جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هویت کسب شده

زمان مطالعه: 4 دقیقه

البته جستجو و سردرگمى شاید گاهى مفید باشد؛ اما اگر بیش از حد طولانى و عمیق شود نوجوان را به فروپاشى هویت و از هم پاشیدگى در نقش دچار مى‏کند. افرادى که پس از یک دوره جستجوى فعالانه به احساس هویتى قوى دست یافته‏اند، در مقایسه با آنهایى که هویتشان به طور یک نواخت شکل گرفته، بى آنکه این دوره را گذرانیده باشند از

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 37@

استقلال رأى بیشترى برخوردارند. آنها خلاق‏ترند و تفکر پیچیده‏ترى دارند؛ و از نظر هویت جنسى ثبات بیشترى دارند و با دیدى مثبت به خود و دیگران مى‏نگرند و استدلال اخلاقى رشد یافته‏ترى دارند(1).

نوجوان در این دوره از زندگى نیز باید یک بار دیگر در نسبت‏هایى که بین «خود» و «محیط خود» برقرار کرده است تجدید نظر کند و با روى آوردن مجدد به سازمان یافتگى نظام ارزشى خود به همه‏ی مؤلفه‏هاى وجود خویش وحدت تازه‏اى بخشد؛ و رابطه متعادل و مورد انتظارى را در رابطه با والدین و جامعه بزرگسال برقرار سازد. البته این تعادل و انتظار مطلوب آنگاه میسر خواهد شد که شرایط اجتماعى و انگیزش‏هاى درونى بطور طبیعى و بدور از فشارها و اجبارهاى بیرونى باشد. پیداست که اگر شرایط غیر طبیعى یا دور از وضع طبیعى باشد عملاً دو حالت اساسى با انواع حالات بین بینى ممکن است بوجود آید:

اگر ساختار تربیتى خانواده و اقتدار والدین بر مبناى تحکم و اجبار و تحمیل باشد؛ به‏نحوى که هویت نوجوان و فردیت خود گردان او در سیطره جباریت کور بزرگسال خاموش گردد، مسلماً با نوعى واپس‏روى و یا تثبیت در مرحله قبل مواجه خواهیم شد، اگر نظام ارزشى خانواده و ساختار تربیتى اولیا به قدرى سست و بى بنیاد باشد، قابلیت الگودهى مناسب را به نوجوان نداشته باشد، در این صورت نیز نوجوان به یک وضعیت سازش نایافتگى لجام گسیخته دچار مى‏شود. این سازش نایافتگى‏ها بیشتر ممکن است منتهى به اعمال غیر اجتماعى و غیر اخلاقى گردند و شرایط بزهکارى نوجوان را فراهم آورند.

بدین ترتیب، اگر در دوران کودکى با موجودى سر و کار داریم که از نظر تحول اخلاقى در مرحله «دیگر پیروى»(2) است و خود را با اصل «واقعیت»(3) تطبیق مى‏دهد؛ معهذا جهان از نظر وى تابع چیزهایى است که دیده یا حس کرده است و روابط ذهنى او بر محور خانواده و مقررات خانوادگى دور مى‏زند. نوجوان خواهان، «خود پیروى» و «خودمختارى» است؛ او براى خود مقیاسى از ارزش‏ها بنا مى‏کند، احساس تعلق به یک گروه اجتماعى در وى بوجود مى‏آید، مى‏خواهد آزادى عمل خود را شخصاً بنا کند.

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 38@

هم‏چنین، پیش از آنکه با محیط خانوادگى، حرفه‏اى و فرهنگى درآمیزد، مى‏کوشد خود را با یک واقعیت اجتماعى ممکن که دورتر از واقعیت‏هاى کنونى است سازش دهد. نوجوان خود را در برابر بزرگسال مى‏داند و به این مى‏اندیشد که چگونه در جامعه بزرگسالان وارد شود؛ اما خود نقشه زندگى و طرح‏هاى تغییر و اصلاح جامعه را همراه داشته و آن را بکار مى‏بندد.

بارى، «استقلال اخلاقى» که در قالب «خود پیروى ارزشى» و خودگردانى و خودکفایى اجتماعى (در کنار استدلال عقلانى و استحکام هویت) نمایان مى‏شود، شخصیت جوان را از بالندگى و پویایى خاصى برخوردار مى‏سازد.

اولین جرقه‏هاى هویت جویى و استقلال‏طلبى جوان، بازیابى و بازسنجى گذشته خود و فرهنگ جامعه خویش است؛ او همه چیز را از نو بازسازى و بازآفرینى مى‏کند. تقلید و اقتباس جاى خود را به تحقیق و ابتکار مى‏دهد. اطاعت آگاهانه جایگزین اطاعت کورکورانه مى‏شود. اعتراض به هنجارهاى رایج و نفى هرگونه اجبار و تحمیل براى ساختن هنجارهاى جدید آغاز مى‏شود. نگاه او به جهان، طبیعت و آموزه‏هاى اجتماعى و اخلاقى یک نگاه تردیدآمیز و رازآلود مى‏گردد.

او حتى در پرداخت گفتار و ادبیات کلامى خود نیز تغییراتى ایجاد مى‏کند، او الفاظى را براى بیان تجربه‏ها و حسیّات خود ابداع مى‏کند که از الگوهاى رایج و عادى خود فراتر مى‏رود. او راه‏هاى نامتعارف و ناهنجار را در نگریستن به جهان تجربه مى‏کند، خواهان واگرایى، تمایز یافتگى و استقلال غرورآمیز است؛ البته این ماجراجویى کنجکاوانه به طور موقت نمایان و بزودى به پختگى و متانت همراه با تواضع و خشوع تبدیل مى‏شود، (البته اگر شرایط و موقعیت این تحول با سلامت و صداقت و تحمل و بردبارى همراه باشد).

معلمان و اولیا و مربیان باید بدانند که در این دوره، نوجوان همچون خمیرى شکل‏پذیر نیست که به میل و اراده یا کنترل و هدایت آنها به زودى تسلیم گردد، بلکه تابع منظومه پیچیده‏اى از روابط متقابل جامعه، خانواده، همسالان و دیگر عوامل مؤثر در فرآیند شکل‏دهى شخصیت خویش مى‏باشد.

در واقع، نوجوان تابع قواعد پنهان و آشکار جریان‏هایى است که از بطن جامعه و از متن رویدادهاى غیر قابل کنترل آن مى‏جوشد و مى‏خروشد.

امروزه جوانان و نوجوانان ما از سه مشکل بزرگ که با سه نوع احساس ناگوار همراه است رنج مى‏برند:

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 39@

1ـ احساس بیگانگى از خود یا احساس ناخودبودن: بدین معنى که جوان در عین حال که در میان اعضاى خانواده، همسالان، قوم و خویشان و جامعه‏ی انسانى زندگى مى‏کند و با یکایک آنها ارتباط دارد، اما از نوعى گسستگى عاطفى و ناهمزیستى روانى رنج مى‏برد، او با دیگران هست و نیست. در عین همبستگى، احساس بیگانگى دارد و از برقرارى ارتباط صمیمى و طبیعى با دیگران ناتوان است.

2ـ احساس ناانسانى یا غیر انسانى بودن: یعنى جوان خود را در چرخه‏ی روابط اجتماعى در حکم یک دنده چرخ مکانیکى احساس مى‏کند و دیگران نیز از نگاه او اشیایى بى روح و مهره‏هایى از هم گسسته هستند که تنها با منفعت‏رسانى به او معنا مى‏گیرند. از این منظر، جوانان در روابط فردى خود نسبت به یکدیگر ماشین‏وار رفتار مى‏کنند.

3ـ احساس بى هویتى یا احساس اینکه شخص خود را در قالب موجودى مى‏بیند که هویت خود را از دست داده و به صورت یک «عضو بى نام گروه» در آمده است: به عبارت دیگر، هر روز فرد با این احساس ناخوشایند و تهدیدآمیز روبرو مى‏شود که ممکن است تعلق خود به دیگران از یک سو، و تعلق دیگران به او از سوى دیگر، گسسته و از هستى و مقبولیت اجتماعى ساقط شود.

اگر امروز مى‏بینیم که جوانان بعضاً دچار مشکلات روان شناختى و جامعه شناختى شده‏اند؛ اگر مشاهده مى‏کنیم که آنها دچار از هم پاشیدگى هویت، گسستگى عاطفى، بى‏اعتمادى به نسل گذشته، عدم احساس تعلق به جامعه‏ی بزرگسال، زودرنجى، بى تفاوتى، اضطراب روانى، افسردگى، پرخاشگرى و… هستند، [در اغلب موارد] باید عوامل سه‏گانه‏اى را که در بالا اشاره شد در پدیدآیى و تشدید این مشکلات مؤثر بدانیم.

اما آنچه در مخاطب‏شناسى تبلیغ آن هم در مخاطبان جوان باید به آن توجه داشت ویژگى‏هایى است که در ابعاد روانى، عقلانى، اجتماعى، عاطفى، جسمانى و اخلاقى و کارکردهاى خود را در عرصه‏هاى مختلف نشان مى‏دهد. این ویژگى‏ها در فرآیند ارتباط فعال و خلاق با جوانان و شناسایى عوامل پنهان و آشکار رفتارى آنها نقش مهمى دارد.


1) بورن 1978، آ 1978 ـ هاجسون و فیشر 1978، اورلوفسکى 1978، مارسیا، ولسر 1973ـ کلر ـ دى 1979.

2) Heteronomy.

3) Reality Princeple.