارگیرى و نان محبتى بر سر سفره‏ى نیازمندان گذارى، یا آن که شهرى پر از انسان را در چند ثانیه به جهنمى سوزان که شعله‏هایش تا آسمان زبانه مى‏کشد تبدیل کنى؟!

به راستى ماهیت واقعى این موجود عجیبى که بر دو پا راه مى‏رود و دل آسمانها را شکافته و تا عمق اقیانوس‏ها راه یافته است چیست؟

ماهیت اصلى انسان آن است که انس بگیرد اما با که؟ با آن که مبدأ و مقصد

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 21@

اوست، با آن که اول و آخر و آغاز و پایان اوست.

گاه ما در یک لحظه به همه چیز فکر مى‏کنیم جز به آن که همه‏ى «گاه‏ها»، «لحظه‏ها» و «اندیشه‏ها» را به ما بخشیده است. گاهى وقت‏ها ما به یک لقمه غذاى لذیذ بیش از هستى‏آفرین فکر مى‏کنیم. حاضریم براى فرونشاندن گرسنگى خود چندین مغازه و خیابان را پشت سر گذاریم تا بهترین، تمیزترین و خوشمزه‏ترین خوراک‏ها را به دست آوریم. اگر در همان لحظه که با دوستانمان نمک و فلفل را روى لقمه‏ها مى‏پاشیم و آماده‏ى خوردن مى‏شویم، اگر همان لحظه بتوانیم یک مسأله‏ى ساده‏ى ریاضى را – که در مدرسه صدها نوعش را دیده و خوانده‏ایم – حل کنیم، مى‏توانیم به معماى چند مجهولى وجود خود (هویت انسانى خودمان) پى ببریم و از بحران هویت نجات یابیم. آن مسأله‏ى ساده این است: براى فراهم آمدن یک لقمه غذاى لذیذ چند پدیده‏ى کیهانى و قانون علمى به کار گرفته شده است؟

عجله نکنید. وقتى به خانه رسیدید، در کمال آرامش، قلم و کاغذى بردارید و دست کم ده دقیقه از 1440 دقیقه‏اى(1) را که این هستى در اختیار شما گذاشته براى حل این معماى بسیار ساده به کار گیرید. اگر دچار حیرت شدید بدانید که اولین قدم را به سوى شناخت هویت خویش برداشته‏اید.

جواب بسیار کوتاه مسأله را از زبان خود هستى بشنوید:

خدا به خورشید گفت: بر دریاها بتاب! گفت: تابیدم. به آب‏ها گفت: بخار شوید و به آسمان بالا روید! گفتند: بخار شدیم و به آسمان بالا رفتیم. به باد گفت: ابرهاى پربار را بر دوش خود بردار و به آن جا که من

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 22@

اراده کرده‏ام ببر! آن زمین‏هاى سوخته را مى‏بینید که از تشنگى فریادشان به آسمان بلند است. آن کشاورز پیر را مى‏بینید چگونه نگاه نیاز خود را به آسمان دوخته است. اى ابرها! آن جا ببارید! اى قطره‏هاى باران! آن جا فروریزید. آن گاه همه یک صدا فرمانش را پاسخ گفتند. آیینه‏ى خورشید بر دریا تابید، دل تب‏دار دریا در آسمان آبى جا گرفت. بادها وزیدند. ابرها به غرش آمدند. زمین تشنه جان گرفت، سبزه‏ها طراوت یافتند، لاله‏ها لبخند زدند و جویبارها سرود شادى را زمزمه کردند… تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى(2).

این پیام یک لقمه نان به ماست.

به راستى آیا یک بز در خوردن یک بوته‏ى علف و یک گربه در به دندان کشیدن تکه‏ى دمبه به این همه مى‏اندیشید. آیا آن‏ها هیچ گاه لحظه‏اى در این چرخه‏ى بزرگ و پیچیده تبدیل و تبدل، به قانون‏هاى علت و معلول، قانون تبخیر و قانون جاذبه و قانون جابه‏جایى بادها و ابرها و ریزش باران‏ها مى‏اندیشند؟

این است تفاوت انسان و حیوان، و این همان حقیقتى است که انسان امروز به رغم توانایى‏هاى شگفت‏انگیزش آن را از یاد برده و یا خود را به نادانى زده است(3) و قرآن، این کتاب همیشه سبز، با یادآورى همین کوچک‏هاى بزرگ، انسان‏ها را از بیمارى «بحران هویت» نجات مى‏دهد. دست او را

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 23@

مى‏گیرد و تا آن سوى افق‏هاى دوردست، فراتر از ابرها، بادها و قرارگاه خورشید و ماه مى‏برد و قلب او را با هستى‏آفرین پیوند مى‏زند.

خداست که بادها را براى به حرکت درآوردن ابرها مى‏فرستد و بعد آن را در آسمان آن گونه که بخواهد مى‏گستراند و پاره پاره مى‏کند و مى‏بینى که دانه‏هاى باران از لابه‏لاى آن خارج مى‏شود تا به هر کس از بندگانش که بخواهد فروریزد و شادمان شوند(4).

امام ساجدان على بن الحسین علیه‏السلام در نیایش اول صحیفه به گونه‏اى زیبا به تفاوت انسان و حیوان اشاره مى‏کند و امتیاز آن‏ها را از یکدیگر به شناخت نعمت‏هاى پیاپى او و سپاس‏گزارى در برابر آن‏ها مى‏داند:

سپاس خدایى راست که اگر شناخت سپاس‏گزارى از نعمت‏هاى پیاپى بندگانش را از آنان مى‏گرفت، آنان در نعمت‏هایش غوطه مى‏خوردند بى آن که ستایشش گویند، از روزى بى‏حسابش بهره‏مند مى‏شدند بى آن که سپاسش را گویند؛ و اگر چنین بودند، هر آینه از مرزهاى انسانى بیرون رفته و در حصار حیوانیت جاى مى‏گرفتند و چنان مى‏شدند که در کتاب استوارش توصیف کرده؛ آن‏ها شبیه چارپایان هستند، بلکه گمراه‏ترند(5).

سبب گمراه بودن انسان‏هاى هویت از دست داده آن است که آنان – بر خلاف حیوانات – از ابزار اندیشه و شناخت و سپاس و ستایش، عقل، چشم، گوش، زبان برخوردارند، اما آن را به کار نمى‏گیرند.

آیا نماز مى‏تواند هویت گمشده‏ى ما را به ما بازگرداند؟ آیا این گفت‏وگوى

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 24@

آسمانى مى‏تواند نگاه انسان‏هاى به بن‏بست رسیده را از چرخه‏ى خوردن، خوابیدن و لذت بردن به سوى افق‏هاى پر رمز و راز بکشاند؟

آرى، مى‏تواند. چگونه؟ با تذکر دادن نعمت‏هایى که به ما داده است، و با توجه دادن ما به دو عنصر خاک و آب، دست ما را مى‏گیرد و از خاک به افلاک مى‏کشاند و نگاه ما را از زمین به آسمان سوق مى‏دهد.

نماز مجموعه‏اى از حرکت‏ها، ذکر گفتن‏ها و به خاک افتادن‏هاست.

نمازگزار در هر نماز دو رکعتى چهار بار سر بر خاک مى‏گذارد و در هر نماز چهار رکعتى هشت بار. در تیمم پشت و روى دست‏ها و قاب چهره را با خاک آشنا مى‏کند و در حال قرائت حمد و رکوع؛ نگاه نمازگزار را با خاک پیوند مى‏دهد. توجه به خاک چرا؟ توجه به خاک در نماز اسرارى دارد که برخى از آن‏ها را پیشوایان معصوم علیهم‏السلام بازگو کرده‏اند، آنان تفسیر بسیار عمیقى از سر به خاک ساییدن و سجده کردن دارند. در هنگام سر بر زمین نهادن و سر برداشتن همواره این آیت آسمانى در دلشان مى‏نشسته است که:

شما را از این (خاک) آفریدیم و به این (خاک) باز مى‏گردانیم و دوباره از آن بیرون مى‏آوریم(6).

آیا تفسیرى زیباتر از این براى سجده سراغ داریم؟ توجه به عنصر آب در وضو نیز اسرارى دارد که برخى را پیشوایان معصوم علیهم‏السلام براى ما یادآور شده‏اند.

در آن شب که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به معراج رفت و حقیقت آسمان‏ها و زمین را مشاهده کرد؛ اسرار بسیارى آموخت. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خود مى‏گوید: «آن گاه

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 25@

پروردگار من – عزوجل – فرمود: اى محمد! دستت را دراز کن تا آبى که از فراز آسمان عرش من سرازیر است به دستت رسد، پس آب فروریخت و من با دست راست آن را گرفتم، از این رو، وضو با دست راست آغاز شد. سپس فرمود: اى محمد! آن را برگیر و چهره‏ات را با آن شست‏وشو ده و به او آموخت که تو مى‏خواهى عظمت مرا بنگرى در حالى که پاک هستى. آن گاه (هر یک از) دست‏هایت را با دست دیگر شست‏وشو ده و به او آموخت که تو مى‏خواهى کلام مرا (قرآن) با این دست‏ها دریافت کنى، و با آب مانده از دست‏هایت، سر و دو پایت را مسح کن و به او آموخت که من مى‏خواهم سر تو را مسح کرده و به تو برکت بخشم؛ اما مسح پاهایت براى آن است که من مى‏خواهم پاى تو را به جایى برسانم که تاکنون پاى کسى جز تو نرسیده و نخواهد رسید»(7).

بر اساس این حدیث:

1. شستن صورت در وضو مقدمه و زمینه‏اى براى پاکى درون و آشنا شدن با عظمت پروردگار است.

2. شستن دست‏ها مقدمه و زمینه‏اى براى آشنایى با وحى و دریافت قرآن است. تنها دست‏هاى پاک به آسمان با شکوه قرآن مى‏رسد(8).

3. مسح سر – که در حقیقت جایگاه اندیشه و مرکز فرماندهى وجود انسان است – مایه‏ى برکت و فزونى مى‏گردد؛ چرا که منشأ همه‏ى خیرها و برکت‏ها چراغ فروزان عقل و اندیشه است.

توجه به این اسرار آسمانى نماز، دل نمازگزار را براى راه یافتن به محضر

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 26@

خداوند آماده‏تر مى‏کند.

ما در سرتاسر نماز با این حقیقت روبه‏رو هستیم که در همه‏ى زندگى، کارها و فعالیت‏ها با استمداد از قدرت و نیرو و توانى که به ما داده است برمى‏خیزیم و مى‏نشینیم(9).

و نیز با این حقیقت اساسى هستى و وجود آشنا مى‏گردیم که، در پس پدیده‏هاى طبیعى، فیزیکى و مادى و همراه آن‏ها نیرویى ناظر،(10) بصیر و بینا،(11) خبیر(12) و آگاه(13) وجود دارد که حتى صداى نجواى ما را مى‏شنود(14) و از وسوسه‏هاى دل ما آگاهى دارد(15).

(اهدنا الصراط المستقیم) نیایش با شکوه دل‏هاى آسمانى است؛ دل‏هایى که قطب نماهاى وجود خود را هر لحظه به سوى قبله‏ى حقیقى مى‏گیرند تا کشتى وجودشان در مسیر توفان‏ها، سیلاب‏ها و امواج خروشان زندگى؛ راه، جهت و مسیر اصلى را گم نکند.

(اهدنا الصراط المستقیم) تنها زمزمه‏اى در پنج نوبت نیست که سرود آشناى لب‏هاى عاشق هدایت در لحظه لحظه‏ى شبانه روز است.

(اهدنا الصراط المستقیم) یک انتخاب است، انتخابى در لحظه لحظه‏ى زندگى ما. انتخابى که تا جان در تن داریم تکرار مى‏گردد تا آن جا که بخشى

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 27@

از جان ما شود.

با این توجه؛ نمازگزار در برابر هر راه انحرافى رو به الله مى‏کند و مى‏گوید: (اهدنا الصراط المستقیم).

در برابر هر سرکشى، عصیان، تمرد و توفان غریزه رو به او مى‏ایستد و مى‏گوید: (اهدنا الصراط المستقیم).

در برابر هر دوست ناباب – دوستى که قدرت تغییر او را ندارد – مى‏ایستد و مى‏خواند: (اهدنا الصراط المستقیم).

در برابر هر گناه، در برابر هر نگاه نا به جا و سخن ناروا مى‏گوید: (اهدنا الصراط المستقیم).

در برابر همه‏ى حیرت‏ها، جهل‏ها، سردرگمى‏ها، زمزمه مى‏کند که (اهدنا الصراط المستقیم) و نمازگزار این چنین هویت خویش را باز مى‏یابد.

آرى، نمازگزار تنها به خواستن هدایت و یافتن راه بسنده نمى‏کند، بلکه به راهنماها، الگوها و نعمت یافتگان هدایت الهى نیز توجه دارد و در زندگى به آن‏ها اقتدا مى‏کند.

(اهدنا الصراط المستقیم؛ صراط الذین أنعمت علیهم)؛ ما را به راه راست هدایت کن؛ راه آنان که نعمتشان دادى».

و بالاتر از این؛ نمازگزار حتى به الگوهاى منفى نیز توجه دارد و از خدا مى‏خواهد که او را از آن‏ها دور کند (غیر المغضوب علیهم و لاالضالین)؛ خدایا! ما راه راست را مى‏خواهیم نه راه مغضوبین را، نه راه کسانى که بر آنان خشم گرفتى و نه راه گمراهان را».

توجه به هدایت آسمانى خداوند؛ خواستن ماندن در راه راست.

توجه به راه یافتگان و پرهیز و دورى از مغضوبین و گمراهان. تکرار این

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 28@

مفاهیم در شبانه روز نقش تربیتى اساسى در روح، ذهن، فکر، اندیشه و یافتن هویت ما ایفا مى‏کند.

توجه به این حقیقت‏هاى اساسى؛ زندگى و هستى را از حالت کور و کر و بى‏شعور بودن بیرون مى‏کشد و به موجودى آگاه، بینا و ناظر و بیننده تبدیل مى‏سازد. توجه به این حقیقت‏هاست که هرگاه در دل انسان راه یابد، انسان سرگشته، راه خود را پیدا مى‏کند، مسیر خود را تشخیص مى‏دهد و از سرگشتگى، گم‏گشتگى و بحران هویت نجات مى‏یابد.

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 29@


1) هر شبانه روز 24 ساعت و یا 1440 دقیقه است.

2) ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارندتا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى‏همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردارشرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى‏(سعدى، گلستان).

3) (نسو الله فأنسیهم أنفسهم) آنان خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را از یاد خودشان برد (حشر (59) آیه‏ى 19).

4) روم (30) آیه‏ى 48.

5) صحیفه‏ى سجادیه – دعاى اول.

6) (منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة أخرى) (طه (20) آیه‏ى 55).

7) امام خمینى، سر الصلوة، ص 79.

8) (لا یمسه الا المطهرون) (واقعه (56) آیه‏ى 79).

9) «بحول الله و قوته أقوم و أقعد» (الکافى، ج 3، ص 338؛ التهذیب، ج 2، ص 87).

10) (لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار) (انعام (6) آیه‏ى 103).

11) (ان الله بصیر بالعباد) (غافر (40) آیه‏ى 44).

12) (هو اللطیف الخبیر) (انعام (6) آیه‏ى 103).

13) (ان الله علیم بذات الصدور) (مائده (5) آیه‏ى 7).

14) (ما یکون من نجوى ثلاثة الا هو رابعهم) (مجادله (58) آیه‏ى 7).

15) (و نعلم ما توسوس به نفسه) (ق (50) آیه‏ى 16).